eitaa logo
رنگ خدا
71.9هزار دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
6.7هزار ویدیو
82 فایل
✳️برای رزرو تبلیغات در مجموعه اَسرا بر روی لینک زیر کلیک کنید👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2186347655C6187e57a27 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/aB6V.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
10.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فلسفه حقیقی حضرت علی بزرگترین فیلسوف تاریخ بشر 🔻@range_khodaa🔻
✍پیامبر اکرم (ص) : سرلوحه پرونده هر مومن در روز قیامت دوستی و محبت علی بن ابی طالب است. 📚کنزالعمال: ج ۱۱ / ص ۶۱۵ 🔻@range_khodaa🔻
11.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 شاید شما هم این حقایق را در مورد ندانید! 🔻@range_khodaa🔻
🍁دنیا مانند گردویی است بی مغز! ملا مهرعلی خویی، روزی در کوچه دید دو کودک بر سر یک گردو با هم دعوا می‌کنند... به خاطر یک گردو یکی زد چشم دیگری را با چوب کور کرد. یکی را درد چشم گرفت و دیگری را ترس چشم درآوردن، گردو را روی زمین رها کردند و از محل دور شدند... ملا رفت گردو را برداشت و شکست و دید، گردو از مغز تهی است. گریه کرد. پرسیدند تو چرا گریه میکنی؟! گفت: از نادانی و حس کودکانه، سر گردویی دعوا می‌کردند ڪه پوچ بود و مغزی هم نداشت... دنیا نیز چنین است، مانند گردویی است بدون مغز! که بر سر آن می‌جنگیم و وقتی خسته شدیم و آسیب به خود رساندیم و یا پیر شدیم، چنین رها کرده و برای همیشه می‌رویم... 🔻@range_khodaa🔻
16.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔖منبر کوتاه 🔖 🎥 🔅حکایتی شنیدنی از دقت کم‌نظیر آیت‌الله درچه‌ای در رعایت حقوق مردم 🔰 🔻@range_khodaa🔻
🔺آیت الله حق شناس : حاجات هر کسی به قدر همتش است ، آقا من یه قدری اسکناس از خدا میخوام، بسیار خوب! یکی دیگر می گوید : من در دانشگاه قبول بشوم! اینها خیلی حاجات بچگانه ایست بابا جون من! پیش شخص بزرگ باید حاجات بزرگ خواست، تو نماز اول وقت بخوان اگر این جور حاجت هایت عملی نشد، بیا بگو چرا وقت مرا تلف کردی ؟ 🔻@range_khodaa🔻
✍ یکی از دوستان وکیل نقل می‌کرد:مردی به اتهام قتل عمد در نوبت اعدام در زندان بود. بی‌گناهی او به‌راحتی قابل اثبات بود ولی متهم نه‌تنها تلاشی برای اثبات بی‌گناهی خود نمی‌کرد، بلکه تمام موارد اتهامی را قبول کرده بود.شب قبل از اعدام، اعدامی را به انفرادی می‌بَرند و یک روحانی وصیت او را می‌گیرد و از او می‌خواهد در لحظات آخر توبه کند و پزشکی بر بالین او حاضر شده و وضعیت جسمی و روحی او را کنترل می‌کند. این دوست ما نقل می‌کرد، وکلای زیادی حاضر شدند بدون دریافت حق‌الوکاله، در دادگاه حاضر شده و او را تبرئه کنند. ولی متهم هیچ اعتراضی به رأی صادره نداشت و درخواست بررسی مجدد را نمی‌کرد. در شب قبل اعدام در انفرادی به او گفتم: «با من راحت باش و قبل از مرگ خود به من راز این عدم تلاش برای رهایی‌ات از مرگ را بگو.» تبسمی کرد و گفت: «سال‌ها پیش مادرم با همسرم در خانه‌ام حرفش شد. مادرم را زدم و از خانه بیرون به حیاط انداختم، نصف شب که آتش غضبم خوابید. پشیمان شدم و سراغ مادرم رفتم. دیدم در زیر نور ماه از سرما خود را در گوشه‌ای جمع کرده و گریه می‌کند. از او حلالیت خواستم. اشکی ریخت و در آغوشم جان داد. از ترس آبرویم او را وارد خانه کردم در اتاق خواباندم و دوستان و فامیل را گفتم مرده است. این تنها گناه من نبود، هر کسی حرفی می‌زد که خوشم نمی‌آمد در گوشش می‌خواباندم... من به مکافات عمل یقین پیدا کرده‌ام. این نیست من از مرگ نمی‌ترسم و دنبال آزادی خود نمی‌روم، بلکه می‌دانم اگر اینجا هم تبرئه و آزاد شوم، بدتر از این زیر کامیونی له خواهم شد. اگر همه اینها هم نباشد، یقین دارم در بستر بیماری سال‌ها افتاده و به طرز وحشتناک و نفرت‌انگیزی خواهم مرد. پس تلاش من برای رهایی از مرگ بی‌فایده است. چون مکافات اعمال من است و اعدام ساده‌ترین مرگ و لطف خدا در حق من است...» 🎗این را گفت و به زیر طناب اعدام سر خود را سپرد. 🔻@range_khodaa🔻
