eitaa logo
رنگ خدا
78.2هزار دنبال‌کننده
14.4هزار عکس
5.4هزار ویدیو
75 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/aB6V.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 🌷 !! 🌷شب‌ها، گروهک‌ها می‌آمدند پشت حصار فرودگاه و با بلندگو تهدیدمان می‌کردند و فحش می‌دادند. آن‌ها فلکه‌ی آب را می‌بستند و برق را قطع می‌کردند. اوضاع سختی بود. از دست کسی کاری برنمی‌آمد. راه زمینی در تسلّط کام ضدانقلابیون بود و انتقال مواد غذایی به فرودگاه امکان نداشت. از طرفی برف سنگینی روی باند فرودگاه را پوشانده بود و امکان نشستن هواپیما نیز وجود نداشت. تنها یک راه باقی بود؛ برف باند فرودگاه را پاک کنند تا هواپیما بتواند بر روی باند بنشیند. آن روز از پُست نگهبانی برمی‌گشتم. یک دست توی جیبم بود و با دست دیگر اسلحه را گرفته بودم هنوز.... 🌷هنوز به نزدیکی ساختمان فرودگاه نرسیده بودم که دستم را از جیبم درآوردم تا اسلحه را از دست دیگر بگیرم. امّا به خاطر شدّت سرما دستم به اسلحه چسبیده بود. در همین موقع «مرتضی» را دیدم که به طرفم می‌آمد. وقتی به من رسید گفتم: «مرتضی دستم به اسلحه چسبیده.» لبخندی زد و گفت: «چیزی نیست با من بیا تا بازش کنم.» مقابل ساختمان فرودگاه رفتیم و او کتری آب گرم را کم کم روی دستم ریخت تا اسلحه از دستم جدا شد. بعد نگاهش را به محوّطه‌ی فرودگاه دوخت؛ چند نفر به طرف لودر و برف روب توی محوّطه می‌رفتند تا بلکه آن‌ها را روشن کرده و برف روی باند فرودگاه را تمیز کنند.... 🌹خاطره ای به یاد شهید معزز مرتضی زارع 📚 کتاب "در مسیر هدایت" 🔻@range_khodaa🔻