پرواز کرد
و به آسمان رفت،
با همین پوتینهای کهنه!
به همین سادگی ...
قهرمان «شهید سید محسن حسنی»
پساز ۶سال حضور در جبهههای نبرد
در حالی که مسرور از آزادی مهران و
انجام فرمان امام بود، در ۱۱ تیر ۱۳۶۵
در سمت فرماندهی گردان «روحالله»
از لشکر ۵ نصر در حین فتح ارتفاعاتِ
قلاویزان مورد اصابت ترکش خمپاره
قرار گرفت و به آسمانیان پیوست.
🔻@range_khodaa🔻
💠 اهمیت نماز
✍رسول الله صلی الله علیه و آله می فرماید:
شفاعتم فردای قیامت نصیب کسی نمی شود که نماز واجبش را به تاخیر می اندازد.
حضرت عزرائیل سلامالله علیه، شبانه روز پنج بار به هر خانه نگاه میکند، پیامبر اکرم فرمودند: این پنج بار در اوقات پنجگانه نماز است تا ببیند آنها در موقع نماز، چه میکنند. هر خانه که در آن به نماز، در پنج وقت خود اهمیت داده شود، حضرت عزرائیل شهادتین را تلقین صاحب آن خانه میکند! خود حضرت عزرائیل شهادتین رو تلقین میکنن!!!
📚 امالی طوسی ،ج ۱، ص ۴۴۰
🔻@range_khodaa🔻
هدایت شده از طریق المهدی
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 هماکنون، برنامه پیادهروی پرشور طریق المهدی در بلوار پیامبر اعظم قم تا مسجد مقدس جمکران
#سهشنبههای_مهدوی
👈قرار عاشقان بقیة الله الاعظم،سهشنبه ها عصر،بلوار پیامبراعظم قم(#طریق_المهدی)
🔴 به عملیات بزرگ غدیر #به_عشق_امیرالمومنین بپیوندیم👇👇
https://eitaa.com/joinchat/942800896C6f98df1911
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نگاهت را به حوادث و بیماری تغییر بده.
🎙#استاد_عابدینی
🔻@range_khodaa🔻
✨﷽✨
🔴آثار لقمه حرام در زندگی مومن
✍️ آیت الله ناصری: یکی از اولیاء الهی بود به نام مرحوم حاج مؤمن که استاد آیت الله دستغیب رحمت الله علیه بود، ایشان برای بنده نقل کرد: من خدمت یکی از اولیای الهی رسیدم. دستوری به من داد و گفت که مثلاً فلان جا غذا نخور. من هم گفتم چشم. داستانش خیلی مفصل است. میگفت: ما با آن شخص که گفته شده بود در خانهاش غذا نخورم، مرتبط بودیم.
یک روز در خانه ایشان نماز را که خواندیم، سفره انداختند و من خجالت کشیدم بلند بشوم. گفت: بنشین ناهار بخور. گفتم: آقا! من معذورم. گفت: نه؛ بنشین ناهار بخور. حاج مؤمن میگفت: غذا را کشیدیم و من دو سه تا لقمه خوردم. یک دفعه دیدم آن ولی الهی پیدایش شد. اشاره کرد گفت: بلند شو بیا. بلند شدم رفتم. گفت: چرا از این غذا خوردی؟ گفتم: من خجالت کشیدم. برایم کشیدند و کاسه گذاشتند و نتوانستم نخورم. گفت: خوب، حالا اگر میتوانی، برو بخور.
آمدم نشستم. دیدم تمامش چرک و خون است، خدا شاهد است. گفت: از بوی تعفن غذا حالم خراب شد. نگاه کردم دیدم آنها همه دارند میخورند؛ اما دارند چرک و خون میخورند. حالم به هم خورد و بلند شدم. بعضی از غذاها حقیقتش این است. نمیدانیم چیست. انسان مقداری برای به دست آوردن غذای حلال و پاک سعی و کوشش بکند. غذا، در فرزندان ما، در عبادات ما آثاری دارد. در روایت دارد کسی که یک لقمه حرام بخورد، تا چهل روز دعاهایش مستجاب نمیشود.
📚بحارالأنوار، ج63، ص314
🔻@range_khodaa🔻
رنگ خدا
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥 قسمت شصت و دوم : فتح المبین ( ۲ ) او ادامه داد: در آن بيابان ما بوديم و امام
☘ سلام بر ابراهیم ☘
💥 قسمت شصت وسوم : مجروحیت
✔️راوی : مرتضی پارسائیان
همه گردان ها از محورهاي خودشان پيشروي کردند. ما بايد از مواضع مقابل مان و سنگرهاي اطرافش عبور ميكرديم، اما با روشن شدن هوا كار بسيار سخت شد!
