☫﷽☫
❇️اهمیت ذکر
🔸خداوند در هر چیز به کم اکتفا کرده است و حد براى آن معین فرموده است مثلا نماز پنج مرتبه , روزه یکماه , زکوه از نصاب مقدار معینى , ولى براى ذکر حدى معین نفرموده است
📚نور علی نور
👤#علامه_حسن_زاده_آملی
#درس_اخلاق
🔻@range_khodaa🔻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥آثار #قضا_شدن_نماز_صبح در زندگی
ایت الله سید عزیز الله امامت
🔻@range_khodaa🔻
◼️امام باقر علیه السلام فرمودند:
◾️كُلُ عَيْنٍ باكِيَةٌ يَوْمَ القِيامَةِ اِلاّ ثَلاثَ عُيُونٍ: عَيْنٌ سَهَـرَتْ فِى سَبـيلِ اللّه ِ. وَ عَيْنٌ فاضَت مِنْ خَشْيَةِ اللّه ِ. وَ عَيْنٌ غَضَّتْ عَنْ مَحارِمِ اللّه ِ.
◾️روز قيامت همه چشم ها گريان است مگر سه چشم:
▪️چشمى كه در راه خدا بيدار مانده است
▪️چشمى كه از خوف خدا گريسته است
▪️چشمى كه از محارم الهى فرو بسته شده است.
📚معدن الجواهر و رياضة الخواطر، ص 34
#چشم_گریان
#قیامت
🔻@range_khodaa🔻
◼️امام باقر علیه السلام فرمودند:
◾️كُلُ عَيْنٍ باكِيَةٌ يَوْمَ القِيامَةِ اِلاّ ثَلاثَ عُيُونٍ: عَيْنٌ سَهَـرَتْ فِى سَبـيلِ اللّه ِ. وَ عَيْنٌ فاضَت مِنْ خَشْيَةِ اللّه ِ. وَ عَيْنٌ غَضَّتْ عَنْ مَحارِمِ اللّه ِ.
◾️روز قيامت همه چشم ها گريان است مگر سه چشم:
▪️چشمى كه در راه خدا بيدار مانده است
▪️چشمى كه از خوف خدا گريسته است
▪️چشمى كه از محارم الهى فرو بسته شده است.
📚معدن الجواهر و رياضة الخواطر، ص 34
#چشم_گریان
#قیامت
🔻@range_khodaa🔻
┏━━━🍃🌺🍃━━━
❇️ بهترین عطر را انتخاب می کرد
💠یا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ( اعراف/ 31)
اى فرزندان آدم! زینت خود را به هنگام رفتن به مسجد با خود بردارید.
🌹امام خمینی (ره) نمونه کامل ساده زیستی، قناعت و صرفه جویی در استفاده از امکانات زندگی بودند؛ ولی همیشه فضای محیط زندگی، اتاق کار و محل عبادت و خواب وی، از بوی دل انگیز عطرهای بسیار خوشبو، آکنده بود و در زمینه نظافت و پاکیزگی و استفاده از بهترین عطرها، در حد کمال مقید بود.
🌹وقتی دوستان امام از دور و نزدیک، انواع عطرهای داخلی و خارجی را به محضر وی اهدا می کردند، امام تنها در این زمینه بود که با ذوق سرشار و زیباپسند خود، بهترین ها را انتخاب می کرد.
📚 برداشت هایی از سیره امام خمینی، ج 2، ص 163.
🔻@range_khodaa🔻
💠 امان از زخم زبان
حضرت ایوب را نماد صبر میدانیم.
اما ایشان یکجا از شیطان به خدا شکایت میکند:
به یاد آر بنده ما ایوب را آنزمان که پروردگار خود را ندا داد که شیطان مرا دچار عذاب وگرفتاری نموده
✨ سوره مبارکه صاد آیه ۴۱
ایوب نبی از چه چیزی خسته شد و زبان به شکایت گشود؟
امام صادق(ع) پاسخ این سوال را در روایتی داده اند:
شیطان به خدا گفت، چون به ایوب نعمتهای زیادی عطا کرده ای او شاکر است.
خداوند برای اینکه به همه عبودیت و اخلاص ایوب را ثابت کند؛ نعمتها را از او یکی یکی گرفت تا دچار به ابتلا و بیماری شود.
تا آن زمان ایوب نبی شاکر بود اما پس از آن به مقام صبر میرسد.
