رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 قسمت سوم این روزهاهمگذشتن نامادریم دیگه اسوده خاطر بود اینوسط عمو بزرگمبارها بامن صحب
🍃🍃🍃🌸🍃
قسمت چهارم
سه شب پشت سر هم همین جوری گذشت اون ادم شیرناپاک خورده وحشت به دلم انداخته بود مزاحم روح و جسمم بود
صبح روز چهارم از لحظه ای که بیدارشدم بفکر فراربودم
قایمکی حین خانه داری تمام لوازم ضروریمو جم کردم..و توانباری که زیر پله بود قایم کردم
اونروز رو عادی طی کردم خواهرمو بردم حموم موهاشو شونه کردم😭😭
دلم نمیومد تنهاش بزارم ولی مجبور بودم حال بدی داشتم نمی دونستم اون حس کثیف چیه ولی بد بودم
تمام وجودم سرشار از استرس بود
سیمین رفته بود ارایشگاه که من وسایلمو برداشتمو زدمبیرون
میدودیدم..باتمام قوا میدویدم
نمی دونستم کجا فقط می خاستم از جهنمی که نامادریم برامساخته بود دور باشم...
یک ان ایستادم دیدم جلو در اقا جانم هستم
دلم منو کشونده بود به خانه ای که عشق دیده بودم گریه کردم انقدر اشک ریختم
ازین که مادرجانو اقاجانمنیست ناراحت بودم
هرچقدر فکر کردم
جایی به دهنم نمی رسید که پناه ببرم
رفتم در همسایه رو زدم
محبوبه خانم
منو میشناخت،با دخترش لیلا دوستوهمکلاسی بودم،چندبار درو زدم زنگو زدم حیاطشون بزرگبود تا بیان درو باز کنن طول کشید،،لیلا درو باز کرد تعجب کرد منو وقتی دید
گریه کرده بودم
تارف کرد رفتم تو...
محبوبه خانم و همسرشونهم تعجب کردن،خلاصه گفتمکه اگرمیشه دوروز این جا بمونم تا زنگبزنم عمم بیاد دنبالم،،عمم شمال زندگی می کردو خیلیممنو دوست داشت،،همه جا می گفت عروسمه🤦♀هرچند از پسرش بیزاربودم اما تنها نقطه امن برامنبود
اوناهمگفتنتاهروقت که بخای بمون مثل لیلایی براما،واقعنم مهربونو مهمون نوازبودن
لیلا یه برادر داشت توسنای ۲۷ ،۲۸ مجرد بود
بخاطر حضورایشون خیلی موذب بودم،
دوروز موندم
روز سوم دیگه واقعا خجالت زده شدم،محبوبه خانم واقعا احترام می کرد حاج اقا همهمونطور ولی من شدیدا مودب بودم قراربود غروب منو ببرنترمینال،داشتیم تو حیاط عصرونه می خوردیم که اقا نادر با پسرعموم اومدن داخل حیاط،پسر عموم مدتها بود منو ندیده بود از دیدنم تعجب کرد،بلند شدم سلام علیک کردیم
نشستیم سر سفره عصرونه و داشتیم عصرونه می خوردیمکه حرف از رفتن منبه ترمینال افتاد
احمد وقتی فهمید میرم شمال تعجب کرد
و ازین که چند شب خونه محبوبه خانمبودم حس کردمناراحت شد بلند شد که بره رو به منگف بلند شو نازگل تورم سرراهممیرسونم وقتی مخالفت کردم عصبلنی شد و گف سریع لوازمتوبیار دم درمنتظرم،محبوبه خانمو لیلا هرچی اصرارکردن قبول نکرد منم به ناچار قبول کردم اخه ترسیدم یوقت به گوش سیمینبرسه که کجام
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃
#ارسالی_اعضا ❤️
آیا میدونستی آقایان این 8 ماده غذایی را باید حتماً میل کنند
❍ تخمه کدو برای افزایش سلامت پروستات
❍ بروکلی برای مقابله با سرطان پروستات
❍ شکلات سیاه برای نشاط جنسی
❍ شیر برای پیشگیری از پوکی استخوان
❍ چغندر برای نعوظ کامل و طولانی مدت
❍ گردو برای افزایش قدرت باروری آقایان
❍ انار برای بهبود اسپرماتوزوئیدها
❍ غذاهای دریایی برای بهبود کیفیت نعوظ
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
🍃🌸🍃
منتخبی از کتاب شریف اقبال الاعمال سیدبنطاووس (مورد توصیه حضرت آیت الله بهجت) و دیگر کتب ادعیه
🔸عید غدیر بزرگترین عید اسلام است و عمل در آن، با عمل هشتاد ماه برابری میکند.
