eitaa logo
رنگ خدا
78.5هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
5.4هزار ویدیو
75 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/aB6V.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
آیت الله حق شناس (ره) : یڪ آقای فرش فروش ڪه اهل نماز اول وقت بود به بنده گفت: یڪ ڪسی برای خریدن فرش وارد مغازه ی بنده شد. گفتم: وقت نماز است. گفت: من وقت ندارم، مسافرم و می خواهم بروم. هر چه اصرار ڪردم، دیدم نمی شود و گول شیطان را خوردم و یڪ قدری ڪه از نماز اول وقت گذشت، دیدم همین آقای مشتری ڪه خیلی شیفته ی این معامله بود، گفت من باید قدری تامل بڪنم! و از خرید منصرف شد!! شیطان هم دنیا را گرفت و هم نماز اول وقت را. امیر مومنان (ع) فرمودند: اگر مومن، دنیا را مانع از آخرت خودش قرار بدهد؛ پروردگار او را از هر دو باز می دارد. 🔻@range_khodaa🔻
🌷🌷 پانزده خصلت نماز 🌷🌷 "ص" فرمود: كسى كه نمازهاى پنجگانه را در موقع خود اقامه كند و ركوع و سجود نماز را كامل بجا آورد خداى عزّ و جلّ ۱۵ خصلت به او عطا فرمايد: 🌷 1⃣ سه خصلت در دنيا:✨ عمر او را زياد كند، مال و اموال او را زياد كند، اولاد صالح او را زياد كند. 🌷 2⃣ سه خصلت در موقع مرگ:✨ از ترس او را ايمن دارد، از هول مرگ ايمن دارد، او را داخل بهشت گرداند. 🌷 3⃣ سه خصلت در قبر:✨ سؤ ال نكير و منكر را بر او آسان كند، قبر او را وسيع گرداند، درى از درهاى بهشت به روى او گشوده شود. 🌷 4⃣ سه خصلت در محشر:✨ صورت او مثل ماه ، نور مى دهد، نامه عملش را به دست راستش دهند، حساب را بر او آسان مى گرداند. 🌷 5⃣ سه خصلت در موقع عبور از صراط:✨ خداوند از او راضى مى شود، به او سلام مى دهد، نظر رحمت به او مى فرمايد. 📚 كنز العمّال، ج 7، حديث 19036 🔻@range_khodaa🔻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حق الناس _ تحقیر 🔶موضوع: آثار کوچک کردن دیگران آیت الله ناصری 🔻@range_khodaa🔻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ 🏳️ 🚩 🔸 روز شمار عید بزرگ غدیر 📆 ۱۷ روز تا عید غدیر ذاکر اهل بیت علیهم السلام آقا هادی خادم الحسینی بشنوید از خاطره ایشون با شهید رحیم حسنلو در حرم امیرالمومنین ⛅ هر روز یک کلیپ 🔻@range_khodaa🔻
📩 | موعظه ای از حضرت خضر ( علیه‌السلام ) 🔺️ 🔻@range_khodaa🔻
✅اندازه نگه‌ دار که اندازه نکوست ✍همسایه نیازمندی داشتیم که روزی از مادرم کاسه‌ای نخود خواست. مادرم به او از منزل نخود داد، چون پدرم اختیار بخشش از منزل را به مادرم داده بود. 10 روز گذشت، باز آن زن برای نخود به خانۀ ما آمد و مادرم کاسه‌ای نخود به او داد. گفتم: مادر! این همسایۀ ما خیلی اهل اسراف است؛ یک کاسه نخود را ما دو ماه می‌خوریم ولی آن‌ها 1٠ روزه اسراف و تمام می‌کنند. مادرم گفت: پسرم! اشتباه فکر نکن، ما هر روز برنج می‌خوریم و آنان مثل ما برنج ندارند و هر روز آش می‌خورند. ما از روی میلمان غذای باب‌میل خود می‌پزیم ولی آنان از روی آنچه در خانه دارند، غذا درست می‌کنند؛ پس برنامۀ غذایی ما از روی میل ماست و برنامۀ غذایی آنان از روی آنچه در خانه دارند. درنتیجه ما اسراف می‌کنیم، نه آنان! 🔻@range_khodaa🔻
رنگ خدا
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت چهل و هشتم : فقط برای خدا ✔️ راوی : یکی از دوستان شهید 🔸رفته بودم ديدن
