eitaa logo
رنگ خدا
69هزار دنبال‌کننده
15.4هزار عکس
7.3هزار ویدیو
84 فایل
✳️برای رزرو تبلیغات در مجموعه اَسرا بر روی لینک زیر کلیک کنید👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2186347655C6187e57a27 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/aB6V.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
💬 | متن پیام: بمنم کمک کنید بتونم نماز هامو سروقت بخونم. بعضی وقتا که نمازم قضا میشه دیگه رغبتی برای ادا کردنش ندارم.میگم از دست رفت دیگه تمومشد☹️ 🔔مخاطبان گرامی! برای پاسخ به سوالات شرعی به کانال 🅿️ @P_Ahkaam مراجعه کنید یا با دفتر مرجع خود تماس بگیرید. شماره دفتر مراجع در کانال موجود است، جستجو کنید:👇👇👇 شماره تماس دفتر مراجع برای پاسخ به سوالات اعتقادی هم به کانال ذیل مراجعه کنید 💡@p_eteghaadi 🔳🔳🔳🔳
از تاریکی و مهتابی شب، ما را💖🌺 گله نیست... جز دمیدن خورشید، ما را حوصله نیست... دریاب ، لمسِ نسیمِ صبح در وقتِ طلوع... تا شادی امروز، دگر ما را فاصله نیست... صبحتون بخیروشادی💖🌺 🔻@range_khodaa🔻
◼️امام باقر عليه السلام: ◾️اَلْجَنـَّةُ مَحْفـُوفَةٌ بِالْمـَكارِهِ وَ الصَّبْرِ، فَمَنْ صَبَرَ عَلَى الْمَكارِهِ فى الدُّنيا دَخَلَ الْجَنَّةَ، وَ جَهَنـَّمُ مَحْفـُوفَةٌ باللَّذّاتِ وَ الشـَّهَواتِ، فَمَنْ اَعْطى نَفْسَهُ لَذَّتَها وَ شَهْوَتَها دَخَلَ النّارَ ▪️بهشـت، آميخته به ناگوارى ها وصبر است. هركس در دنيا بر ناملايمات و سختى ها شكيبايى كند، وارد بهشت مى شود. دوزخ هم آميخته به كامجويى ها و خواسته هاى دل است. هر كس به لذّت جويى ها و خواهشهاى دلش جواب مثبت بدهد، وارد آتش جهنم مى شود. 📚اصول كافى، ج 2، ص 89 ‌ ‌‌ 🔻@range_khodaa🔻
📩یاد بگیریم 🔻@range_khodaa🔻
💠دستگیری از بنده خدا💠 🌸از جبهه برميگشتم. وقتي رسيدم ميدان خراسان ديگر هيچ پولي همراهم نبود. به سمت خانه در حرکت بودم. اما مشغول فكر؛ الان برسم خانه همسرم و بچه هايم از من پول ميخواهند.تازه اجاره خانه را چه كنم؟ سـراغ کی بروم؟ به چه کسي رو بيندازم؟ خواستم بروم خانه برادرم، اما او هم وضع خوبي نداشت. سر چهارراه عارف ايستاده بودم. با خودم گفتم: فقط بايد خدا کمک کند. من اصلا نميدانم چه كنم! 🌸در همين فكر بودم که يكدفعه ديدم ابراهيم سوار بر موتور به سمت من آمد. خيلي خوشحال شدم. تا من را ديد از موتور پياده شد، مرا در آغوش کشيد. چند دقيقه اي صحبت كرديم. وقتي ميخواســت برود اشاره کرد: حقوق گرفتي؟ گفتم: نه، هنوز نگرفتم، ولي مهم نيست. دست کرد توي جيب و يک دسته اسکناس درآورد. گفتم: به جون آقا ابرام نميگيرم، خودت احتياج داري. گفت: اين قرض الحسنه است. هر وقت حقوق گرفتي پس ميدي. بعد هم پول را داخل جيبم گذاشت و سوار شد و رفت. 🌸آن پول خيلي برکت داشت. خيلي از مشکلاتم را حل کرد. تا مدتي مشکلي از لحاظ مالي نداشتم. خيلي دعايــش کردم. آن روز خدا ابراهيم را رساند. مثل هميشه حلال مشكلات شده بود. 🔻@range_khodaa🔻