🔹سید برای شب عید غدیر، نماز و دعایی مخصوص نقل فرموده است.
🔸روزه آن، معادل روزه عمر است.
🔹نزدیک ظهر عید، دو رکعت نماز وارد شده که ثواب عظیمی دارد.
🔸زیارت امیرمؤمنان و بخشش و ایجاد سرور برای مؤمنان، از اعمال این روز است.
📚 اقبالالاعمال، ج٢
🔵مرحوم شیخ عباس قمی در مفاتیح، زیارتی مفصل از امام هادی علیهالسلام برای زیارت امیرمؤمنان علیهالسلام در روز غدیر نقل کرده که شایسته است مورد غفلت قرار نگیرد.
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
#داستان_آموزنده
🔆عدالت بى نظير اميرالمؤمنين و نارضايتى اشراف
يكى از علل و اسباب انحراف مردم و بزرگان آن زمان از اميرالمؤمنين عليه السلام عدالت بى نظير آن حضرت بود، در روز دوم بيعت خود در مدينه در يك سخنرانى كه در مدينه كرد فرمود:
آگاه باشيد هر زمينى كه عثمان به كسى واگذار كرده و هر مالى كه از مال خدا به كسى (بى جهت ) بخشيده است به بيت المال (خزانه دولت اسلامى ) برمى گردد، همانا حق گذشته را هيچ چيز باطل نمى كند (گذشت زمان ، سبب نمى شود كه گذشته ها را ناديده بگيرم ) من اگر ببينم كه با آن (حقوق مردم ) ازدواج كرده اند و به كابين زنها رفته و ميان شهرها پراكنده شده باشد، آن را به جاى خود برمى گردانم ، همانا در عدالت گشايش است و هر كه حق بر او تنگ باشد، ستم برايش تنگتر است
كلبى گويد: سپس حضرت دستور داد تا تمامى اموالى كه عثمان داده بود هر كجا كه يافت شود به بيت المال (يا صاحبان آن ) برگردانده شود.
به همين جهت بود كه عمروبن عاص در نامه اى به معاويه نوشت : هر كار كه مى خواهى بكن ، چون پسر ابيطالب تو را از هر چه داشتى پوست كند همچنانكه پوست (چوب را براى درست كردن ) عصا برمى گيرند.
على بن محمد بن ابو يوسف مدائنى از فضيل بن جعد نقل كرده است كه مى گفت : عمده ترين علت كناره گيرى عرب از اميرالمؤمنين مساءله مال بود، زيرا او نه اشراف را بر ديگران ترجيح ميداد و نه عرب را بر عجم ، او با رؤ سا و سران قبايل زدوبند نمى كرد همچنانكه پادشاهان مى كنند و هيچ كس را (با دادن باج ) به طرف خود نمى كشاند، ولى معاويه بر خلاف اين بود، لذا مردم على را رها كرده به معاويه پيوستند.
📚بحار، ج 41، ص 133
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑 یک کار برای امام زمان که همه میتونیم انجام بدیم.
#استاد_عالی
#جامعه_مهدوی
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🍃💕💕
#سیاست_های_مردانه
زن_توانمند
❌زنها فقط از مقايسه شدن با رقباشون
نمیترسند. اينكه هر زن ديگری در ذهن همسرشان موفقتر و توامندتر از آنها باشد، به زنها احساس ناامنی میدهد.
🔵آنها دوست دارند ملكه خانه باشند و اينكه در ذهن همسرشان كاملترين زن دنيا باشند، براي آنها به معنی خوشبختي و موفقيت در ازدواج است.