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت چهل و نهم : محضر بزرگان ✔️ راوی : امیر منجر 🔸سال اول جنگ بود. به مرخصي آمدم. با موتور از سمت ميدان سرآسياب به سمت ميدان خراسان در حرکت بوديم. ابراهيم عقب موتور نشسته بود. از خياباني رد شديم. ابراهيم يکدفعه گفت: امير وايسا! من هم سريع آمدم کنار خيابان. با تعجب گفتم: چي شده؟! گفت: هيچي، اگر وقت داري بريم ديدن يه بنده خدا! من هم گفتم: باشه،کار خاصي ندارم. 🔸با ابراهيم داخل يك خانه شديم. چند بار ياالله گفت و وارد يك اتاق شديم.چند نفر نشسته بودند. پيرمردي با عباي مشکي بالاي مجلس بود. به همراه ابراهيم سام كرديم و درگوشه اتاق نشستيم. صحبت حاج آقا با يکي از جوانها تمام شد. 🔸ايشان رو کرد به ما و با چهر هاي خندان گفت: آقا ابراهيم راه گم کردي، چه عجب اينطر فها! ابراهيم سر به زير نشسته بود. با ادب گفت: شرمنده حاج آقا، وقت نميکنيم خدمت برسيم. همينطور که صحبت ميکردند فهميدم كه ايشان، ابراهيم را خوب ميشناسد.حاج آقا کمي با ديگران صحبت کرد. 🔸وقتي اتاق خالي شد رو کرد به ابراهيم و با لحني متواضعانه گفت: آقا ابراهيم ما رو يه كم نصيحت کن! ابراهيم از خجالت سرخ شده بود. سرش را بلند كرد و گفت: حاج آقا تو رو خدا ما رو شرمنده نکنيد. خواهش ميکنم اينطوري حرف نزنيد. بعد گفت: ما آمده بوديم شما را زيارت کنيم. انشاءالله در جلسه هفتگي خدمت ميرسيم. بعد بلند شديم، خداحافظي کرديم و بيرون رفتيم. 🔸در بين راه گفتم: ابرام جون، تو هم به اين بابا يه كم نصحيت ميکردي، ديگه سرخ و زرد شدن نداره! باعصبانيت پريد توي حرفم و گفت: چي ميگي امير جون، تو اصلاً اين آقا رو شناختي!؟ گفتم: نه، راستي کي بود !؟ جواب داد: اين آقا يکي از اولياي خداست. اما خيليها نميدانند. ايشون حاج ميرزا اسماعيل دولابي بودند.سالها گذشت تا مردم حاج آقاي دولابي را شناختند. تازه با خواندن كتاب طوبي محبت فهميدم که جمله ايشان به ابراهيم چه حرف بزرگي بوده. ٭٭٭ 🔸يكي از عملياتهاي مهم غرب كشور به پايان رسيد. پس از هماهنگي، بيشتر رزمندگان به زيارت حضرت امام رفتند. با وجودي كه ابراهيم در آن عمليات حضور داشت ولي به تهران نيامد! رفتم و از او پرسيدم: چرا شما نرفتيد!؟ گفت: نميشه همه بچه ها جبهه را خالي كنند، بايد چند نفري بمانند. گفتم: واقعاً به اين دليل نرفتي!؟ مكثي كرد وگفت: ما رهبر را براي ديدن و مشاهده كردن نميخواهيم، ما رهبر را ميخواهيم براي اطاعت كردن. 🔸بعد ادامه داد: من اگه نتوانستم رهبرم را ببينم مهم نيست! بلكه مهم اين است كه مطيع فرمانش باشم و رهبرم از من راضي باشد. ابراهيم در مورد ولايت فقيه خيلي حساس بود . نظرات عجيبي هم در مورد امام داشت. ميگفت: در بين بزرگان و علماي قديم و جديد هيچ کس دل و جرأت امام را نداشته. هر وقت پيامي از امام راحل پخش ميشد، با دقت گوش ميکرد و ميگفت: اگر دنيا و آخرت ميخواهيم بايد حرفهاي امام را عمل کنيم. ابراهيم از همان جواني با بيشتر روحانيان محل نيز در ارتباط بود. 🔸زماني که علامه جعفري در محله ما زندگي مي کردند، از وجود ايشان بهره هاي فراواني برد. شهيدان آيت الله بهشتي و مطهري را هم الگويي كامل براي نسل جوان ميدانست. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم  👉 🔻@range_khodaa🔻
💛ســــــلام 🍃صبحتون 💛به خیـــر و نیـــکی 🍃ان شاءالله 💛روز خوب و پربرکتی داشته باشید 🍃 عمر و عاقبتتون بخیر 🔻@range_khodaa🔻
