eitaa logo
رسانه مردمی رمنت 57 🇮🇷
1.5هزار دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
4.2هزار ویدیو
21 فایل
صدای رسای اهالی رمنت _ بابل انعکاس رویداد واتفاقات وخدمات سرباز جهاد تبیین انتقادوحمایت همراه با ارائه پیشنهاد اتحاد و همدلی ، انسجام همیشگی ادمین : @moheb_v https://eitaa.com/joinchat/1216741620C5a4bf80e24
مشاهده در ایتا
دانلود
شهدا مقلدین ائمه اطهار علیهم السلام دهه پنجم هجری تمام شد روزگار ماجرای برخورد مرد شامی با امام حسن مجتبی علیهم را سینه به سینه چرخانید تا به سینه پاک یکی جوانان سلحشور دیار رمنت( از توابع شهرستان بابل ) جای گرفت این جوان رعنا به خاطر لیاقت و استعداد و امانتداری که از خود نشان داد فرمانده لشکر 25 کربلا (استان مازندران )مسئولیت گردان تدارکات مسلم 1 و 2 را به او سپردند جوانی خوشرو و خوش برخورد و البته ورزش کار آن هم در رشته رزمی ! در جبهه یکی از رزمنده ها به سمت چادر گردان تدارکات می رود و از مسئول تدارکات تقاضا وسیله ای می کند جوان قصه ما در جواب درخواستش با متانت و خوشرویی می گوید: من حرفی ندارم فقط شما یه نامه از فرمانده ات بیاورد هرچه خواستی با خود ببر . . . اینها همه مال شماست و ما خادم شما . . . من امانتدار هستم نمی توانم همینطوری به تو چیزی بدهم . . . اما رزمنده هرچه اصرارکرد فایده در برنداشت تا اینکه به قول گفتنی از کوره در رفت . . . آخر ماجرا شنیدنی است . . . 🎙 راوی : مرحوم جانباز سیف الله زاهدیان 🖊 به قلم : سیدمحمدمجیدی https://eitaa.com/ramnet57 https://t.me/ramnet57
شهدا مقلدین ائمه اطهار علیهم السلام دهه پنجم هجری تمام شد روزگار ماجرای برخورد مرد شامی با امام حسن مجتبی علیهم را سینه به سینه چرخانید تا به سینه پاک یکی جوانان سلحشور دیار رمنت( از توابع شهرستان بابل ) جای گرفت این جوان رعنا به خاطر لیاقت و استعداد و امانتداری که از خود نشان داد فرمانده لشکر 25 کربلا (استان مازندران )مسئولیت گردان تدارکات مسلم 1 و 2 را به او سپردند جوانی خوشرو و خوش برخورد و البته ورزش کار آن هم در رشته رزمی ! در جبهه یکی از رزمنده ها به سمت چادر گردان تدارکات می رود و از مسئول تدارکات تقاضا وسیله ای می کند جوان قصه ما در جواب درخواستش با متانت و خوشرویی می گوید: من حرفی ندارم فقط شما یه نامه از فرمانده ات بیاورد هرچه خواستی با خود ببر . . . اینها همه مال شماست و ما خادم شما . . . من امانتدار هستم نمی توانم همینطوری به تو چیزی بدهم . . . اما رزمنده هرچه اصرارکرد فایده در برنداشت تا اینکه به قول گفتنی از کوره در رفت . . . آخر ماجرا شنیدنی است . . . 🎙 راوی : مرحوم جانباز سیف الله زاهدیان 🖊 به قلم : سیدمحمدمجیدی |عضو شوید👇 @ramnet57