🔵به همين دليل وقتي از او ميخواهيد فلان غذا را مثل مادرتان درست كند، فلان ظرافت را مثل مادرتان داشتهباشد يا فلان رفتارش مثل رفتار مادرتان باشد، از كوره در ميروند و نه تنها از شما ميیرنجند بلكه مادران كه هيچ نقشی در اين ماجرا نداشته را هم مقصر میدانن
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🌸🍃 قسمت چهارم سه شب پشت سر هم همین جوری گذشت اون ادم شیرناپاک خورده وحشت به دلم انداخته بو
🍃🍃🍃🍃🌸🍃
قسمت پنجم
خداحافظی کرومو سوارماشینش شدم
ساکت بودیم
یکم که گذشت با ناراحتی گف خجالت نکشیدی چندشب موندی خونه یه ادم غریبه اونم کسی که پسر جوون داره عقل نداری تو
گریمگرف😔
گفتم وقتی نمی دونی قصیه چیه خواهشا قصاوتم نکن،گف خب بگو قصیه چیه که ترجیح دادی چندشب خونه یه ادم عریبه و نامحرم بخابیقضیه چیه که می خای بری خونه عمه که می دونی پسرش نظر داره بت اینو بدون عمرا بزارم😳
تعجب کردم رومنشد بگمبتو مربوط نیس مگه تو کی باشی که بخای مانع من بشی اما رومنشد
گفتممنو ترمینال پیاده کن ،،گف تا نگی هیچ جا نمیبرمت هی اصرارکرد منم مثل ابربهار گریم میومد چقدرراشک ریختماخرش گف بسه نخاستم
میریم خونمون تا بعد قسمش دادم منو نبر خونه عمو نمیخامکسی چیزی بفهمه...اخه با زن عموم رو دربایستی داشتم،راحت نبودم
گف میبرمت خونه خودم
پسرعموم یه مغازه لوازمیدکی بزرگداشت که طبقه بالای اون رو همساخته بود براخودش
من تاحالا ندیده بودم بالارو
ولی انگار مجبور بودمکه برمهیج جارو نداشتم ازینورم اصلا تمایل نداشتمبرم شمال پیش عمم رفتنم همانا و عروس شونمم همانا😔
سکوت کردم،پسرعموم حرکت کرد بسمت خونش ته دلم یه جوری بود می ترسیدم اما باشناختی که ازش داشتم ترجیح دادماعتمادکنم بهش
درو باز کرد یه پله باریک طولانی بود چون بالای مغازه بود پلش زیادبود🤦♀جون دادم تارسیدمبالا
درواحدو بازکرد تارف کرد که برم داخل،،یه واحد نقلی برعکس مغازش بود گدیا یه طرف واحد رو مختص انباری کرده بود و فقط قسمت کوچکی رو سوییت کرده بود برازندگی
وارد که میشدی یه سالن به اندازه دوتا ۱۲ متزی و روبه روش یه اشپزخونه نقلی سمت چپ همیه اتاق خواب نقلی
وارد شدم همه جارو دید زدم نشستم رومبل موذب بودم خیلی خجالت می کشیدم اما حاضر بودم قسم بخورم احمد صدتا شرف داشت به بودن توخونه سیمین😔😔😔😔
شاید بگین کارم اشتباه بوده یااحمق بودم
نه شرایطی که من داشتم بهترین ازین نمیشد بشه😔😔😔😔البته کم سنو سال بودم عقلم بیشتر ازین کارنمی کرد،ینی ترسم ازین بود که هرجا که برماز قصیه بو ببرن و ابروم بره
فقط به این فکر می کردم
احمد چایی دم کرد اورد نشست روبروم گف میشه بهمبگی قضیه چیه
بازمشرشر اشکریختم
گف بابا مگه چی گفتمفقط می خام دلیل این که از خونتون زدی بیرونو بدونم گفتم از خونه نزدم بیرونگف پس چرا خونه غریبا اسکان کردی جوابی نداشتم
گف تاصبم بخای نگی همینجور میشینمروبروت باید بگی منمیدونم چیزی هس تورو خوب میشناسم توعاقلترازین حرفایی که بخای ....
