یکی از اعمال اختصاصی سومین #شب_قدر، زیارت سیدالشهدا است. ما که توفیق حضور در حرم مطهر ایشان را نداریم، دلمان به #روضه شنیدن و روضه خواندن و اشکهایی که در این روضهها میریزد خوش است.
از نوجوانی آرزویم #روضه_خوانی برای سیدالشهدا بوده و حالا در چهل سالگی، بزرگترین فخری که در عالم میشناسم، همین نوکری و نفس زدن در این درگاه و دستگاه است. پس اجازه دهید حالا که امشب توفیق روضه خواندن برایتان را نداشتهام، به جایش #چند_خط_روضه برایتان بنویسم.
شما هم به حرمت آشناییتان با این قلم و صاحب قلم، قول بدهید با همین چند خط، #چند_قطره_اشک بریزید تا هر دو طرف بهره ببریم و شب قدرمان پرنورتر شود.
موقع #قرآن_به_سر، قبل از ده بار قسم دادن خدا #بالحسین، داشتم با روضه روضهخوان اشک میریختم.
مراقب بودم که گریهام صدادار نباشد. حالا میگویم چرا.
دختر دوسالهام در همان تاریکی که چشم هم به سختی چشم را میدید، صدای ضعیف گریهام را شنیده بود و اشکهای روی گونههایم را دیده بود. وسط بازی و اینطرف و آنطرف دویدنهایش، خودش را به من رساند و جلوی رویم ایستاد.
کمی که نگاهم کرد و مطمئن شد دارم گریه میکنم، دست کوچکش را گذاشت روی صورتم و شروع کرد به "بابا بابا" گفتن. جوابش را که ندادم، لحنش را عوض کرد و با ناز دخترانهاش شروع کرد به "بابایی بابایی" گفتن.
از گریه دست کشیدم و سعی کردم لبخندی بزنم تا دل دخترکم آب نشود از دیدن گریه پدرش، که در این عالم خردسالی، دلیل آن را نمیداند و نمیتواند بفهمد.
ولی ناگهان گریهام صدادار شد، اشکهایم بیشتر شد؛ میخواستم دیگر گریه نکنم تا دلش خون نشود، اما دست خودم نبود.
وقتی دیدم دختر دوسالهام حتی طاقت دیدن چند قطره اشک را روی صورت پدرش ندارد، یاد دختر سهساله رنجور و خستهای افتادم که در یک شب تار، ناگهان سر بریده پدرش را با صورت خضابشده به خون دید...
اگه میتونید، رو به قبله بایستید، دست به سینه بگذارید و سه بار بگید:
صلی الله علیک یا اباعبدالله
صلی الله علیک یا اباعبدالله
صلی الله علیک یا اباعبدالله
تا تو این شب قدری، ثواب یه #زیارت_سیدالشهدا برامون بنویسن.
🆔️ @rajaaei_ir