ذهن آدمی مانندحوض است که پنج راه ورود آب دارد که همان حواس پنجگانه است. اگر از این پنج راه آب آلوده وارد این حوض شود، تمام سرمایهی انسان آلوده میشود. اگر بخواهیم ذهن را پاک کنیم فقط باید آب پاک وارد آن کنیم. اگر گاهی هم آب آلوده وارد شود، پاکی حاصل نمیشود. با این واردات به ذهن، شخصیت ما ساخته میشود. همهی آنچه توبه میگویند کارهایی است که من برای تخلیهی آبهای آلوده از ذهنم میکنم و باید اینقدر آب پاک وارد شود و آب آلوده اصلا وارد نشود تا آلودگی از بین برود و این به این زودیها محقق نمیشود. اما اگر زود توبه کنیم(تا هفت ساعت بعد از معصیت) اصلا آب آلوده وارد نمیشود. راههایی برای پاک کردن مخزن ذهن گفتهاند مثل گریه بر حضرت اباعبدلله -علیهالسلام- و زیارت ایشان.
اینکه در نماز ذهنمان جمع نمیشود، ثمرهی بی بند و باری واردات ذهن است.نماز میزان است، اگر میخواهیم بدانیم که اخلاق و اعمال و ... ما خوب است، باید به نمازمان نگاه کنیم.
آیت الله #جاودان
#نگران_روزی_نباشید...
🍃علامه حسن زاده آملی :
این قدر به زور و بازویتان متکی نباشید ؛ رزق را باید از جای دیگر بدهند ؛ شما دائما اهل طهارت و پاکی باشید ، رزق تان هم وسیع خواهد شد.
#علامه_حسن_زاده_آملی
#رزق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊کسانی که میخواهند تربیت کنند حتما گوش کنید...
#استاد_مطهری
#تربیت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 فرق آدم با نماز و بی نماز در دنیا روزانه 34 دقیقه است
ولی در آخرت خیلی است!
اللﮩـم عجـل لولیـڪ الفـرجــــ
#پندانه
🔴در شهری که موش آهن میخورد، کلاغ هم کودک میبرد
✍بازرگانی به قصد سفر و تجارت راهی شهر دیگری بود و تصمیم گرفت برای اینکه در این سفر ضرری متوجه او نشود، مقداری از سرمایه خود را در شهر باقی بگذارد. بنابراین با آن مقدار سرمایه مقداری آهن خرید و آنها را نزد دوست خود به امانت گذاشت چون فکر میکرد آهن وزنش زیاد و قیمتش کم است و کسی به فکر دزدیدن آن نمیافتد. پس از آنکه بازرگان از سفر بازگشت، قیمت آهن زیاد شده بود و بازرگان فکر کرد بهتر است به سراغ دوستش برود و آهنها را از او پس بگیرد.
اما دوست قدیمی او که به فکر خیانت افتاده بود، آهنها را در جای دیگری پنهان کرده بود و زمانی که بازرگان نزد او رفت و آهنها را طلب کرد، با ناراحتی گفت: دوست عزیز، من واقعاً متاسفم اما من آهنهای تو را در گوشهای از انبار نگه میداشتم، تا اینکه روزی برای کار دیگری به انبار رفته بودم، متوجه شدم موشی در انبار بوده که تمام آهنها را خورده است.مرد بازرگان فهمید که دوستش قصد دارد او را فریب دهد، اما اندیشید حرف حسابی زدن فایده ندارد و باید با حیلهای او را شرمنده سازد. بنابراین گفت: بله، من هم شنیدهام که موش آهن دوست دارد، تقصیر من است که فکر موش را نکرده بودم.
دوست بازرگان با خود فکر کرد حالا که این مرد احمق حرف مرا باور کرده، بهتر است او را برای ناهار دعوت کنم تا دوستی خود را به او ثابت کرده و تردید را از او دور کنم. بازرگان نیز دعوت دوست خائن خود را پذیرفت. اما زمانی که از خانه او خارج میشد، فرزند کوچک دوستش را که نزدیک خانه در حال بازی بود، بغل کرد و به خانه برد.