در يك قسمت، نزديك پل رفائيه كار بسيار سخت تر بود. يك تيربار عراقي از داخل يك سنگر شليك ميكرد و اجازه حركت را به هيچ يك از نيروها نميداد. ما هر کاري كرديم نتوانستيم سنگر بتوني تيربار را بزنيم.
ابراهيم را صدا كردم و سنگر تيربار را از دور نشان دادم. خوب نگاه كرد وگفت: تنها راه چاره نزديك شدن و پرتاب نارنجك توي سنگره!
بعد دو تا نارنجك از من گرفت و سينه خيز به سمت سنگرهاي دشمن رفت.
من هم به دنبال او راه افتادم.
در يكي از سنگرها پناه گرفتم، ابراهيم جلوتر رفت و من نگاه ميكردم. او موقعيت مناسبي را در يكي از سنگرهاي نزديك تيربار پيدا كرد، اما اتفاق عجيبي افتاد! در آن سنگر يك بسيجي كم سن و سال، حالت موج گرفتگي پيدا كرده بود. اسلحه كلاش خودش را روي سينه ابراهيم گذاشت و مرتب داد ميزد: ميكُشمت عراقي!
ابراهيم همينطور كه نشسته بود دست هايش را بالا گرفت، هيچ حرفي نميزد. نفس در سينه همه حبس شده بود، واقعاً نميدانستيم چه كار كنيم.
چند لحظه گذشت. صداي تيربار دشمن قطع نميشد.
آهسته و سينه خيز به سمت جلو رفتم. خودم را به آن سنگر رساندم. فقط دعا ميكردم و ميگفتم: خدايا خودت كمك كن! ديشب تا حالا با دشمن مشكل نداشتيم، اما حالا اين وضع بوجود آمده.
يكدفعه ابراهيم ضربه اي به صورت آن بسيجي زد و اسلحه را از دستش گرفت.
بعد هم آن بسيجي را بغل كرد!
جوان كه انگار تازه به حال خودش آمده بود گريه كرد. ابراهيم مرا صدا زد و بسيجي را به من تحويل داد و گفت: تا حالا تو صورت كسي نزده بودم، اما اينجا لازم بود، بعد هم به سمت تيربار رفت.
چند لحظه بعد نارنجك اول را انداخت، ولي فايده اي نداشت، بعد بلند شد و به سمت بيرون سنگر دويد. نارنجك دوم را در حال دويدن پرتاب كرد.
لحظه اي بعد سنگر تيربار منهدم شد، بچه ها با فرياد الله اكبر از جا بلند شدند و به سمت جلو آمدند. من هم خوشحال به بچه ها نگاه میكردم.
يكدفعه با اشاره يكي از بچه ها برگشتم و به بيرون سنگر نگاه كردم!
رنگ از صورتم پريد. لبخند بر لبانم خشك شد! ابراهيم غرق خون روي زمين افتاده بود. اسلحه ام را انداختم و به سمت او دويدم.
درست در همان لحظه انفجار، يك گلوله به صورت (داخل دهان) و يك گلوله به پشت پاي او اصابت كرده بود. خون زيادي از او ميرفت، او تقريباً بيهوش روي زمين افتاده بود. داد زدم: ابراهيم!
با كمك يكي از بچه ها و با يك ماشين، ابراهيم و چند مجروح ديگر را به بهداري ارتش در دزفول رسانديم.
ابراهيم تا آخرين مرحله كار حضور داشت، در زمان تصرف سنگرهاي پاياني دشمن در آن منطقه، مورد اصابت قرار گرفت.
بين راه دائماً گريه ميكردم، ناراحت بودم، نكند ابراهيم... نه، خدا نكنه، از طرفي ابراهيم در شب اول عمليات هم مجروح شده بود، خون زيادي از بدنش رفت، حالا معلوم نيست بتواند مقاومت كند.
پزشك بهداري دزفول گفت: گلوله اي كه به صورت خورده به طرز معجزه آسائي از گردن خارج شده، اما به جايي آسيب نرسانده، اما گلوله اي كه به پا اصابت كرده قدرت حركت را گرفته، استخوان پشت پا خرد شده، از طرفي زخم پهلوي او باز شده و خونريزي دارد، لذا براي معالجه بايد به تهران منتقل شود.
ابراهيم به تهران منتقل شد. يك ماه در بيمارستان نجميه بستري بود. چندين عمل جراحي روي ابراهيم انجام شد و چند تركش ريز و درشت را هم از بدنش خارج كردند.
