در شب قدر آیا کسی هست که بخشیده نشود؟؟
بله
✍امام رضا علیه السلام:
در ماه رمضان، در هر شبی، هفتاد هزار نفر آمرزیده میشوند و در شب قدر، خداوند به اندازهای که در ماه رجب و شعبان و رمضان آمرزیده است، بندههایش را میآمرزد؛ مگر کسی را که میان او و برادرش، دشمنی و کینهای باشد.
در این صورت ، خداوند عزّ و جلّ میفرماید:
«اینها را تا زمانی که با هم آشتی نکنند نخواهم بخشید»
📚بحار الأنوار، ج ۷۵، ص۱۸۸
#آینده_سازان
#همراز
@rangarang110
التماس دعا يعني چه؟
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﻣﻮسی ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺑﺎ ﺯﺑﺎنی ﺩﻋﺎ ﻛﻦ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺁﻥ ﮔﻨﺎﻩ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﺍی ﺗﺎ ﺩﻋﺎﻳﺖ ﻣﺴﺘﺠﺎﺏ ﺷﻮﺩ !
ﻣﻮسی ﻋﺮﺽ ﻛﺮﺩ : ﭼﮕﻮﻧﻪ؟
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺑﮕﻮ ﺑﺮﺍﻳﺖ ﺩﻋﺎﻛﻨﻨﺪ ﭼﻮﻥ ﺗﻮ ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﺁﻧﺎﻥ ﮔﻨﺎﻩ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﺍی !!
(( و این است فلسفه ی التماس دعا))
" در این روز ها و شب ها نگاهمان ﺑﻪ ﺩﻋﺎﯾﺘﺎﻥ است..."
التماس دعا
بحارالانوار مرحوم مجلسی
#آینده_سازان
#همراز
@rangarang110
🔻
پاسخ به شایعه: آیا #ابن_ملجم ایرانی بود؟
برخی سربازان رسانهای #عربستان و #اسراییل که ریاکارانه لباس ایراندوستی به تن کرده و دم از زرتشت و کوروش و هخامنشیان میزنند، #شایعه کردهاند که ابن ملجم، #ایرانی و نام واقعیاش #بهمن_جاذویه بود! با این هدف، که درّ گرانبهای محبت #اهل_بیت را مفت مفت از چنگ مردم ایران بیرون آورده و آب نبات #روشنفکری و #الحاد به دست آنان بدهند.
اما واقعیت:
#بهمن_جادویه (فرمانده #ساسانی) در زمان خلافت عُمر بن خطاب، به دست #قعقاع بن عمرو تمیمی کشته شد. یعنی بهمن جاذویه،
حدوداً 25 سال قبل از شهادت امیرالمؤمنین علی (ع) در جنگ کشته شده بود.
ابن ملجم هم نام واقعیاش عبدالرحمن بن ملجم مُرادی بود. او عرب و از عشیره بنیمراد بود(عمار یاسر هم از همین طایفه بود). رگ و ریشه ابن ملجم کاملا روشن است. او از فرماندهان لشکر مسلمین در زمان عمر بن خطاب و عثمان بود. چگونه ممکن است ابن ملجم همان بهمن جاذویه (فرمانده ساسانی) بوده باشد؟ با این تفصیل این ادعا که ابن ملجم همان بهمن جاذویه باشد، به راستی سخنی ابلهانه است.
اسناد کامل: w57.ir/abc
ایرانی بودن ابن ملجم ملعون، چه جای افتخار دارد؟ که برخی مزدورها و نادانها برای ترویج این دروغ، به آب و آتش میزنند؟
#ساسانی #قعقاع_بن_عمرو_تمیمی #مسجد_کوفه #شب_قدر
#آینده_سازان
#همراز
@rangarang110
🌹 چند دقیقه با ما
🔻 پاداش پاسخگویی به شُبهات
🔹 امام صادق صلوات الله علیه میفرمایند: علمای شیعهی ما، مرزدارانی هستند که مراقب شیاطین و عفریتها بوده و مانع از تسلّط شیاطین و نواصب میشوند بر آن دسته از شیعیان و جوانان ما که #عقیده قوی ندارند.