او به همسرش سفارش کرد تا فردا از کودک به خوبی مراقبت کند و فردای آن روز برای صرف ناهار به خانه دوستش رفت. دوست خائن که از گم شدن کودک بسیار نگران و ناراحت بود، گفت: دوست عزیز، من شرمنده شما هستم اما امروز مرا معذور بدارید، چون فرزند کوچکم از دیروز گم شده و بسیار نگران و پریشان هستم. بازرگان که منتظر این سخنان بود، گفت: اما من دیروز، زمانی که به خانه میرفتم، فرزند شما را دیدم که کلاغی او را به منقار گرفته بود و با خود میبرد.دوست خائن او که پریشانتر شده بود، فریاد زد:آخر چطور امکان دارد کلاغی که وزنش نیم من نیست، کودکی را که وزنش ده من است، بلند کند و بپرد؟ مرا مسخره کردهای؟
بازرگان بلافاصله پاسخ داد: تعجبی ندارد. در شهری که موش میتواند آهن بخورد، کلاغ هم میتواند کودکی را ببرد. دوست او که پی به داستان برده بود با پریشانی گفت: حق با توست. فرزندم را بیاور و آهنت را بستان، من به تو دروغ گفتم.بازرگان که دیگر ناراحت نبود، در پاسخ گفت: بله، اما این را بدان که دروغ تو از دروغ من بدتر بود زیرا من برای پس گرفتن حق خود، مجبور به دروغگویی شدم، اما تو قصد خیانت به من را داشتی.
📚کلیه و دمنه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شهادت را امیدی بود روزی...
بامداحی: حاج مهدی رسولی
پست ویژه دلتنگی❤
#معراجشهدایاهواز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینیم؛ قسمت ۱۳۰ ویرگول: هر جا سخن از اختلاف است، نام انگلیس می درخشد.
✅ بی بی سی فارسی فعال می شود. اینبار اختلاف افکنی به بهانه مقاله رجا نیوز درباره آیت الله صافی!
🔰 #سبک_زندگی_شهدا
شهیدي داشتیم ڪه میڱفت؛
باانگشتاندستــ هآتون ذڪر بگید؛
ڪه پَس فــردا، توقیامتــ
تَڪتڪ انگشتاتون شھادتـــ میدن..!
تسبیح و صلواتـــــ شمار که
نمیان شھادتـــــ بدن/:
#شهید_حمید_سیاهکالے_مرادے
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 با زبانت جهنم نرو
حجت الاسلام و المسلمین کافی رحمت الله علیه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
📺سخنرانی استاد رفیعی
✍️موضوع: خیلی دوست دارم پول جمع کنم!
#پندانه
🔴در شهری که موش آهن میخورد، کلاغ هم کودک میبرد
✍بازرگانی به قصد سفر و تجارت راهی شهر دیگری بود و تصمیم گرفت برای اینکه در این سفر ضرری متوجه او نشود، مقداری از سرمایه خود را در شهر باقی بگذارد. بنابراین با آن مقدار سرمایه مقداری آهن خرید و آنها را نزد دوست خود به امانت گذاشت چون فکر میکرد آهن وزنش زیاد و قیمتش کم است و کسی به فکر دزدیدن آن نمیافتد. پس از آنکه بازرگان از سفر بازگشت، قیمت آهن زیاد شده بود و بازرگان فکر کرد بهتر است به سراغ دوستش برود و آهنها را از او پس بگیرد.
اما دوست قدیمی او که به فکر خیانت افتاده بود، آهنها را در جای دیگری پنهان کرده بود و زمانی که بازرگان نزد او رفت و آهنها را طلب کرد، با ناراحتی گفت: دوست عزیز، من واقعاً متاسفم اما من آهنهای تو را در گوشهای از انبار نگه میداشتم، تا اینکه روزی برای کار دیگری به انبار رفته بودم، متوجه شدم موشی در انبار بوده که تمام آهنها را خورده است.مرد بازرگان فهمید که دوستش قصد دارد او را فریب دهد، اما اندیشید حرف حسابی زدن فایده ندارد و باید با حیلهای او را شرمنده سازد. بنابراین گفت: بله، من هم شنیدهام که موش آهن دوست دارد، تقصیر من است که فکر موش را نکرده بودم.
