📸اکانت اسرائیل به فارسی درگذشت #پیروز را تسلیت گفته است!
🔺این تصویر مربوط به باغ وحش خان محمود در غزه است / این حیوان تاکسیدرمی نشده ، بلکه به دلیل محاصره ی رژیم نجس صهیونیستی اینگونه کپک زده است....یک همچین جرثومه هایی حالا برای ما حیوان دوست شده اند.
@khabarnews 👈«اخبار مهم در «ایتا
🔔 تازه به دوران رسیده
✅ امام صادق علیه السلام:
اگر دستت را تا آرنج در دهان اژدها کنی بهتر است از اینکه از تازه به دوران رسیده چیزی بخواهی.
📙 تحف العقول ج۲ ص۳۶۵
@ranggarang
💠#پنجشنبه و #شنبه
امام علی(ع): در بامداد شنبه و پنج شنبه برکت است.
📚تصنیف غررالحکم/ص319
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله نیز دعا کرده و فرموده: خدایا! به هر یک از امتم در #سحرخیزى اش در روز شنبه و پنجشنبه، برکت بده.
📚من لا یحضره الفقیه/ج١/ص4٢5/ح١٢55
@ranggarang
📔داستان_کوتاه
مـردی نـزد عالمی از پــدرش شکایت کرد.
گفت: پدرم مرا بسیار آزار میدهد.
پیــر شده است و از من میخواهد یک روز در مزرعه گندم بکارم روز دیگر میگوید پنبه بکار و خودش هم نمیداند دنبال چیست؟
مرا با این بهانهگیریهایش خسته کرده است...
بگو چه کنم؟
عالم گفت: با او بساز
گفت: نمیتوانم
عالم پـرسید: آیا فرزنـد کوچکی در خانه داری؟
گفت: بلی
گفت: اگر روزی این فرزند دیوار خانه را خراب کند آیا او را میزنی؟
گفت: نه، چون اقتضای سن اوست
آیا او را نصیحت میکنی؟
گفت: نه چون مغزش نمیرود و ...
گفت؛ میدانی چرا با فــرزندت چنین برخورد میکنی؟!
گفت: نه
گفت: چون تو دوران کودکی را طی کرده ای و میدانی کودکی چیست، اما چون به سن پیری نرسیدهای و تجربهاش نکردهای، هرگز نمیتوانی اقتضای یک پیر را بفهمی!!
"در پـیـری انـســان زود رنــج میشــود، گوشهگیر میشود، عصبی میشود، احساس ناتوانی میکند و ...
"پس ای فرزند برو و با پدرت مدارا کن اقتضای سن پیری جز این نیست."...
@ranggarang
💥سخن عزراییل
✍مرحوم شهید دستغیب(ره) در کتاب “داستانهای شگفت” حکایتی درباره اهمیت زیارت عاشورا آورده اند که خلاصه آن چنین است:
یکی از علمای نجف حدود یکصد سال پیش، در خواب حضرت عزراییل را می بیند. پس از سلام می پرسد: از کجا می آیی؟ ملک الموت می فرماید: از شیراز! روح مرحوم میرزا ابراهیم محلاتی را قبض کردم. شیخ می پرسد: روح او در چه حالی است؟ عرزاییل می فرماید: در بهترین حالات و بهترین باغهای عالم برزخ. خداوند هزار ملک را برای انجام دستورات شیخ قرار داده است.
آن عالم پرسید: آیا برای مقام علمی و تدریس و تربیت شاگرد به چنین مقامی دست یافته است؟
فرمود: نه! گفتم: آیا برای نماز جماعت و بیان احکام! فرمود: نه! گفتم پس برای چه؟ فرمود: برای خواندن زیارت عاشورا.
نقل است که مرحوم میرزا، سی سال آخر عمرش زیارت عاشورا را ترک نکرد و هر روز که به سبب بیماری یا امر دیگری نمی توانست بخواند، نایب می گرفت.