🔹 هرکسی که در دفاع از شیعه و پاسخگویی به شبهات کار کند، پاداش او از یک میلیون رزمنده و مجاهدی که در میدان جنگ میجنگد بالاتر است. زیرا او از #دین دوستداران ما دفاع میکند ولی آن دیگری از جسمشان دفاع میکند.
▪️[بحارالأنوار: ج۲، ص۵، ح۸]
#آینده_سازان
#همراز
....................................................
@rangarang110
کشیش مسیحی
شبکه ی محبت
میگوید؛
همه ی انسانها
نجس هستند
الا یهودیان
https://www.instagram.com/p/CAG3iRwg819GuPxe6e1WCS4sHKYYmVwxdDqHCw0/?igshid=tmsi6i4lhu9l
این پیج اینستاگرام
حقیر میباشد
دوستان
کلیپ های ما را
در اینجا دنبال بکنند
https://chat.whatsapp.com/JViB5K2nx0qIDVT6QgGj1D
یکی از نشانه های عاقل چیست؟
اميرالمؤمنين عليه السلام:
لَيْسَ الْعاقِلُ مَنْ يَعْرِفُ الْخَيْرَ مِنَ الشَّرِّ وَ لكِنَّ الْعاقِلَ مَنْ يَعْرِفُ خَيْرَ الشَّرَّيْنِ؛
🌸🔸🔹🌸🔹🔸🌸🔸🔹🌸🔹🔸🌸
امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام فرمودند:
عاقل،فقط کسی نيست كه خوب را از بد تشخيص بدهد، عاقل واقعی، كسى است كه از ميان دو بد، آن را كه ضررش كمتر است، بتواند بشناسد.
📚بحارالأنوار، ج 75، ص 6
امام صادق علیه السلام
به ابوحنیفه گفت؛
انسان عاقل کیست؟
ابوحنیفه گفت؛
انسان عاقل، کسی است که خوب را از بد تشخیص بدهد
امام صادق علیه السلام فرمود:
حیوانات هم خوب و بد را از هم تشحیص میدهند
ابوحنیفه گفت؛
پس انسان عاقل به که میگویند؟
امام صادق علیه السلام فرمود؛
انسان عاقل کسی است که از بین خوب وخوبتر،خوبتر را انتخاب بکند
وازبین وبدتر، بد را انتخاب بکند
منبع.منطق الطیرعطار
@rangarang110
#همنشین_بد
حتما بخوانید
🤔چرا امام رضا به آن شیعه فرمودند: یا با او مجالست کن یا با من؟!
🌿...عَنْ بَكْرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْجَعْفَرِيِ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع يَقُولُ: «مَا لِي رَأَيْتُكَ عِنْدَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ يَعْقُوبَ.» فَقَالَ: إِنَّهُ خَالِي. فَقَالَ: «إِنَّهُ يَقُولُ فِي اللَّهِ قَوْلًا عَظِيماً يَصِفُ اللَّهَ وَ لَا يُوصَفُ فَإِمَّا جَلَسْتَ مَعَهُ وَ تَرَكْتَنَا وَ إِمَّا جَلَسْتَ مَعَنَا وَ تَرَكْتَهُ.» فَقُلْتُ: هُوَ يَقُولُ مَا شَاءَ أَيُّ شَيْءٍ عَلَيَّ مِنْهُ إِذَا لَمْ أَقُلْ مَا يَقُولُ؟ فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ ع: «أَ مَا تَخَافُ أَنْ تَنْزِلَ بِهِ نَقِمَةٌ فَتُصِيبَكُمْ جَمِيعاً؟ أَ مَا عَلِمْتَ بِالَّذِي كَانَ مِنْ أَصْحَابِ مُوسَى ع وَ كَانَ أَبُوهُ مِنْ أَصْحَابِ فِرْعَوْنَ فَلَمَّا لَحِقَتْ خَيْلُ فِرْعَوْنَ مُوسَى تَخَلَّفَ عَنْهُ لِيَعِظَ أَبَاهُ فَيُلْحِقَهُ بِمُوسَى فَمَضَى أَبُوهُ وَ هُوَ يُرَاغِمُهُ حَتَّى بَلَغَا طَرَفاً مِنَ الْبَحْرِ فَغَرِقَا جَمِيعاً فَأَتَى مُوسَى ع الْخَبَرُ فَقَالَ: هُوَ فِي رَحْمَةِ اللَّهِ وَ لَكِنَّ النَّقِمَةَ إِذَا نَزَلَتْ لَمْ يَكُنْ لَهَا عَمَّنْ قَارَبَ الْمُذْنِبَ دِفَاعٌ.»