ابراهيم در مصاحبه با خبرنگاري كه در بيمارستان به سراغ او آمده بود گفت: با اينكه بچه ها براي اين عمليات ماه ها زحمت كشيدند و كار اطلاعاتي كردند، اما با عنايت خداوند، ما در فتح المبين عمليات نكرديم! ما فقط راهپيمائي كرديم و شعارمان يا زهرا (سلام الله علیها) بود، آنجا هر چه كه بود نظر عنايت خود خانم حضرت صديقه طاهره (سلام الله علیها) بود.
ابراهيم ادامه داد: وقتي در صحرا، بچه ها را به اين طرف و آن طرف ميبرديم و همه خسته شده بودند، سجده رفتم و توسل پيدا كردم به امام زمان (عج) از خود حضرت خواستيم كه راه را به ما نشان دهد. وقتي سر از سجده برداشتم بچه ها آرامش عجيبي داشتند، اكثراً خوابيده بودند. نسيم خنكي هم مي وزيد. من در مسير آن نسيم حركت كردم. چيز زيادي نرفتم كه به خاكريز اطراف مقر توپخانه رسيدم.
در پايان هم وقتي خبرنگار پرسيد: آيا پيامي براي مردم داريد؟ گفت: «ما شرمنده اين مردم هستيم كه از شام شب خود ميزنند و براي رزمندگان میفرستند، خود من بايد بدنم تكه تكه شود تا بتوانم نسبت به اين مردم اداي دِين كنم.»
🔻@range_khodaa🔻
صبح یعنے با قنارے همصدا🕊🌸
عاشقے را نغمهٔ باران ڪنی 🕊🌸
خود بخندے و لب پرخندہ را🕊🌸
هدیہ اے بر جمع دلداران ڪنی🕊🌸
صبحتون پـرطراوت و پـرنشاط🕊🌸
امروزتون پراز لحظات پرخاطرہ و شاد
🔻@range_khodaa🔻
🛑امام علی علیه السلام: هر کس گوش به حرف سخن چین سپارد، دوست را از دست بدهد
مَن أطاعَ الواشِیَ ضَیَّعَ الصَّدیقَ
میزان الحکمه جلد ۶ ص ۲۰۳
🔻@range_khodaa🔻
برخورد قاطع مقابل خیانتکاران به بیتالمال
🔹پسر شهيد ساجدى میگويد: "در جايى كه تنبيه لازم بود، آن را به موقع انجام میدادند. بهطورى كه وقتى يكى از افراد خلافى انجام داد و نسبت به بيت المال خيانت كرد، پدرم با ايشان برخورد شديدى كرد كه بعضى از اين موضوع و برخورد ناراحت شدند، ولى پدرم با تمام اين مسائل ايشان را تنبيه كرد و معتقد بود بايد نسبت به بيت المال توجه زيادى شود."
🔻@range_khodaa🔻
هدایت شده از طریق المهدی
💠 #برسان_تا_قیامت | عملیات مردمی
#به_عشق_امیرالمؤمنین
﷽
🔹همانطور که میدانید در فراز بسیار مهم و پس از اعلام جانشینی امیرالمؤمنین، پیامبر در یک دستور به جمع حاضر فرمودند به غایبین برسانید و همچنین به پدرانِ امّت تا قیامت دستور دادن واقعه غدیر و ابلاغ جانشینی امیرالمؤمنین را به فرزندان خود برسانید...
فَلْیُبَلِّغِ الْحَاضِرُ الْغَائِبَ وَ الْوَالِدُ الْوَلَدَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ
⁉️ و اما شرایط مسابقه:
۱. حتما گوشی را به صورت افقی بگیرید.
۲. سعی کنید فیلم ارسالی تقریبا دو دقیقه باشد.
۳. فیلمبرداری را شخص دیگر انجام دهد و در تصویر یکی از والدین و فرزندان باشند.
۴. در ابتدا پدر یا مادر در عرض یک دقیقه برای فرزند مهمترین قسمت واقعه غدیر را تعریف کند و در ادامه بدون قطع کردن فیلم فرزند آنرا بازگویی کند.
۴. و در انتها به فرزند خودشون یک هدیه بدهند🎁
۵. سعی کنید تصویر و صدا کیفیت مطلوبی داشته باشد (احتمال پخش در سیما وجود دارد)
۶. هر نوآوری، کیفیت صدا و تصویر، بیان جذاب و... امتیاز دارد.