💎رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: كَفى بِالْمَرءِ عَيْـبا اَنْ يَنْظُرَ مِنَ النّاسِ اِلى ما يَعْمى عَنْهُ مِنْ نَفْسِهِ، اَوْ يُعَيِّرَ النّاسَ بِـما لا يَسْتَطيعُ تَرْكَهُ. در عيب يك انسان همين بس، كه در مردم به عيبى بنگرد كه در خودش نيز هست و از ديدن آن نابيناست، يا مردم را بر چيزى سرزنش كند كه خودش نمى تواند آن را ترك كند. 📗 [امالى مفيد، ص 67] 🔻@range_khodaa🔻
☀️ شهدا چراغ راه💡🍃 شهید حسن باقری‌ یه‌ جمله‌ دارن‌‌ میگن‌: اگر‌ از‌ دست‌ کسی‌ ناراحت‌ هستید دو رکعت‌ نماز‌ بخوانید‌ و بگویید خدایا این‌ بنده‌ی‌ِ تو حواسش‌ نبود من‌ از او‌ گذشتم‌ تو هم‌ بگذر... 🔻@range_khodaa🔻
✍پادشاهی را وزیر عاقلی بود از وزارت دست برداشت پادشاه از دیگر وزیران پرسید وزیر عاقل کجاست؟ گفتند از وزارت دست برداشته و به عبادت خدا مشغول است پادشاه نزد وزیر رفت و از او پرسید از من چه خطا دیده ای که وزارت را ترک کرده ای؟ گفت از پنج سبب: اول: آنکه تو نشسته می بودی و من به حضور تو ایستاده می ماندم اکنون بندگی خدایی می کنم که مرا در وقت نماز حکم به نشستن می کند دوم: آنکه طعام می خوردی و من نگاه می کردم اکنون رزاقی پیدا کرده ام که او نمی خورد و مرا می خوراند سوم: آنکه تو خواب می کردی و من پاسبانی می کردم اکنون خدای چنان است که هرگز نمی خوابد و مرا پاسبانی می کند چهارم: آنکه می ترسیدم اگر تو بمیری مرا از دشمنان آسیب برسد اکنون خدای من چنان است که هرگز نخواهد مرد و مرا از دشمنان آسیب نخواهد رسید پنجم: آنکه می ترسیدم اگر گناهی از من سر زند عفو نکنی اکنون خدای من چنان رحیم است که هر روز صد می کنم و او می بخشاید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🔻@range_khodaa🔻
✅‍ دوازده نشانه بیداری روح ۱. لذت بردن از هر لحظه زندگی . ۲. شکرگزاری و قدردانی از آفریدگار در هر فرصتی . ۳. داشتن لبخندهای غیر ارادی . ۴. احساس پیوستگی با دیگر موجودات و طبیعت . ۵. عدم علاقه به هرگونه قضاوت در مورد دیگران . ۶. عدم علاقه به هرگونه قضاوت در مورد خودتان . ۷. توانایی برای از بین بردن هرگونه نگرانی و دلواپسی . ۸. عدم علاقه به هرگونه درگیری ۹. عدم علاقه به اینکه به کارهای دیگران فکر کنید و یا دلایل آن را بررسی کنید . ۱۰. تمایل زیاد به اینکه اجازه دهید زندگی خودش مسیرش را طی کند به جای اینکه مسیر آن را مشخص و تعیین کنید . ١١. تمایل به اینکه به طور همزمان تصمیم بگیرید و عمل کنید ، به جای اینکه به تجربیات و ترس های گذشته خود رجوع کنید . ١٢. دستیابی به نیروی عشق ورزیدن به دیگران ، بدون انتظار برای بازگشت . 🔻@range_khodaa🔻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞📽📻 -کوتاه- 📜موضوع: بخاطر مد و کلاس گذاشتن آخرت مون رو تباه نکنیم. ✅ مبنای حدیثی باطل بودن غسل و وضو با ناخن مصنوعی. 🎙 سخنران:حجة الاسلام محمدرضا هاشمی 🔻@range_khodaa🔻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خیلی دوست دارم پول جمع کنم!!! 🔸 دنبال مال بودن خوبه؟ 🔻@range_khodaa🔻