“داستان های شگفت، حکایت ۱۱۰”
@Dastan1224
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
آب از سرم گذشتہ صدا میکنی مرا⁉️
در یک قنوٺِ سبز🤲دعا میکنی مرا؟
این شوقِ پر زدن کہ بہ جایے نمیرسد
بال وپرم شڪستہ🥀هوا میکنی مرا؟
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸🍃
@ranggarang
🔶️روزے حضرت موسے در كوه طور، به هنگام مناجات عرض كرد:
🔶️ای پروردگار جهانیان!
🔶️جواب آمد: لبیك!
🔶️سپس عرض كرد: اے پروردگار اطاعت كنندگان!
🔶️جواب آمد: لبیك!
🔶️سپس عرض كرد: اے پروردگار گناه كاران!
موسی علیه السلام شنید: لبیك، لبیك ، لبیك!
🔶️حضرت گفت: خدایا به بهترین اسمے صدایت زدم، یكبار جواب دادی؛ اما تا گفتم: اے خداے گناهكاران، سه مرتبه جواب دادی؟
🔶️خداوند فرمود: اے موسے! عارفان به معرفت خود و نیكوكاران به كار خود و مطیعان به اطاعت خود اعتماد دارند؛ اما گناهكاران جز به فضل من پناهے ندارند.
اگر من هم آنها را از درگاه خود ناامید گردانم به درگاه چه كسے پناهنده شوند؟🍃🍃🍃
📚 ڪتاب قصص التوابین (ص ١٩٨)
@ranggarang
پیامبر_اکرم (ص) :
✦همنشیـن بـد
مانند آهنـگـر است،
که اگر تو را با گرمی آتش ِ
خویش نسوزاند،
ولی از باد گرم و سوزان آن
به تو مےرساند.✦
🗒 جامع الاخبار ص ۱۸۳
@ranggarang
✨﷽✨
#یک_داستان_یک_پند
✍وقتی یوسف نبی (ع) را به کاروانی فروختند، یوسف (ع) را سوار مرکبی کردند و غلامی به نام یلقوس را برای مراقبت از او قرار دادند. وقتی مرکب یوسف از کنار قبرستان آل یعقوب (ع) گذشت٬ یوسفِ کودک، مزار مادرش را دید و سراسیمه خود را از مرکب شتر بر روی قبر مادرش انداخت و زار زار گریست؛ گویی میدانست که دیدار مزار مادرش دوباره نصیبش نخواهد شد.
وقتی یلقوس مرکب یوسف (ع) را خالی دید، در شبِ تاریک دنبال او گشت و او را بر سر مزار مادرش، اشکریزان یافت. سیلی محکمی بر گوش یوسف (ع) نواخت و درد یوسف (ع) را زمانِ وداع بر مزار مادرش٬ چندین برابر ساخت. یوسف پیامبر (ع) او را با چشمانی اشکبار نفرین کرد.
حضرت حق٬ جبرئیل را امر کرد که برو و قافله یوسف را نگه دار. باد شدیدی وزیدن گرفت و زمین لرزید؛ همگان فهمیدند که بهخاطر نفرین یوسف (ع) بود و حساب دست قافله آمد که کودکی که همراه آنهاست کودک خاص و محبوب خداست.
جبرئیل سوال کرد: «خدایا! یوسف (ع) را برادرانش کتک زدند و در چاه انداختند چرا بر آنها چنین خشمگین نشدی؟»
حضرت حق فرمود: «یوسف (ع) را برادرانش که پیامبر زادگان بودند در چاه انداختند؛ اما وقتی فردی غریبه٬ بر صورت عزیز من و فرستاده و پیامبر من سیلی زد، مرا غیرتم اجازه تحمل و صبر چنین حقارت و توهینی را نداد
@ranggarang
هفت پشتم در هراس روز محشر غصه داشت!
یاحسینی گفتم و خیرش به اجدادم رسید.🌺🌺
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥یک گروه سرود جالب خاطره انگیز😊😍
به چپ چپ به راست راست از جلو نظام خبردار ...
@khabarnews 👈«اخبار مهم در «ایتا