📲 فیلمهای تهیه شده را به آدرس زیر در پیامرسان ایتا ارسال نمایید:
@ali_yavar21
⏳ فرصت ارسال تا عید مباهله
#به_توان_مردم
به عملیاتبزرگغدیر بپیوندیم
@ghadir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کار قشنگی که میتونی هر صبح انجامش بدی‼️
🔰#استاد_عالی
🔻@range_khodaa🔻
#پندانه
چهار جمله از چهار کودک که در
تاریخ بشر به خط سیاه حک شده است
یک: دختر سوری بود که در وقت جان کندن یعنی آخرین مرحله زندگیش گفت : همه چیز را به خداوند خواهم گفت
دوم: دختر معصومی که از وحشت جنگ سوریه از صحنه جنگ فرار میکرد خطاب به خبرنگاری که میخواست ازش فیلم بگیرد در حالت گریه وزاری گفت : عموبه خاطر خدا عکسم را نگیر چون بی حجاب ام
سوم: دختری کوچکی بود که از گرسنگی چنین گفت: ای الله چیزی نمانده از گرسنگی بمیرم نان خوردن نداریم مرا به جنت خود ببر که در آنجا نان بخورم
چهارم: دختر افغانی بود که در انفجار دستش زخمی شده بود دکتر درحال آمادگی برای عمل جراحی بود تا دستش را قطع کند دخترک گفت: آقا دکتر آستینم را پاره نکن جز این لباس دیگر ندارم
این نتیجه تمام جنگهاست
چه ببری چه ببازی ...
🔻@range_khodaa🔻
هدایت شده از قاصدک
سلام👋، تابحال از نخلستان و باغبان مستقیم خرید کردی؟ 🌴
❇️ برداشت بهترین رُطبهای جنوب کرمان شروع شد.
✅رطب میوه نوبرانه ی خرماست
🖐دست چین و ممتاز 👌
پیشنهاد میکنیم حتما این نوبرانه ی عالی رو امتحان کنید 👇
https://eitaa.com/joinchat/2903572815C38169ea247
💠سه روایت درباره نمازشب
🔸️خوش بویی
امام صادق علیه السلام: نمازشب، آدمی را خوش بو می سازد.
📚همان
🔸️روسفیدی
امام صادق علیه السلام: نمازشب، صورت را سفید و نورانی می کند، آثار ایمان در آن نمایان می شود یا در قیامت در زمره رو سفیدان است.
📚علل، ص۳۶۳
🔸️درمان درد ها
امام صادق علیه السلام: بر شما باد به نمازشب، زیرا دور کننده بیماری از بدن های شما است.
📚همان
#نماز_شب
🔻@range_khodaa🔻
🌸
✍خدایا... هر چند وقٺ یڪبار بہ من یادآورے ڪن؛
نامحرم، نامحرم اسٺ....
چہ در دنیاے حقیقے...
چہ در دنیاے مجازے...
یادمان بینداز فاطمه(س) را،
ڪہ از نابینا رو مےپوشاند....
🔻@range_khodaa🔻
هدایت شده از گروه سرود مهاد قم 🎙
26.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
🎊 به فکر یه مهمونی درجه یک هستی!؟
عجب مهمون هایی دعوتن
😍 تو دوست داری کیو دعوت کنی؟؟؟؟؟؟
#نشر_حداکثری
#مصاحبه
#عید_غدیر #اطعام_غدیر #امیرالمومنین_ع
#پویش_علی_مولای #نجف
به کانال 🚩پویش علی مولای🚩 بپیوندید
https://eitaa.com/ali_molay_ir
#آیت الله بهجت(ره):
باتمام وجودگناه کردیم،نه نعمت هایش را ازماگرفت،نه گناهانمان رافاش کرد.
اگربندگی اش رامی کردیم چه می کرد؟
🔻@range_khodaa🔻
#بسماللهالرحمنالرحیم
❤️ حسرتبزرگ روز قیامت این است که نسخه کامل خودت را نشانت میدهند که در سایه تلاش میتوانستی به آن برسی ولی از خودت جا ماندی.
📖مریم آیه ۳۹
🔻@range_khodaa🔻
رنگ خدا
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥 قسمت شصت وسوم : مجروحیت ✔️راوی : مرتضی پارسائیان همه گردان ها از محورهاي خو
☘ سلام بر ابراهیم ☘
💥 قسمت شصت وچهارم: مجلس حضرت زهرا (سلام الله علیها)
✔️راوی : جمعی از دوستان شهید
🔸به جلسه مجمع الذاكرين رفته بوديم، در مسجد حاج ابوالفتح. در جلسه اشعاري در فضايل حضرت زهرا (سلام الله علیها) خوانده شد كه ابراهيم آنها را مينوشت. آخر جلسه حاج علي انساني شروع به روضه خواني كرد.