گفتماز دست سیمین و کارهاش گف مگه چکارت کرده اذیتت می کنه میزنتت توهین میکنه غذا نمیده؟؟گفتم هیچ کدوم
گف پس چی
گفت اگر بفهمم اذیتت کرده کاری می کنم از شهر فراری بشه پس بگو چیشده
گفتم قسممیخوری به کسی نگی
گف قول شرف میدم،،گفتم سیمین کارایی می کنه که نباید بکنه گف مثلا
بازمنتونستمبگم
گف من میدونم سیمینچکارس مدتهاس بهش شک داشتمو دارم منتها این وسط نکنه بلایی سرتواورده اینو گف زدم زیر گریه چان از ته دل گریه کردم
نیاز به اغوش یکی داشتم که بهش تکیه کنمنمی دونم حرفمو میفهمین یا نه درکممی کنین یانه
منخیلی تنهابودم،،هیچ کس نبود که بخامبهش تکیه کنمو اعتماد
انقد گریه کردم که اخرش پسرعمومگف تمومش کن بگو اگر بفهمم کاری کرده بهت شکمشو پاره پاره می کنم
گفتم نه فقط خاستماز اون شرایط دورباشم کششو ندارم گف قسمبخور به ارواح عموم
نتونستم😔😔😔گفتم برادرش میخاس اذیتم کنه منم فرارکردم اینو ک گفتم مثل چی سرخ سرخ شد عصبی شد مشتشو گرف هزارجور لعنت فرستاد
قسمش دادمبه کسی نگه ابروم درخطره گفتم من تا به عمرم هیچخطایی نکردمانصاف نیس که ابرومبخاطر سیمینبره😔😔ساکت شد
گف پاشو برو تو اتاق بخاب
خودشمگرف همونجا خوابید
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🍃💕💕
#سیاست_های_مردانه
زن_توانمند
❌زنها فقط از مقايسه شدن با رقباشون
نمیترسند. اينكه هر زن ديگری در ذهن همسرشان موفقتر و توامندتر از آنها باشد، به زنها احساس ناامنی میدهد.
🔵آنها دوست دارند ملكه خانه باشند و اينكه در ذهن همسرشان كاملترين زن دنيا باشند، براي آنها به معنی خوشبختي و موفقيت در ازدواج است.
🔵به همين دليل وقتي از او ميخواهيد فلان غذا را مثل مادرتان درست كند، فلان ظرافت را مثل مادرتان داشتهباشد يا فلان رفتارش مثل رفتار مادرتان باشد، از كوره در ميروند و نه تنها از شما ميیرنجند بلكه مادران كه هيچ نقشی در اين ماجرا نداشته را هم مقصر میدانن
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🍃💕💕
#زنگ_مشاوره 🍑🧡
#سیاست_های_زنانه
💠 هواشو داشته باش تا هواتو داشته باشه
🔹 یکی از راههایی که باعث میشه همسرتون تشویق بشه تا شما رو توی جمع تحویل بگیره اینه که شما هم توی جمع حسابی تحویلش یگیرین. مخصوصا اگر طالب این هستین که توی جمع خانواده خودش خیلی هواتون رو داشته باشه...
👈 مثلا توی جمع خانواده خودتون بگین: "فلانی، فلان کار رو عالی انجام میده " یا "شوهرم سلیقه اش توی خرید عالیه ، اگه موقع موقع خرید باهام باشه دیگه غصه ندارم ...." از ویژگی هاش تعریف کنین،توی جمع همیشه طرفش رو بگیرین
❌یادتون باشه بعدش که رفتین خونه، مستقیم بهش نگین : "دیدی من چقدر ازت تعریف کردم؛ حالا نوبت تواِ "
✅ فرصت بدین و یه وقتی اگه غیر مستقیم شد بهش بگین: " وقتی ازت جلو خانوادم تعریف می کنم واقعا بهت افتخار میکنم، انقدر دوست دارم تو هم از من جلو خانوادت تعریف کنی...." یا بر حسب صلاحدید خودتون، یه حرفی که غیر مستقیم همسرتون رو سوق بده با سمت تحویل گرفتن و تعریف کردن از شما. ولی بهش فرصت بدین و صبر کنین.
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