🌻🌻🌻
"کوچکهای بزرگ"
سوال همیشگی اغلب ما از بزرگان و چهرههای موفق اینه که
چطور به این مقام و جایگاه رسیدید؟
امروز داستان جالبی از زندگینامهی
آقاسیدابوالحسن اصفهانی شنیدم دوستدارم با شما به اشتراک بگذارم👇
آیتالله سید محمدجعفر مروّج، از علمای بزرگ شیعه تعریف میکنند: «یک روز از آقا سید ابوالحسن اصفهانی پرسیدم چه کار کردید که به این مقام و موقعیت رسیدید؟ من منظورم کارهای مخصوص اعم از اذکار و اوراد و اینگونه کارها بود.
✅ایشان در پاسخ فرمودند: هیچ کاری نکردم. تنها یه چیز به ذهنم میرسه که ممکنه شما به آن بخندید:
روزها پیش از آنکه به درس بروم، ظرف ماستی مقابل پنجره میگذاشتم تا وقتی که از درس برمیگردم، قدری خنک شده باشد.
یک روز از درس که برگشتم دیدم ظرف ماست خالی است، روز دوم و سوم بر همین منوال گذشت، تا آن که روز چهارم، تصمیم گرفتم در حجره بمانم تا راز قضیه را کشف کنم.
دیدم، گربهای بچه به دندان، وارد اتاق شد، چون نمیتوانست مستقیم از ظرف ماست بخورد، بچهاش را داخل ظرف ماست میگذاشت، بعد بچه را بیرون آورده و میلیسید.
وقتی این صحنه را دیدم، گفتم: باید ببینم جای این گربه کجاست. او را دنبال کردم، دیدم رفته گوشه خلوتی خوابیده و پنج شش تا بچه گربه هم دورش افتاده و شیر میخورند. دلم به حال این حیوان زبان بسته سوخت، تصمیم گرفتم همان روش را ادامه دهم. هر روز کاسهای ماست میگرفتم و در همانجا میگذاشتم، تا این که بچهها بزرگ شدند و آن گربه هم دیگر نیامد.
اگر ریاست و مقامی هست ممکن است خداوند به خاطر همان کار داده باشد.»😳
#صرفا_جهت_اندیشیدن
#کوچکهای_بزرگ
[زنگ بیداری رو میخواستین؟]👇
https://eitaa.com/joinchat/2786918448C6bafa932ef
🌻🌻🌻
🔘کوچکهای بزرگ
زن و شوهر رفتند پیش مشاور
😡آقا حسابی از دست خانم گله مند بود و گفت خانم من اصلا به غذا ور نمیره، همیشه که سر میز غذا میخوریم اما گاهی که سفره رو باز میکنم نون کپک زدهها باهام سلام و احوالپرسی میکنند😐
غذا را تو ظروف بیخودی میاره، نمیدونم بشقابهای رنگارنگ و زیبا رو برا کی و کِی گذاشته؟!😑
🧕خانم جیک نمیکشید.
صحبتهای آقا که تمام شد خانم با طمانینه گفت اجازه میدین منم یه نکته بگم؟
🧔مشاور گفت: بله بفرماین
🧕خانم گفت: این که میبینید من الآن به این روز و حال افتادم نتیجهی عملکرد همسرمه.
اوایل ازدواجمون با ذوق و شوق از صبح تا ظهر خیسیده بودم تو آشپزخونه به عشق همسرم خودمو هلاک میکردم تا همسرم انگشت به دهن بمونه.
خورشت ماست، برنج چلو کش، دو مدل خورشت، دوغ، سالاد، ژله
اما این آقا عین خیالشم نبود و اینقدر عادی برخورد میکرد و یه دستت درد نکنهی خشک و خالی هم بهم نمیگفت تا اینکه یه روز دیگه حسابی زد تو ذوقم
😢خانم در حالی که اشک تو چشمش حلقه زده بود رو کرد به همسرش و گفت: یادته اولین سالگرد ازدواجمون همون روز که سالاد رو به صورت مزرعه در آورده بودم؟
آخه قبل از ازدواجم کلاس سفره آرایی رفته بودم 🥬کاهو را خورد کردم، عین چمن ریختم کف ظرف سالاد.
🥕دو تا هویج برداشتم شبیه قو تراش دادم خیلی قشنگ آن وسط گذاشتم یعنی من و عشقم هستیم
🍅با گوجه، خیار کدو، چغندر و ... گل، بوته، درختچه، اینها را درست کردم شد یه مزرعه.
🎂کیک سه طبقه درست کردم.
⌚️ نزدیک آومدن آقا شده بود از خستهگی داشتم وا میرفتم رفتم یه دستی به سر و ورم کشیدم و سعی کردم خودم رو با نشاط نشون بدم هولهولکی دویدم و
🍽 ظرف قشنگارو رو چیدم سر میز شام چندتا شمع روشن کردم.
سر راه آقا گلبرگهای پرپر شدهی گل رز پاشیدم.
همین که به میز شام نگاه کردم خستگی از تنم رفت بیرون گفتم الآن اگه همسرم بیاید و این میز رو ببینه یه عالمه ذوق میکنه و کلی با هم عکس میگیریم📸
🎁یه کادوی شیک هم براش خریدم
🚹بالاخره آقا از راه رسیدند و عین این خانها اومدند سر میز یه دفعه پا شد از سر میز، با خودم گفتم یا رفته گوشیشو بیاره تا عکس بگیره از میز و یا رفته کادو سالگرد ازدواجمونو بیاره یه دفعه در کمال ناباوری دیدم حضرت آقا رفتن کنترل تلویزیون رو آوردن و یک دور کانالها دور زد و فوکوس کرد رو کانال مورد علاقهش.
یه نگاهی به میز انداخت، گفتم الان ازم تشکر میکنه، یه دفعه چنگال رو برداشت زد تو سر یکی از قوها همون قوی من، کلهی قو رو خورد.😮
هاج و واج موندم😱
دیگه طاقتم طاق شده بود.
بهش گفتم شما اصلا قوی زندگیتو دیدی اون هویجی که خوردین رو کلی وقت تراشش دادم قو بود به مناسبت سالگرد ازدواجمون؟
این مرد بیاحساس بهم یه نگاه عاقل اندر سفیهی کرد و گفت: زن مگه بیکاری، تو کار و زندگی نداری؟
نمیدونی اینها آخرش کجا سر درمییارن؟😶🤯🤮🤢
سرم سوت کشید😬🤕
حالا به نظرتون من برای این آقا با این طرز تفکر به چه دل و امیدی سفرهی رنگین بچینم😩
🔰نتیجهاینکه:
آقایون توجه به دستپخت، چینش و سفرهآرایی خانم داشته باشن و زیباییهای سفره و... رو اظهار کنند.
⚠️خیلی باید مراقب باشید که تو ذوق همسرتون نخوره و نسبت به احساساتش بیتوجهی نشه چون خط قرمز خانمها احساساتشونِ، پس با احساساتش بازی نکنید. چون دودش تو چشم خودتون میرهها.
#سواد_زندگی
#کوچکهای_بزرگ
https://eitaa.com/joinchat/2786918448C6bafa932ef