. 🕋 پیامبرصلی‌الله‌علیه‌و‌آله: از نفرين پدر خود سخت بپرهيزيد، زيرا چنين نفرينى «ابر» را هم مى ‏شكافد و بالاتر مى ‏رود، و مورد توجه خدا قرار مى ‏گيرد، تا جايى كه ♥️خداوند متعال مى ‏فرمايد: آن نفرين را نزد من آوريد تا مستجاب گردانم. بنابراين، از عليه خود، سخت پرهيز داشته باشيد.. زيرا از شمشير برّنده ‏تر است. 📚 🍃🔻@range_khodaa🔻
🔷 عظمت هدایت انسان ⚠️ از هرآنچه آفتاب بر آن طلوع و غروب کند ... 🔻@range_khodaa🔻
✨﷽✨ ✍شیخی عارف و سخنوری توانا روزی به مغازۀ بقالی در بازار رفت و خواست مقداری گردو بخرد. قیمت گردو را پرسید. بقال پیمانه را داد و به شیخ گفت: گردو‌ها را دستت بگیر و سبک سنگین کن و هر کدام وزنی نداشت (پوچ بود) جدا کن. شیخ سؤال کرد: چرا چنین لطفی در حق من می‌کنید؟! (گردوی سالم را به من و خراب را به دیگران می‌فروشی!!!) بقال گفت: شما عالم و خطیبی باسواد هستید. من مطالب زیادی از شما یاد گرفته‌ام و به وجود شما افتخار می‌کنم و می‌خواهم جبران علم کنم. شیخ آه سردی کشید و سری به تأسف تکان داد و پیمانه را به بقال داد و گفت: این همه من در منبر، از انصاف سخن گفتم؛ بهای علم من آن بود که مانند دیگران، گردو به پیمانه برای من می‌کشیدی نه این که اختیار انتخاب دهی و چنین پیشنهادی به من بدهی!!! احترام مرا زمانی نگه داشته بودی که آنچه را در پای منبرم شنیده بودی استفاده و عمل می‌کردی؛ و مرا نیازی به جبران حق‌الزحمه علم‌ام با مقداری گردوی پُرمغز نبود. وای بر حال من که بر پای منبر من چنین کسانی می‌نشینند!!! 🔻@range_khodaa🔻
هدایت شده از  طریق المهدی
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸برنامه طریق المهدی عَجَّلَ اللهُ تعالی فَرَجَهُ الشریف از جمله برنامه هایی است که در شهر قم بخشی از بار فرهنگی اجتماعی شهر را با افتخار با حضور گروه های خودجوش مردمی به دوش می کشد. 🔹 استقرارِ هفتگی مواکب فرهنگی و ایستگاه های صلواتی در مسیر بلوار پیامبر اعظم صَلَّی اللهُ علیهِ و آلِه و سَلَّم باعث سهولت و تشویق و ترغیب اقشار مختلف مردم شهر جهت حضور در این مسیر ۶ کیلومتری شده است. 🔸با توجه به وسعت برنامه و توسعه خدمات فرهنگی، نیازمند تکمیل تجهیزات و امکانات لازم طریق المهدی عَجَّلَ اللهُ تعالی فَرَجَهُ الشریف هستیم. 🔻با توجه به حضور موکب طریق المهدی عَجَّلَ اللهُ تعالی فَرَجَهُ الشریف در مسیر اربعین حسینی، الان توسعه کمّی و کیفی سیستم صوت اولویت دارد. ✅ امیدواریم با حمایت های شما عزیزان تا بتوانیم دستگاه صوت مناسب را تهیه کنیم تا در ایام اربعین مورد استفاده قرار بگیرد و بعد از آن در برنامه هفتگی مسیر حرم کریمه اهل بیت علیهِمُ السَّلام تا مسجد مقدس جمکران استفاده بشود. ▫️بسم الله 🤝مشارکت در هزینه خریداری طریق المهدی: 💳|
5892 1070 4515 1308
روی شماره بزنید کپی می‌شود. @tariq_almahdi
آیت الله بهجت ره: چه مصائبی (سختی هایی) بر امام زمان (عج) که مالک همه کره زمین است ، وارد می شود و آن حضرت در چه حالی است و ما در چه حالی ؟ او در زندان است و.... 🔻@range_khodaa🔻
رنگ خدا