نکته جالب اینجاست که ایوب نبی از یک حرف آزرده خاطر شد، وقتی در بیماری سخت بود، #علمای_بنی_اسرائیل نزد او آمدند و گفتند: ای ایوب چه گناهی کرده ای که خداوند تو را اینگونه عذاب کرده است؟
✅ این زخم زبان علمای بنی اسرائیل باعث شد ایوب نبی رنجیده شود.
او در اوج نعمت، شاکر بود و امتحان شد...
و در اوج سختی و از دست دادن نعمت صابر بود و امتحان شد...
📚علل الشرایع ج ۱ ص ۷۶
#حکایت
🔻@range_khodaa🔻
#تلنگـــــــر⚠️
🔷از بزرگمردی پرسیدم :
بهترین چیزی که میشه
از دنیا برداشت چیه ؟
🔶کمی فکر کرد و گفت : دست ؛
با تعجب گفتم :چی؟ دست ؟!!
گفت بله ، اگر از دنیا دست برداریم
کار بزرگی انجام دادیم که
کوچکترین پاداشش رضوان
خداونده و ادامه داد که :
❇️امام صادق علیه السلام فرمودند:
«حُبُّ الدُّنْیا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَة»
"عشق به دنیا ریشهٔ هر گناه است"
📚اصول کافى، جلد ٢، حدیث ٨
🔻@range_khodaa🔻
رنگ خدا
☘ سلام بر ابراهيم ۱☘ 💥 قسمت هشتاد و چهارم : روزهاي آخر ( بخش دوم) 👥 راویان : علي صادقي، علي مقدم
🍀 سلام بر ابراهيم ۱🍀
💥 قسمت هشتاد و چهارم: روزهاي آخر ( بخش سوم)
👥 راویان: علي صادقي، علي مقدم
هوا خيلي ســرد بود. من تنها بودم. گفتم: شــام خورديد؟ ابراهيم گفت: نه،
زحمت نكش.
گفتم: تعارف نكن، تخم مرغ درســت ميكنم. بعد هم شــام مختصري را
آماده كردم.
گفتم: امشب بچههام نيستند، اگر كاري نداريد همين جا بمانيد، كرسي هم به راهه.
ابراهيم هم قبول كرد. بعد با خنده گفتم: داش ابرام توي اين سرما با شلوار
كردي راه ميري!؟سردت نميشه!؟
او هم خنديد وگفت: نه، آخه چهار تا شلوار پام كردم!
بعد سه تا از شلوارها را درآورد و رفت زيركرسي! من هم با علي شروع به
صحبت كردم.
نفهميــدم ابراهيم خوابش برد يا نه، اما يكدفعه از چا پريد و به صورتم نگاه
كرد و بي مقدمه گفت: حاج علي، جان من راست بگو! تو چهره من شهادت
ميبيني؟!
توقع اين ســؤال را نداشتم. چند لحظه اي به صورت ابراهيم نگاه كردم و با
آرامش گفتم: بعضي از بچهها موقع شــهادت حالــت عجيبي دارند، اما ابرام
جون، تو هميشه اين حالت رو داري!
ســكوت فضاي اتاق را گرفت. ابراهيم بلند شد و به علي گفت: پاشو، بايد سريع حركت كنيم. باتعجب گفتم: آقا ابرام كجا!؟
گفت: بايد سريع بريم مسجد. بعد شلوارهايش را پوشيد و با علی راه افتادند.
📚 منبع: کتاب سلام بر ابراهيم ۱👉🏻
🔻@range_khodaa🔻
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
▫️ رفته بودم بگویم: «برای بچهام که سخت مریض است، دعا کنید.»
▫️ در را باز کرد، چای آورد و نشست به ذکر گفتن.
▫️ اینپا و آنپا کردم که حرفی بزند یا سؤالی بپرسد؛ خبری نشد.
▫️ از دلم گذشت که حتماً ذکر او مهمتر از حرف من است.
▫️ من یک آدم درماندهام که مشکلم را به امید کمک آوردهام اینجا؛
▫️ اما او به ذکر مشغول است.
▫️ سرش را بلند کرد و گفت: «ذکر ما مگر چی هست؟»
▫️ از شرمندگی خیس عرق شدم و آمدم بیرون.
▫️ شب که شد، حال بچه خوب بود.
📚 به شیوه باران، ص۴٨
🔻@range_khodaa🔻