📚الكافي، ج۲، ص۳۷۴
🌿از بَکر بن محمد نقل شده است:
🔸شنیدم که امام رضا (علیهالسلام) به شخصی به نام جعفری میفرمودند: «چرا تو را نزد عبدالرحمان بن یعقوب میبینم؟»
🔹جعفری عرض کرد: او داییام است.
🔸حضرت فرمودند: «او در مورد خداوند سخن درشتی میگوید؛ خداوند را [بهعنوان چیزی که جسم است،] توصیف میکند، درحالیکه خداوند به وصف نمیآید. یا با او نشست و برخواست کن [و ما را رها کن] یا با ما مجالست کن و او را رها کن.»
🔹جعفری عرض کرد: او هر چه میخواهد بگوید. از او چه ضرری به من میرسد، اگر من به اعتقادات او معتقد نباشم؟
🔸حضرت فرمودند: «آیا نمیترسی که عذابی نازل شود و همه شما (اطرافیان عبدالرحمان) را دچار کند؟ مگر نمیدانی آنکس که از اصحاب حضرت موسی (علینبیناوآلهوعلیهالسلام) بود و پدرش از اصحاب فرعون بود و وقتی اسبسوارانِ فرعون به حضرت موسی رسیدند، از او سرپیچی کرد تا پدرش را نصیحت کند تا او را به حضرت موسی ملحق کند. پدرش رفت و او با پدرش ستیزه میکرد. تا اینکه به کنار دریا (رود نیل) رسیدند و هردو غرق شدند. خبر به حضرت موسی رسید. فرمود: او در رحمتِ خداوند است، اما عذاب وقتی نازل میشود نمیشود از کسی که در کنار گناهکار است، دفاع کرد.»
#امام_رضا_علیه_السلام #حضرت_موسی_علیه_السلام #گناه #گناهکار #همنشینی_با_گناهکار #اعتقادات #عذاب #حدیث
@rangarang110
رضا سگ باز!!!
یه لات بود تو مشهد...
هم سگ خرید و فروش می کرد،
هم دعواهاش حسابی سگی بود!!
یه روز داشت می رفت سمت کوهسنگی برای دعوا و غذا خوردن! که دید
یه ماشین با آرم ”ستاد جنگهای نامنظم“
داره تعقیبش میکنه.
شهید چمران از ماشین پیاده شد و دست اونو گرفت و گفت: ”فکر کردی خیلی مردی؟!“
- رضا گفت: بروبچه ها که اینجور میگن.....!!!
- چمران بهش گفت: اگه مردی بیا بریم جبهه!!
به غیرتش بر خورد، راضی شد و راه افتاد سمت جبهه......!
مدتی بعد....
شهید چمران تو اتاق نشسته بود که یه دفعه دید داره صدای دعوا میاد....!
چند لحظه بعد با دست بسته، رضا رو آوردن تو اتاق و انداختنش رو زمین و گفتن: ”این کیه آوردی جبهه؟!“
رضا شروع کرد به فحش دادن.
(فحشای رکیک!)
اما چمران مشغول نوشتن بود!
وقتی دید چمران توجه نمی کنه، یه دفعه سرش داد زد:
”آهای کچل با تو ام.....! “
یکدفعه شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد و گفت:
بله عزیزم!
چی شده عزیزم؟
چیه آقا رضا؟
چه اتفاقی افتاده؟
- رضا گفت: داشتم می رفتم بیرون که سیگار بخرم ولی با دژبان دعوام شد!!!!
چمران: ”آقا رضا چی میکشی؟!! برید براش بخرید و بیارید.....!“
چمران و آقا رضا تنها تو سنگر.....