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🍃من شعوانه ام 🍃شعوانه نام زنی بود که آوازی خوش داشت و در بصره، در مجلس فسق و فجور شرکت می‌کرد و ثروتی از این راه بر هم زده و کنیزکانی خریداری کرده بود. روزی از خانه‌ای صدایی شنید؛ کنیزش را گفت: «برو درون آن خانه و ببین چه خبر است؟» کنیز رفت و برنگشت. کنیز دوّم و سوّم را فرستاد و بازنگشتند، پس خودش درون خانه رفت. دید واعظی درباره‌ی آیات جهنّم صحبت می‌کند.* کلام واعظ در او اثر کرد، سپس سؤال کرد: 🍃«می‌توانم توبه کنم؟» واعظ گفت: «اگر به‌قدر گناه شعوانه هم باشد، خدا قبول می‌کند.» 🍃گفت: «خود شعوانه هستم» پس از مجلس وعظ بیرون آمد و کنیزکان را آزاد نمود. 🍃آن‌چنان لاغر و ضعیف شد و کارش به‌جایی رسید که عابدان در مجلس او حاضر می‌شدند و از وعظ او می‌گریستند و خودش آن‌قدر گریه می‌کرد که ترس کوری چشم را برای او داشتند، ولی او در جواب می‌گفت: «کوری دنیا بهتر از کوری قیامت است. 📚هزار و یک حکایت قرآنی، ص 261 🔻@range_khodaa🔻
*نیش زنبور کشنده تر است یا نیش مار؟🤔* *♻داستان کوتاه و آموزنده♻* ▪روزى زنبور و مار با هم بحثشون شد. ❗مار ميگفت: ادما از ترسِ ظاهر ترسناك من ميميرند؛ نه بخاطر نيش زدنم! ❌اما زنبور قبول نمى كرد. مار هم براي اثبات حرفش، به چوپانى که زير درختى خوابيده بود؛ نزديک شد و رو به زنبور گفت: من چوپان رو نيش مى زنم ومخفى ميشم ؛ تو بالاى سرش سر و صدا و خودنمايى کن! ‼مار چوپان را نيش زد و زنبور شروع كرد به پرواز بالاى سر چوپان. ❕چوپان از خواب پريد و گفت: ▪اى زنبور لعنتى! و شروع به مکيدن جاى نيش و تخليه زهر کرد. مقدارى دارو بر روى زخمش گذاشت و بعد از چند روز خوب شد. سپس دوباره مشغول استراحت شد که مار و زنبور نقشه ديگه اى کشيدند: ❗اينبار زنبور نيش زد و مار خودنمايى کرد! چوپان از خواب پريد و همين که مار را ديد، از ترس پا به فرار گذاشت! *او بخاطر وحشت از مار، ديگر زهر را تخليه نكرد وضمادى هم استفاده نکرد...* *چند روز بعد، چوپان به خاطر ترس از مار و نيش زنبور مرد!* ♻ *خيلى ازبيمارى ها و مشكلات هم همين جورين؛ و ادما فقط بخاطر ترس از آنها، نابود ميشوند. پس همه چى بر مى گرده به برداشت ما از زندگى و شرايطى كه توشيم. واسه همين بهتره ديدگاه مون و به همه چى خوب كنيم* *"مواظب تلقين هاي زندگي خود باشيد...!"* 🔻@range_khodaa🔻
📖 🔹آمرزش ⇦ خواندن سوره قدر در یکی از نماز ها باعث آمرزش گناهان میشود‌. [ ثواب الاعمال ص۲۶۷] 🔹اجابت دعا ⇦ هرکس این سوره را بخواند وآنگاه دعاکند دعایش درلوح محفوظِ مستجاب نوشته میشود. [ مستدرک‌الوسائل ج۴ص۱۹۰] 🔹امنیت ⇦ هر کس بعد از نماز عشا 15 بار سوره قدر را بخواند تا شب آینده در امان الهی خواهد بود. [ تفسیرالبرهان ج۵ ص۶۹۹ ] 🔹خواب آرام ⇦ هرکه پیش از خواب 7مرتبه سوره قدر را بخواند تا صبح در امان الهی خواهد بود. 📚تفسیرالبرهان ج۵ ص۶۹۹ 🔻@range_khodaa🔻
رنگ خدا
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت چهل و نهم : محضر بزرگان ✔️ راوی : امیر منجر 🔸سال اول جنگ بود. به مرخصي