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥 قسمت هشتاد و یکم :خمس ✔️راوی : مصطفي صفار هرندي از علمائــي كه ابراهيم به
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥 قسمت هشتاد و دوم :ما تو را دوست داریم راوی :جواد مجلسی پائیز سال ۱۳۶۱ بود. بار دیگر به همراه ابراهیم عازم مناطق عملیاتی شدیم. این بار نقل همه مجالس توسل های ابراهیم به حضرت زهرا علیها السلام بود. هر جا می رفتیم حرف از او بود! خیلی از بچه ها داستانها و حماسه آفرینیهای او را در عملیات ها تعریف میکردند همه آنها با توسل به حضرت صدیقه طاهره علیها السلام انجام شده بود. به منطقه سومار رفتیم به هر سنگری سر میزدیم از ابراهیم میخواستند که برای آنها مداحی کند و از حضرت زهراء علیهاالسلام بخواند. شب بود. ابراهیم در جمع بچه های یکی از گردانها شروع به مداحی کرد. صدای ابراهیم به خاطر خستگی و طولانی شدن مجالس گرفته بود! بعد از تمام شدن مراسم یکی دو نفر از رفقا با ابراهیم شوخی کردند و صدایش را تقلید کردند. بعد هم چیزهائی گفتند که او خیلی ناراحت شد. آن شب قبل از خواب ابراهیم عصبانی بود و گفت: من مهم نیستم، اینها مجلس حضرت زهرا سلام الله علیها را شوخی گرفتند برای همین دیگر مداحی نمی کنم هر چه می گفتم حرف بچه ها را به دل نگیر آقا ابراهیم تو کار خودت را بکن، اما فایده ای نداشت. آخر شب برگشتیم ،مقر دوباره قسم خورد که دیگر مداحی نمی کنم! ساعت یک نیمه شب بود. خسته و کوفته خوابیدم. قبل از اذان صبح احساس کردم کسی دستم را تکان میدهد چشمانم را به سختی بازم کردم چهره نورانی ابراهیم بالای سرم بود مرا صدا زد و گفت پاشو الان موقع اذانه من بلند شدم و گفتم این بابا انگار نمیدونه خستگی ینی چی ؟ البته میدانستم او هر ساعتی که بخوابد قبل از اذان بیدار میشود و مشغول نماز . ابراهیم دیگر بچها را هم صدا زد و اذان گفت و نماز جماعت صبح را به پا کرد. بعد از نماز و تسبیحات، ابراهیم شروع به خواندن دعا کرد بعد هم مداحی حضرت زهرا سلام الله علیها اشعار زیبای ابراهیم اشک چشمان همه بچه ها را جاری کرد من هم که دیشب قسم خوردن ابراهیم را دیده بودم از همه بیشتر تعجب کردم ولی چیزی نگفتم. بعد از خوردن صبحانه به همراه بچه‌ها به سمت سومار برگشتیم بین راه دائم در فکر کارهای عجیب او بودم. ابراهیم نگاه معنی داری به من کرد و گفت:میخواهی بپرسی با اینکه قسم خوردم چرا روضه خواندم ؟ گفتم خب آره شما دیشب قسم خوردی که...پرید توی حرفم و گفت : چیزی که می گویم تا زنده ام جایی نقل نکن بعد کمی مکث کرد و ادامه داد دیشب اصلا خواب به چشمم نمی آمد اما نیمه های شب کمی خوابم برد یکدفعه دیدم وجود مقدس حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها تشریف آوردند و گفتند :نگو نمی خوانم ما تو را دوست داریم هرکس گفت بخوان تو هم بخوان دیگر گریه امان صحبت کردن به او را نمی داد و ابراهیم به مداحی کردن ادامه داد. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم  👉 🔻@range_khodaa🔻