- رضا به چمران گفت: میشه یه دو تا فحش بهم بدی؟! كشيدهای، چیزی؟!!
- شهید چمران: چرا؟!
- رضا: من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده....!
تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه!!
- شهید چمران: اشتباه فکر می کنی!!!!
یکی اون بالاست که هر چی بهش بدی می کنم، نه تنها بدی نمی کنه، بلکه با خوبی بهم جواب میده!
هِی آبرو بهم میده.....
تو هم یکیو داشتی که هِی بهش بدی میکردی ولی اون بهت خوبی میکرده.....!
منم با خودم گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده و منم بهش بگم بله عزیزم.....!
تا یکمی منم مثل اون (خدا) بشم …!
رضا جا خورد!....
رفت و تو سنگر نشست.
آدمی که مغرور بود و زیر بار کسی نمیرفت، زار زار گریه میکرد!
تو گریه هاش میگفت: یعنی یکی بوده که هر چی بدی کردم بهم خوبی کرده؟
اذان شد.
رضا اولین نماز عمرش بود.
رفت وضو گرفت.
سرِ نماز،
موقع قنوت صدای گریش بلند شد!!!!
وسط نماز،
صدای سوت خمپاره اومد.
پشت سر صدای خمپاره هم صدای زمین افتادن اومد.....
رضا رو خدا واسه خودش جدا کرد......!
(فقط چند لحظه بعد از توبه کردنش)
یه توبه و نماز واقعی........
(به نقل از کتاب خاطرات شهید مصطفی چمران)
🔵 گاهی برای کمک به افراد و هدایت اون ها تذکر کافی نیست و باید دستشون رو گرفت و آورد تو راه...
گاهی باید در برابر داد و فریادهای افراد؛ صبوری کرد و مهربونی به خرج داد...
گاهی باید با بعضی افراد مثل گمشده ها رفتار کنیم؛ باید دستشون رو بگیریم و بذاریم تو دست خدا...باید کمکشون کنیم تا راه رو پیدا کنن...
و این یعنی با دلسوزی و محبت امر به معروف و نهی از منکر کنیم نه با خشم و تکبر...
#شهید_مصطفی_چمران
@rangarang110
👈 شاگرد بزاز
جوانك شاگرد بزاز، بی خبر بود كه چه دامی در راهش گسترده شده. او نمی دانست این زن زیبا و متشخص كه به بهانه ی خرید پارچه به مغازه ی آنها رفت و آمد می كند، عاشق دلباخته ی اوست و در قلبش طوفانی از عشق و هوس و تمنا برپاست.
یك روز همان زن به در مغازه آمد و دستور داد مقدار زیادی جنس بزازی جدا كردند. آنگاه به عذر اینكه قادر به حمل اینها نیستم، به علاوه پول همراه ندارم، گفت: «پارچه ها را بدهید این جوان بیاورد و در خانه به من تحویل دهد و پول بگیرد.».
مقدمات كار قبلا از طرف زن فراهم شده بود. خانه از اغیار خالی بود. جز چند كنیز اهل سِر كسی در خانه نبود. محمدابن سیرین كه عنفوان جوانی را طی می كرد و از زیبایی بی بهره نبود- پارچه ها را به دوش گرفت و همراه آن زن آمد. تا به درون خانه داخل شد، در از پشت بسته شد. ابن سیرین به داخل اطاقی مجلل راهنمایی گشت.
او منتظر بود كه خانم هرچه زودتر بیاید، جنس را تحویل بگیرد و پول را بپردازد. انتظار به طول انجامید. پس از مدتی پرده بالا رفت. خانم در حالی كه خود را هفت قلم آرایش كرده بود، با هزار عشوه پا به درون اطاق گذاشت. ابن سیرین در یك لحظه ی كوتاه فهمید كه دامی برایش گسترده شده است. فكر كرد با موعظه و نصیحت یا با خواهش و التماس خانم را منصرف كند، دید خشت بر دریا زدن و بی حاصل است.
