🍃🍃🍃🌸🍃
#ارسالی_اعضا ❤️
سلام سلام خدمت شما فاطمه عزیز وقت و عاقبت همگی بخیر
درمورد خانمی که گفتن همیشه خونریزی دارند و دکتر گفته مشکلی ندارند آجر داغ رو هم چند روز امتحان کنند. آجر رو روی بخاری گرم کنند و روی اون بشینند اگه خیلی داغ بود یه پارچه نخی یا حوله روی اون بیندازند بعد بنشینند حتی زیر شکم و پایین کمر و روی پهلوها هم بگذارند به گرم شدن رحم کمک می کنه و خیلی وقت ها لکه بینی ها رو برطرف می کنه
•🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃
#برشی_از_زندگی_اعضا
#عشق_و_حسرت
به قلم پاک آسمان
🍃🍃🌸🍃
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🌸🍃 به خونه که رسیدم دیدم بردیا و مامان و آقاجون نشستن و دارن با هم حرف میزنن.بردیا که همیشه خ
🍃🍃🍃🌸🍃
دلم نمیخواست چیزی راجع به فرهاد بشنوم برا همین با لیوان چایی به سمت اتاقم رفتم که مامان گفت:رعنا جان چرا امروز ناهار نخورده رفتی آرایشگاه؟ ؟
آب⁹⁷ دهنمو قورت دادم و مواظب بودم صدام نلرزه گفتم امروز خیلی کار داشتم ناهار آرایشگاه خوردم...
مامان:لباساتو عوض کن بیا شام بخوریم مادر
من:چشم الان میام
رفتم بالا و به حرفای بردیا فک کردم اگه فرهاد واقعا کاری نکرده پس چرا فرار کرده...خب مثه مرد می موند و برا خانوادش و برادرش جریانو تعریف میکرد...از قدیم میگن ندزد و نترس...اگه دست از پا خطا نکرده بود پس چرا فرار کرد ؟؟چرا گذاشت این همه حرف و حدیث پشت سرش زده بشه؟؟
حالم گرفته بود به خودم قول دادم دیگه اشکی براش نریزم.ولی اشکهای من به خاطر اون نبود به خاطر دلِ شکسته خودم بود به خاطر عشقی که بهش داشتم و این همه رویا که خراب شده بود...
چند روزی گذشت و هنوزم فرنوش خجالت میکشید به خونمون بیاد و بردیا تقریبا هرروز میومد و منم از لابلای حرفاشون میشنیدم که چه خبره؟!
خبر دار شدم که فرهاد رفته خودشو به پلیس معرفی کرده و صدضربه شلاق هم خورده !!با شنیدن این خبر بازم جون از دست و پاهام بُرید...نمیتونستم باور کنم!آخه مگه جُرمی مرتکب شده بود که رفته بود خودشو معرفی کرده بود ؟؟حتما کاری کرده بود که پای تاوانش و شلاق خوردن مونده بوده....وگرنه صد ضربه شلاق کم نیست...
اون روزا اصلا اصلا حال و روز خوبی نداشتم دوس نداشتم بمونم خونه و حرف جدیدی از فرهاد بشنوم
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸**
🍃🍃🍃🌸🍃
#ارسالی_اعضا ❤️
سلام فاطمه جون
در مورد اون خانم که در مورد پریود های طولانی خواهرشون پرسیده بودن پیشنهاد میدم
چون خودم هم هر ماه ۲۰ تا ۲۵ روز پریود بودم
سویق عدس هر روز چند بار میل کنند مخصوصا ناشتا
میوه به روزی چند بار بخورن،اگه فکر میکنن به معده شون اذیت میکنه چون هضم به سخته میتونن رنده کنن که اذیت هم نشن
بعد یه مدت که پریود شون کم شد تو ایامی که پریود نیستن حجامت عام هم انجام بدن خیلی تاثیر داره
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃
.
