eitaa logo
رنگارنگ 🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
7.1هزار ویدیو
11 فایل
کانال متفاوت و مورد سلیقه همه قشرها مختلف.. داستان های کوتاه و بلند.. از حضرت ادم تا خاتم الانبیا.. حدیث و پیامهای آموزنده و کلیپ های کوتاه و بلند.. کپی برداری آزاد..
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
12.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حتما حتما حتما حتما حتما ببینید خدای من باور کردنی نیست ... الله اکبر از این حجم از اطلاعات مقام معظم رهبری در مورد کتابهای مختلف. خدا می‌دونه اصلا شگفت زده شدم😳 @ranggarang
شاهزاده ای در خدمت قسمت سی و دوم🎬: فضه همرا با بالا آمدن دستان مبارک زهرا ، از جا برخواست و همانطور که از شدت شوق ،اشک از چشمانش جاری بود ،نگاهی به فاطمه که حسن و حسین دو طرفش را گرفته بودند انداخت و از چهرهٔ آسمانی او ،نگاهش به رخسار ملکوتی علی کشیده شد و دستانش را بلند کرد و با لحنی پر از هیجان گفت : خدایا...خدای خوبم...تمام عمر را سپاسگزار این نعمت خواهم بود ، ممنونم که تقدیرمرا با تقدیر بهترین بندگانت گره زدی ... در این هنگام ، همان زن قاصد که به دنبال او به درب اتاقش آمده بود با لحنی که از شوخی حکایت می کرد رو به او‌گفت : آهای دخترک قند و عسل که اینچنین خودت را در دل همه جا می کنی، از کجا متوجه شدی که همنشین بهترین بندگان خدا شده ای ؟ تو‌که تازه چند هفته است به مدینه النبی آمدی و در منزل رسول بودی و این مدت کافی نیست برای شناختنی چنین عمقی... فضه نگاهی پر از مهر به جمع پیش رویش انداخت و گفت : برای رسیدن به حقیقت و دانستن این موضوع ، یک لحظه هم در محضر ایشان باشی کفایت می کند ، من ندیده بودم رویشان و درک نکرده بودم محضرشان را اما ندای فطری و‌حقیقت جوی جانم ، از فرسنگها فاصله ،مرا با ایشان پیوند داد و اما در این مدتی که اینجا بودم ، چیزهایی را دیدم که خود بر این موضوع دلالت داشت : براستی که روزی کنار دست ام ایمن مشغول تدارک مرغ بریان بودیم، ام ایمن از علاقهٔ وافری که به رسول داشت ، می خواست این غذای لذیذ را برای دوست داشتنی ترین موجود قلبش هدیه کند. مرغ بریان آماده شد و آن را به محضر پیامبر آوردیم... رسول خدا فرمودند : این را برای چه کسی آوردی؟ ام ایمن عرض کرد: آن را برای شما فراهم کرده ام. در این هنگام رسول خدا فرمود : بارالها! محبوب ترین خلق تو ،نزد خودت و نزد من را برسان تا از این مرغ بریان نوش جان کند. من کاملا آگاه بودم که پیامبر هر حرکتش در پی مصلحتی و هر دعایش برای اندرزی ست ، دانستم که او می خواهد با این دعا که بی شک در کمتر آنی به اجابت می رسید ، محبوب ترین خلق را نزدخداوند به امتش بشناساند ، پس خوب دقت کردم ،ببینم چه کسی شریک غذای پیامبر می شود. در این لحظه درب خانه را زدند...قلبم به تپش افتاد ، می خواستم خود از جا برخیزم و درب را بگشایم که پیامبر به انس بن مالک که آنهم در آنجا خدمتکار بود ،فرمودند درب را بازکند . انس از جا بلند شد و درحالیکه زیر لب زمزمه می کرد : کاش زنندهٔ درب از انصار باشد تا ارجحیت انصار بر همگان برملا شود. تا این را شنیدم فی الفور پشت سر انس راه افتادم ، چون می دانستم اگر زننده درب کسی از مهاجرین باشد ، انس شاید حیله ای بکار برد و از ورودش به خانه و شریک شدنش در غذای پیامبر ،ممانعت کند‌ انس درب را گشود و من که پنهانی او را می پاییدم ، دیدم.... ادامه دارد... 🖍 به قلم :ط_حسینی @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
9.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈ مادر بزرگم فراموشی گرفته بود از کهولت سن به او گفتم اسم ائمه را بیاد داری؟ گفت... تا آخر گوش کن خیلی زیباست🥲 @ranggarang
12.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💫ریشه افسردگی نکات فوق العاده زیبا در قالب طنز 👌 (حتما ببینید ) دکتر سعید عزیزی🎙 @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴این سه تا سلامی که بعد نمازها بعضی ها عادت دارن میدن، این چقدر قشنگه... خوبه که آدم اینا☝️رو بدونه و با معرفت بیشتری خدمت ائمه علیهم السلام عرض ادب داشته باشه🥰 @ranggarang
18.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥انتشار برای نخستین مرتبه فیلم بانو شهیده معصومه کرباسی و شهید عواضه در شیراز این فیلم نشان می‌دهد که این زوج، شهیدوار زندگی کردند تا شهید شدند... @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
12.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
السَّلامُ عَلیکَ یااَباعَبْدِالله ✋ ❤️ حسین جانم 🌻پا میشوم بہ حرمٺِ نامٺ تمام قد 🌻خم میڪنم براے تو با احترام،قد 🌻هرگز مقابلِ احدے خم نمیشوم 🌻تا خم ڪنم براے تو در هر سلام،قد ✋ @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
11.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️ | ماجرای نامه‌ای که دختر خردسال شهید معصومه کرباسی در دیدار اخیر به رهبر انقلاب داد ✍ بخشی از روایت دیدار: 📝 نوبت نامه‌ی زهرا -دختر شهید- شده. آقا نامه را می‌گیرند و بلند می‌خوانند. زهرا خطّ عربی‌فارسیِ مخصوصِ خودش را نوشته و من که می‌خواستم نامه را بخوانم، بعضی جاهایش برایم خوانا نبود؛ ولی آقا کاملاً روان و راحت می‌خوانند. زهرا خواسته‌های همه را در نامه‌اش آورده: «انگشتر هم می‌خواهید؛ آره؟ یک قرآن کریم هم می‌خواهند، یک جانماز هم می‌خواهند.» «در جانماز، مُهر و تسبیح باشد.» «چَشم! یک دفتر و قلم و چادر هم می‌خواهند.» 📝 «برای خاله‌ی زهرا و بچّه‌هایش، ریّان و ریحانه، می‌خواهم دعا کنید؛ برای خانواده‌ام. و از شما چفیه می‌خواهم. زهرای عواضه. برای پدر شهید و مادر شهیدم دعا کنید.» 📝 «چَشم! خداوند ان‌شاءالله که همه‌ی شما را محفوظ بدارد. آقای مقدّم! این‌هایی که این زهراخانم خواسته، همه‌اش را بهشان بدهید. هم سجّاده‌ی من را بگیرید، هم انگشتر و قرآن و جانماز و همه را؛ جانماز هم باید یک مُهر و تسبیح در آن باشد.» ❤️📖 دارم به این نتیجه می‌رسم که دخترِ‌شهیدها حق دارند آقا را بابای خودشان بدانند. دبیرستانی که بودم، یک دوست فرزند شهید داشتم؛ همیشه با همین جمله که «عوضش حضرت آقا بابای منه»، باعث می‌شد به او حسودی کنم. 🔍 متن کامل را از این‌جا بخوانید: 🖥 khl.ink/f/58074