ابراهيم از خود بيخود شده بود! دفترچه شعرش را بست و با صدايي بلند گريه ميكرد.
من از اين رفتار ابراهيم بسيار تعجب كردم. جلسه که تمام شد به سمت خانه راه افتاديم.
در بين راه گفت: «آدم وقتي به جلسه حضرت زهرا (سلام الله علیها) وارد ميشه بايد حضور ايشان را حس كنه، چون جلسه متعلق به حضرت است.»
🔸يك شب به اصرار من به جلسه عيدالزهرا (سلام الله علیها) رفتيم. فكر میكردم ابراهيم كه عاشق حضرت صديقه است خيلي خوشحال میشود.
مداح جلسه، مثلاً براي شادي حضرت زهرا (سلام الله علیها) حرف هاي زشتي را به زبان آورد! اواسط جلسه ابراهيم به من اشاره كرد و با هم از جلسه بيرون رفتيم.
🔸در راه گفتم: فكر ميكنم ناراحت شديد درسته؟!
ابراهيم در حالي كه آرامش هميشگي را نداشت رو به من كرد و در حالي كه دستش را با عصبانيت تكان ميداد گفت: توي اين مجالس خدا پيدا نميشه، هميشه جايي برو كه حرف از خدا و اهل بيت باشه. چند بار هم اين جمله را تكرار كرد. بعدها وقتي نظر علما را در مورد اين مجالس و ضرورت حفظ وحدت مسلمين مشاهده كردم به دقت نظر ابراهيم بيشتر پي بردم.
در فتح المبين وقتي ابراهيم مجروح شد، سريع او را به دزفول منتقل كرديم و در سالني كه مربوط به بهداري ارتش بود قرار داديم. مجروحين زيادي در آنجا بستری بودند.
سالن بسيار شلوغ بود.
🔸مجروحين آه و ناله میكردند، هيچ كس آرامش نداشت. بالاخره يک گوش هاي را پيدا كرديم و ابراهيم را روي زمين خوابانديم.
پرستارها زخم گردن و پاي ابراهيم را پانسمان كردند. در آن شرايط اعصاب همه به هم ريخته بود، سر و صداي مجروحين بسيار زياد بود. ناگهان ابراهيم با صدایي رسا شروع به خواندن كرد!
🔸شعر زيبايي در وصف حضرت زهرا (سلام الله علیها) خواند كه رمز عمليات هم نام مقدس ايشان بود! براي چند دقيقه سكوت عجيبي سالن را فرا گرفت! هيچ مجروحي ناله نم يكرد! گویی همه چيز رديف و مرتب شده بود.
به هر طرف كه نگاه ميكردي آرامش موج ميزد! قطرات اشك بود كه از چشمان مجروحين و پرستارها جاري ميشد، همه آرام شده بودند!
خواندن ابراهيم تمام شد. يكي از خانم دكترها كه مُسن تر از بقيه بود و حجاب درستي هم نداشت جلو آمد. خيلي تحت تأثير قرار گرفته بود.
آهسته گفت: تو هم مثل پسرمي! فداي شما جوون ها! بعد نشست و سر ابراهيم را بوسيد!
قيافه ابراهيم ديدني بود. گوش هايش سرخ شد. بعد هم از خجالت ملافه را روي صورتش انداخت. ابراهيم هميشه ميگفت: بعد از توكل به خدا، توسل به حضرات معصومين مخصوصاً حضرت زهرا (سلام الله علیها) حلال مشكلات است.
***
🔸براي ملاقات ابراهيم رفته بوديم بيمارستان نجميه. دور هم نشسته بوديم.
ابراهيم اجازه گرفت و شروع به خواندن روضه حضرت زهرا (سلام الله علیها) نمود. دو نفر از پزشكان آمدند و از دور نگاهش ميكردند. باتعجب پرسيدم: چيزي شده؟!
گفتند: نه، ما در هواپيما همراه ايشان بوديم. مرتب از هوش ميرفت و به هوش مي آمد.
اما درآن حال هم با صدايي زيبا در وصف حضرت مداحي میکرد.
📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉
🔻@range_khodaa🔻
امام صادق علیهالسلام:
🍀هر گاه آدمی گناهی کند، نقطهای سیاه در دلش نمودار میگردد؛ اگر توبه کند، سیاهی محو میشود و اگر بر گناهان بیفزاید، سیاهی بیشتر میشود تا بر دلش چیره میشود. از آن پس هرگز رستگار نخواهد شد.
🍀وسایل الشیعه، حر عاملی، ج ۱۱، ص ۲۳۹
🔻@range_khodaa🔻