خانم عشق سوزان خود را برای او شرح داد، به او گفت: «من خریدار اجناس شما نبودم، خریدار تو بودم.» ابن سیرین زبان به نصیحت و موعظه گشود و از خدا و قیامت سخن گفت، در دل زن اثر نكرد. التماس و خواهش كرد، فایده نبخشید. گفت چاره ای نیست؟ باید كام مرا برآوری. و همینكه دید این سیرین در عقیده ی خود پافشاری می كند، او را تهدید كرد، گفت: «اگر به عشق من احترام نگذاری و مرا كامیاب نسازی، الآن فریاد می كشم و می گویم این جوان نسبت به من قصد سوء دارد. آنگاه معلوم است كه چه بر سر تو خواهد آمد.»
موی بر بدن ابن سیرین راست شد. از طرفی ایمان و عقیده و تقوا به او فرمان می داد كه پاكدامنی خود را حفظ كن. از طرف دیگر سر باز زدن از تمنای آن زن به قیمت جان و آبرو و همه چیزش تمام می شد. چاره ای جز اظهار تسلیم ندید. اما فكری مثل برق از خاطرش گذشت.
فكر كرد یك راه باقی است؛ كاری كنم كه عشق این زن تبدیل به نفرت شود و خودش از من دست بردارد. اگر بخواهم دامن تقوا را از آلودگی حفظ كنم، باید یك لحظه آلودگی ظاهر را تحمل كنم. به بهانه ی توالت از اطاق بیرون رفت، با وضع و لباس آلوده به نجاست ومدفوع برگشت و به طرف زن آمد. تا چشم آن زن به او افتاد، روی درهم كشید و فورا او را از منزل خارج كرد.
بدین ترتیب، ابن سیرین با استمداد از خداوند متعال، خود را با یک لحظه آلودگی ظاهری، برای همیشه از آلودگی معنوی نجات داد. خداوند به سبب این عملِ عفیفانه ی او، علم تعبیر خواب را به او آموخت و او در این علم به مقامی رسید که پس از معصومان علیهم السلام، هیچ کس بدان نرسید.
📗 #داستان_راستان جلد ۲
✍ علامه شهید مرتضی
@rangarang110
﷽
*گناه کاری که درهمین دنیا خداوند آبرویش را می ریزد*
پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)
_منْ مَشَى فِی عَیْبِ أَخِیهِ وَ کَشْفِ عَوْرَتِهِ کَانَتْ أَوَّلُ خُطْوَهٍ خَطَاهَا وَضَعَهَا فِی جَهَنَّمَ وَ کَشَفَ اللَّهُ عَوْرَتَهُ عَلَى رُءُوسِ الْخَلَائِقِ فان ماتَ و هُوَ کذلکَ ماتَ وَهُوَ مستحل لما حَرَّمَ الله._
*هر کس در جستجوى عيب و كشف اسرار برادر دینی اش گام بردارد، نخستين گامى كه برمىدارد در راه جهنم برداشته است و خداوند زشتیهای او را در پیش مردم آشکار می نماید و اگر بر این حالت بمیرد،در حالی مرده است که حرام خداوند را حلال می دانسته است.*
ــــــــــــــــــــ
📚ثواب الأعمال، ص 288
♥️التماس دعا ♥️
#آینده_سازان
#همراز
@rangarang110
#حکایت
خری به درختی بسته شده بود
شخصى خر را باز کرد
خر وارد مزرعه همسایه شد و تر و خشک را با هم خورد
زن همسایه وقتی خر را در حال خوردن سبزیجات دید،
تفنگ را برداشت و یک گلوله خرج خر نمود و کشتش.
صاحب خر وقتی صحنه را دید؛
عصبانی شد و زن صاحب مزرعه را کشت.
صاحب مزرعه ؛
وقتی با جسد خونین همسرش روبرو شد
صاحب خر را از پای در آورد!
به آن فرد گفتند :
چکار کردی؟!
گفت :
من فقط یک خر را رها کردم!
+ هرگاه میخواهی یک شهر را خراب کنی، خران را آزاد کن !👏👏👏
@rangarang110
《یک وقت میگوییم علی را که کشت و یک وقت میگوییم چه کشت؟
اگر بگوییم علی را که کشت؟ البته عبدالرحمن ابنملجم
و اگر بگوییم علی را چه کشت، باید بگوییم جمود و خشک مغزی
@rangarang110