دوست بازرگان با خود فکر کرد حالا که این مرد احمق حرف مرا باور کرده، بهتر است او را برای ناهار دعوت کنم تا دوستی خود را به او ثابت کرده و تردید را از او دور کنم. بازرگان نیز دعوت دوست خائن خود را پذیرفت. اما زمانی که از خانه او خارج میشد، فرزند کوچک دوستش را که نزدیک خانه در حال بازی بود، بغل کرد و به خانه برد.
او به همسرش سفارش کرد تا فردا از کودک به خوبی مراقبت کند و فردای آن روز برای صرف ناهار به خانه دوستش رفت. دوست خائن که از گم شدن کودک بسیار نگران و ناراحت بود، گفت: دوست عزیز، من شرمنده شما هستم اما امروز مرا معذور بدارید، چون فرزند کوچکم از دیروز گم شده و بسیار نگران و پریشان هستم. بازرگان که منتظر این سخنان بود، گفت: اما من دیروز، زمانی که به خانه میرفتم، فرزند شما را دیدم که کلاغی او را به منقار گرفته بود و با خود میبرد.دوست خائن او که پریشانتر شده بود، فریاد زد:آخر چطور امکان دارد کلاغی که وزنش نیم من نیست، کودکی را که وزنش ده من است، بلند کند و بپرد؟ مرا مسخره کردهای؟
بازرگان بلافاصله پاسخ داد: تعجبی ندارد. در شهری که موش میتواند آهن بخورد، کلاغ هم میتواند کودکی را ببرد. دوست او که پی به داستان برده بود با پریشانی گفت: حق با توست. فرزندم را بیاور و آهنت را بستان، من به تو دروغ گفتم.بازرگان که دیگر ناراحت نبود، در پاسخ گفت: بله، اما این را بدان که دروغ تو از دروغ من بدتر بود زیرا من برای پس گرفتن حق خود، مجبور به دروغگویی شدم، اما تو قصد خیانت به من را داشتی.
📚کلیه و دمنه
🍁🍁🍁تدابیری برای پاییز
🍂از مصرف سردیجات بپرهیزید و از میوهها و سبزیجات تازه فصل (بِه، انار میخوش، سیب، کدو حلوایی و...) بهره ببرید
🍂بخور پوست پرتقال، اکالیپتوس و بابونه بدهید
🍂فعالیت بدنی مناسب و منظم داشته باشید
🍂از خواب روز بپرهیزید(افرادی که صبح زود بیدار میشوند و خشکی هم دارند خواب ظهر قیلوله توصیه میشود) و حتما شبها موقع خواب کلاه بگذارید
🍂🍂بادام بخورید، دمنوش به، نعناع، پونه، آویشن، مرزنجوش و... بنوشید(به جز دمنوش بِه بقیه موارد زیادهروی نشود) و از غذاهای این فصل مانند خورش کدو، بامیه، و بِه و آلو لذت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلید حل مشکلات اقتصادی کشور
#رهبر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌حواسمان به ورودیهای ذهنمان باشد
🔸همانطور که در رژیم غذایی مراقبیم که هر غذایی را نخوریم؛ در استفاده از رسانهها هم باید این نکته را مدنظر قرار دهیم
سواد رسانهای به ما یاری می رساند تا حواسمان به ورودیهای ذهنمان باشد و هر مطلبی را از هرجایی وارد ذهنمان نکنیم.
به یاد داشته باشیم در مواجهه با رسانههای مختلف باید با توجه به نیازمان و با اندیشه و تفکر پیامها و مطالب را دریافت کنیم.
#سواد_رسانه