هدایت شده از نهج البلاغه
7.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰🎥 استوری موشن/فرازهایی از خطبه 192 نهج البلاغه. تولیدگر: علی شاکری 🔶 @Nahj_Et
هدایت شده از  طریق المهدی
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شادپیمایی بزرگ مردم قم هم اکنون بلوار پیامبراعظم قم به کانال بزرگ غدیر بپیوندیم @GHADIR
4.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 | تمسک به ولایت امیرالمومنین علی علیه‌السلام 🔺️ فقط دوست داشتن نیست ... 🔻@range_khodaa🔻
نکاتی آموزنده از خسران انسان ها در دنیا آیت الله جعفر ناصری 🔻@range_khodaa🔻
رنگ خدا
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥 قسمت شصت و پنجم : تابستان شصت و یک ✔️راوی : مرتضی پارسائیان 🔸ابراهيم در تاب
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥 قسمت شصت وششم : روش تربیت ✔️راوی : جواد مجلسي راد، مهدي حس نقمي 🔸منزل ما نزديك خانه آقا ابراهيم بود. آن زمان من شانزده سال داشتم. هر روز با بچه ها داخل کوچه واليبال بازي ميکرديم. بعد هم روي پشت بام مشغول کفتر بازي بودم! آن زمان حدود 170 كبوتر داشتم. موقع اذان که ميشد برادرم به مسجد ميرفت، اما من اهل مسجد نبودم. عصر بود و مشغول واليبال بوديم. ابراهيم جلوي درب منزلشان ايستاده بود و با عصاي زير بغل بازي ما را نگاه ميکرد. در حين بازي توپ به سمت آقا ابراهيم رفت. 🔸من رفتم که توپ را بياورم. ابراهيم توپ را در دستش گرفت، بعد توپ را روي انگشت شصت به زيبائي چرخاند وگفت: بفرمائيد آقا جواد! از اينکه اسم مرا ميدانست خيلي تعجب کردم، تا آخر بازي نيم نگاهي به آقا ابراهيم داشتم، همه اش در اين فکر بودم که اسم مرا از کجا ميداند! چند روز بعد دوباره مشغول بازي بوديم. آقا ابراهيم جلو آمد و گفت: رفقا، ما رو بازي ميديد؟ گفتيم: اختيار داريد، مگه واليبال هم بازي ميکنيد؟! گفت: خُب اگه بلد نباشيم از شما ياد ميگيريم. عصا راكنار گذاشت، در حالي كه لنگ لنگان راه ميرفت شروع به بازي کرد. 🔸تا آن زمان نديده بودم کسي اينقدر قشنگ بازي کند: او هنوز مجروح بود. مجبور بود يكجا بايستد. اما خيلي خوب ضربه ميزد. خيلي خوب هم توپ ها را جمع ميکرد. شب به برادرم گفتم: اين آقا ابراهيم رو ميشناسي؟ عجب واليبالي بازي ميکنه! برادرم خنديد و گفت: هنوز او را نشناختي! ابراهيم قهرمان واليبال دبيرستان ها بوده، تازه قهرمان کشتي هم بوده! با تعجب گفتم: جدي میگي؟! پس چرا هيچي نگفت! برادرم جواب داد: نميدونم، فقط بدون که آدم خيلي بزرگيه! چند روز بعد دوباره مشغول بازي بوديم. آقا ابراهيم آمد. هر دو طرف دوست داشتند با تيم آنها باشد. بعد هم مشغول بازي شديم. چقدر زيبا بازي ميکرد. 🔸آخر بازي بود. از مسجد صداي اذان ظهرآمد. ابراهيم توپ را نگه داشت و بعد گفت: بچه ها مي آييد برويم مسجد؟! گفتيم: باشه، بعد با هم رفتيم نماز جماعت. چند روزي گذشت و حسابي دلداده آقا ابراهيم شديم. به خاطر او ميرفتيم مسجد. يکبار هم ناهار ما را دعوت کرد و كلي با هم صحبت كرديم، بعد از آن هر روز دنبال آقا ابراهيم بودم. اگر يك روز او را نمیديدم دلم برايش تنگ ميشد. واقعاً ناراحت ميشدم. يک بار با هم رفتيم ورزش باستاني. خلاصه حسابي عاشق اخلاق و رفتارش شده بودم. او با روش محبت و دوستي ما را به سمت نماز و مسجد كشاند. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم  👉 🔻@range_khodaa🔻