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت پنجاهم: زیارت ✔️ راوی : جبار ستوده ، مهدی فریدوند 🔸سال اول جنگ بود. به همراه بچه هاي گروه اندرزگو به يكي از ارتفاعات در شمال منطقه گيلا نغرب رفتيم. صبح زود بود. ما بر فراز يكي از تپه هاي مشرف به مرز قرار گرفتيم. پاسگاه مرزي در دست عراقيها بود. خودروهاي عراقي به راحتي در جاده هاي اطراف آن تردد ميكردند. 🔸ابراهيم كتابچه دعا را باز كرد. به همراه بچه ها زيارت عاشورا خوانديم. بعد از آن در حالي كه با حسرت به مناطق تحت نفوذ دشمن نگاه ميكردم گفتم: ابرام جون اين جاده مرزي رو ببين. عراقيها راحت تردد ميكنند. بعد با حسرت گفتم: يعني ميشه يه روز مردم ما راحت از اين جاده ها عبور كنند و به شهرهاي خودشون برن! 🔸ابراهيم انگار حواسش به حر فهاي من نبود. با نگاهش دوردستها را ميديد! لبخندي زد و گفت: چي ميگي! روزي مياد كه از همين جاده، مردم ما دسته دسته به كربلا سفر ميكنند! در مسير برگشت از بچه ها پرسيدم: اسم اين پاسگاه مرزي رو ميدونيد؟ يكي از بچه ها گفت: «مرز خسروي » 🔸بيست سال بعد به كربلا رفتيم. نگاهم به همان ارتفاع افتاد. همان كه ابراهيم بر فراز آن زيارت عاشورا خوانده بود! گوئي ابراهيم را ميديدم كه ما را بدرقه ميكرد. آن ارتفاع درست روبروي منطقه مرزي خسروي قرار داشت. آن روز اتوبوسها به سمت مرز در حركت بودند. از همان جاده دسته دسته مردم ما به زيارت كربلا ميرفتند! 🔸هر زمان که تهران بوديم برنامه شبهاي جمعه آقا ابراهيم زيارت حضرت عبدالعظيم بود. ميگفت: شب جمعه شب رحمت خداست. شب زيارتي آقا اباعبدالله است. همه اولياء و ملائك ميروند كربلا، ما هم جايي ميرويم كه اهل بيت گفته اند: ثواب زيارت كربلا را دارد. 🔸بعد هم دعاي كميل را در آنجا ميخواند. ساعت يك نيمه شب هم برميگشت . زماني هم كه برنامه بسيج راه اندازي شده بود از زيارت، مستقيماً مي آمد مسجد پيش بچه هاي بسيج. يك شب با هم از حرم بيرون آمديم. من چون عجله داشتم با موتور يكي از بچه ها آمدم مسجد. اما ابراهيم دو سه ساعت بعد رسيد. پرسيدم: ابرام جون دير كردي!؟ گفت: از حرم پياده راه افتادم تا در بين راه شيخ صدوق را هم زيارت كنم. چون قديميهاي تهران ميگويند امام زمان شبهاي جمعه به زيارت مزار شيخ صدوق مي آيند. گفتم: خب چرا پياده اومدي!؟ جواب درستي نداد. گفتم: تو عجله داشتي كه زودتر بيائي مسجد، اما پياده آمدي، حتماً دليلي داشته؟! 🔸بعد از كلي سؤال كردن جواب داد: از حرم كه بيرون آمدم يك آدم خيلي محتاج پيش من آمد، من دسته اسكناس توي جيبم را به آن آقا دادم. موقع سوار شدن به تاكسي ديدم پولي ندارم. براي همين پياده آمدم! ٭٭٭ 🔸اين اواخر هر هفته با هم ميرفتيم زيارت، نيمه هاي شب هم بهشت زهرا ، سر قبر شهدا. بعد، ابراهيم براي ما روضه ميخواند. بعضي شبها داخل قبر ميرفت. در همان حال دعاي كميل را با سوز و حال عجيبي ميخواند و گريه ميكرد. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم  👉 🔻@range_khodaa🔻
** خوشبختى سراغ ڪسانى میرود ڪه بلدند بخندند این زندگى نیست ڪه زیباست این ما هستیم ڪه زندگى را زیبا یا زشت مى بینیم دنبال رسیدن به یڪ خوشبختى بى نقص نباشید از چیزهاى ڪوچک زندگى لذت ببرید اگر آن ها را ڪنار هم بگذارید، مى توانید ڪل مسیر را با خوشحالى طى ڪنید. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌺سلام صبح بخیر🌺 🔻@range_khodaa🔻
💎رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: حاسِبُوا اَنْفُسَكُمْ قَبْلَ اَنْ تُحاسَبُوا، وَ زِنُوها قَبْلَ اَنْ تُوزَنُوا و تَجَهَّزُوا لِلْعَرْضِ الأكْبَرِ. پيش از آنكه به حسابتان برسند، به حساب خويش برسـيد، و پيش از آنـكه شما را بسنجند و بكَشند، خود را وزن كنيد، و براى آن عرضه بزرگتر (در قيامت) آماده شويد. 📗[وسائل الشيعه، ج 11 ص 380] 🔻@range_khodaa🔻