«جز تـــو ، تمام جهان
از حوصلهی من خارج است»
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🌸🍃
#ارسالی_اعضا ❤️
سلام فاطمه جون
خواهری که راهکار دادن برای از بین بردن شپش و گفتن که سم کامن به موهای دخترش زده عزیزم خدا خیلی کمکت کرده ،سم کامن جذب میشه و باعث مرگ میشه و بودن کسایی که از این سم برای شپش استفاده کردن و منجر به مرگشون شده
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃
#برشی_از_زندگی_اعضا
#عشق_و_حسرت
به قلم پاک آسمان
🍃🍃🌸🍃
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🌸🍃 دلم نمیخواست چیزی راجع به فرهاد بشنوم برا همین با لیوان چایی به سمت اتاقم رفتم که مامان گ
🍃🍃🍃🌸🍃
خیلی روزای سختی بود زمان به کُندی میگذشت.خیلی سخت بود برام آخه تمام آیندمو با فرهاد تجسم میکردم و حالا همش نقش بر آب شده بود
توی ⁹⁸آرایشگاه هم آروم و قرار نداشتم خبرا به اونجا هم کشیده بود و مشتریها از جریان برادرشوهری که به زنداداشش دست درازی کرده بود صحبت میکردند
نمیدونستم کجا برم هرجا میرفتم حرفش بود منم فقط بغض مینشست تو گلوم و نمیتونستم حرفی بزنم...وقتی میگفتم بیخودی به مردم تهمت نزنید...بعضیا میگفتن پسره رفته شلاقشم خورده اگه کاری نکرده بود اگه جُرمش ثابت نمیشد که شلاقش نمیزدند...
و من رسما لال میشدم....
اون روزا میل به غذا نداشتم و خیلی وزن کم کردم به زور در طول روز یه وعده غذا میخوردم و چیزی از گلوم پایین نمیرفت...
خواب درست حسابی هم نداشتم تا نصفه های شب از فکر و خیال خوابم نمیبرد و وقتی چشم رو هم میذاشتم کابوس رهام نمیکرد...
طفلکی مامان و لیلا خیلی نگرانم بودند و به جز لیلا کسی نمیدونست چه مرگمه...
تمام این سختی ها به حرف آسونه ولی من داشتم جون میدادم هرچی ازش فرار میکردم همه جا بود....با اینکه دیگه باهم در ارتباط نبودیم ولی همه جا با آب و تاب از کاری که شده بود تعریف میکردن...
لیلا که از رازم خبر داشت همش میگفت انقد خودتو براش نَکُش...بدبخت هزار جور درد و مرض میگیریا...آخه اون پسره لاابالی ارزش نداره که حتی یه دیقه براش عزا بگیری
میدونستم ارزش نداره ولی الکی که نبود کلی قول و قرار باهم گذاشته بودیم نمیتونستم بیتفاوت باشم و هرچی تلاش میکردم بی فایده بود
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃
#ارسالی_اعضا ❤️
سلام در جواب عزیزی ک گفتن دختر گلشون ۵ ساله درگیر شپش هست من شنیدم اگه دانه اسپند رو جوش بدین و بعد از اینکه صاف کردین با اون آب سرش رو شستشو بدین و تکرار کنید اینکار رو، انشالله ک جواب میگیرین.چون میگن خیلی خوب جواب میده
و اینکه یه پودری هست دست ساز مخصوص شپش، اون هم خوب جواب داده
•
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
بايد ميبودى ...
بايد ميبودى تا دست تو دست هم، خيس بشيم زير بارون ارديبهشت ...
موهاى خيسمُ از تو پيشونيم كنار ميزدى و با خنده ميگفتى ببينمت، سرما نخورى جوجه ...
بايد الان دستامُ ميذاشتى تو جيبت و خيابوناى اين شهر، عشق ميكردن از قدم هاى كنار همِمون ...
تا قند تو دلم آب ميشد از خنده هاتُ، يواشكى، وقتى حواست نبود، نگات ميكردم و لبمُ گاز ميگرفتم از حجم دوست داشتنم
تا يجورى كه نفهمى، آروم سرمُ بالا ميكردم و نگام به آسمون، خدا رو شكر ميكردم واسه داشتنت
چند تا قطره بارون ميريخت تو چشامُ ميخنديدم
از خنده ى من، لبات وا ميشد و ميگفتى
قربون خنده هات... اينجورى دلبرى نكن كه واست ضعف ميكنم
تو همه ى اينا رو به من بدهكارى، حسرت داشتنت تو اين ارديبهشت بارونى، جون ميگيره،
خيلى سخته ...
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c