چاره ای کن به دلم ، یاد کن از من گاهی
خاک ِ عالم به سرِ این همه دلتنگی کن...
🍂
#معصومه_صابر
🍂
شبیه ِ آسمان ِ شهر ِ تهران سخت دلگیرم
گذشته کارم از گریه
گذشته کارش از باران ...
#معصومه_صابر
می دانی؟!
زمستان فصل نیست!
نبودن ِ کسی ست
آنهنگام که باید باشد...
☁️
#معصومه_صابر
غم ها را رها میکنم
اما حواسم نیست،
یک تکه ی کوچک ِ درد
هنوز به سرآستینِ لباسم چسبیده...
همان یک ذره ای که می گویی مهم نیست!
یک آن اما
عینِ فیلم های ترسناک ،بزرگ میشود و بزرگ میشود و...
دوباره مرا می بلعد.
غم ها را رها می کنم ،
اما همیشه دردی هست
که به گوشه یِ لباست
یا مثلِ سنجاق به موهایت
یا حتی یک گوشه ی کشوی ِ میزت
پنهان می ماند
می گویی مهم نیست اما...
تمامِ زندگیِ بعضی هامان
چقدر شبیهِ فیلم هایِ ترسناک است.
{ #معصومه_صابر }
🪽
دمی به روی شانه ات
بگیرم از غم زمین
هزار سال خسته ام
از این دو روزِ زندگی...
🍂
#معصومه_صابر
هدایت شده از یک فنجان آرامش
☁️
بیزارم
از جنگ
اما بیش تر
از جنگ افروزان
و بیش تر از اینها
از آنانکه وطن می فروشند.
بیزارم از جنگ
با این همه
گاه باید
با همان دستی که برای صلح دعا می کنی
بر قامت دشمنت ضربه ی محکمی بزنی.
🌊
#معصومه_صابر
🩵
الهی
تو راههایی شگفت میدانی
که بر ما پوشیدهاند.
خیر و آرامش و عشق و صلح بر ما عطا کن
آنگونه که چشم و قلبمان از شادی بدرخشند.
الهی،
از راه هایی شگفت که تنها تو می دانی
از راه هایی شگفت که تنها تو می دانی...
🌊🌻
{ #معصومه_صابر }
🌱
یک روز می رسد که بجویی و نیست او
هرسو سرک کشان به زمین و زمان که کو؟
گاهی کسی که میرود، از خویش میرود
پیدا نمی شود دگر ، حتی به آرزو...
🌊
#معصومه_صابر
.
شاید باد وزیده است بر پیکر تقویم!
شاید کودکی بازیگوش ورق زده صفحاتش را...
من
روزهایِ بسیاری را گم کرده ام
روزهایی به قدرِ یک عمر...
🌊🍂
#معصومه_صابر
من
از این دنیا
فقط یک صندلی رو به دریا می خواستم
و فنجان ِ کوچکی چای...
چه کنم؟
دریا دور است
و دل فنجان ِ کوچکم چنان شکسته
که چای
چکه چکه
بر زمین می چکد...
☁️
#معصومه_صابر
همیشه گوشه ی قلبش غمی بود
کنار چشم هایش نمنَمی بود
ندارد بخت ِ خندیدن وگرنه
دهان بر صورت ِهر آدمی بود...
🌊
#معصومه_صابر