6.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خاطره زیبای آقای قرائتی از نیمه شعبان
#نیمه_شعبان🌙
#میلاد_امام_زمان🌺
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🌸🍃
#برشی_از_زندگی_اعضا
#عشق_و_حسرت
به قلم پاک آسمان
🍃🍃🌸🍃
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🌸🍃 قلبم از سینه میخواست بپره بیرون💓...دستام یخ کردن...عروس و دوماد وارد شدن همه ایستاده بودن
🍃🍃🍃🌸🍃
اون همه قول و قرار اومدم یادت بیارم
اما انگار دیگه راهی واسه برگشتن ندارم
اینجا گُل بارونه امشب چقد این فضا غریبه..¹⁸¹.چرا من هیچی نمیگم چرا میخندم عجیبه
سرمو بلند کردم درست مقابلم ایستاده بود...چشم تو چشم شدیم ...چقد ماه شده بود با اون صورت سفید و ته ریش مرتب...با کت شلوار مشکی عین یه الماس میدرخشید...لبخندی زد و گفت خیلی خوش اومدین...
آروم لب وا کردم و نگاه تو چشماش کردم:مبارک باشه...
دستی که به سمتم دراز شده بودو نگاه کردم دست عروس بود بهش دست دادم و به زور لبخندی روی لبم نشوندم...زیبا نبود ولی بانمک بود...یه دفعه نگاهم به گردنبندی افتاد که توی گلوش جا خوش کرده بود...همون گردنبندی بود که فرهاد نشونم داده بود و دور گردنم بسته بود و میگفت کِی میشه اینو ببندی و مال خودم بشی؟!
حلقه ازدواج در دست چپش بدجوری به چشمم میزد...انتظار نداشت من به عروسیش بیام
دوباره این آهنگ لعنتی توی ذهنم پخش شد...:::
آخه مجبورم بخندم کسی اشکامو نبینه...حالا کو تا باورم شه سرنوشت من همینه...
به نظر میاد که امشب از قلم افتاده باشم...
آرزوم بود که ((من)) امشب پیش تو وایساده باشم...
چه لباسای قشنگی بهت میاد چقدر عزیزم....
تو میخندی و من از دور دارم اشکامو میریزم...
😭😭😭😭🥺🥺🥺🥺
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸**
🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#ارسالی_اعضا ❤️
سلام عرض میکنم خدمت همه ی خانم های گروه وفاطمه خانم عزیز من خیلی وقت که عضو گروهتون هستم وخیلی راضی که رمان های قشنگی میزارین مخصوصا کیمیا 😍عاشقش بودم وخیلی مشتاقم تا آخر ایلای رو زودتر بخونم 🙏برای دختر خانم که نگران حمام رفتم مادر و پدرشون هستن میخواستم بگم عزیزم خودت ی دختری فردا که ازدواج کنی همین اتفاق ها برای خودتم پیش میاد بدش شما چطور میتونین خیلی راحت در مورد مادر پدرتون اینطوزی صحبت کنی چرا باید ی حموم رفتن انقدر شمارو عصبانی کنه نمیگم کار مادر یا پدرتون درسته ولی دارین میگین از اول همون جوری بودن پس باید شما عادت کرده باشین به این مدل زندگی کردن نیازی نداره که عصبانی بشین شما شاید تو سن بلوغ هستین و حساس من خودم ی دختر دارم که تو سن بلوغه و خیلی زود رنجه ولی اجازه نمیدن تو کارای ما دخالت کنه چه تو دعواها چه تو شوخی هامون اونام عادت کردن که وقتی ما مشاجره یا توخلوت صحبت میکنیم دخالت نمیکنه کلا میرن توی اتاق دیگه
ممنونم از شما ❤
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🌸🍃 #تجربه_اعضا ❤️ 🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃
سلام فاطمه جان عزیز چند بار پیام گذاشتم ولی توجه نکردیم
من خانم ۴۳ ساله هستم که سال ۹۸با هموگولوبین ۶ رفتم بیمارستان که دکترا گفتن خیلی پایینه باید حتما رحمم تخلیه شه ولی چون خیلی پایین بود قبول نکردن عمل کنن چندتا دارو دادن در عرض دوماه امد رو۱۱ بعد برام نوبت عمل زدن اون موقع من زیاد تحقیق نکردم خودمو سپردم دست پزشکم اونم گفت نیاز نیست که تخمدانتو در بیاری فقط رحم کافیه منم همون کارو کردم سال بدش دل درد شدید گرفتم خلاصه دوباره رفتم دکتر گفتن که تخمدان سمت چپم کیستش خونریزی کرده دکترمو عوض کردم اونم گفت باید عمل بشی سال ۱۴۰۲ عمل کردم به دکتر گفتم اگه امکانش هست دوتا تخمدانهامو در بیاره زمان عمل دکتر به همسرم گفته بود که چسبندگی با عفونت شدید سمت راستم نزاشته که اون یکی تخمدانو در بیارن ی هفته بیمارستان بستری بودم بدون اب و غذا الان ار اون زمان یکسالو خورده ای گذشته من دوباره دلدرد دارم چنر روز پیش رفتم سونو گرافی دکتر گفت که سمت راستمم کیستم خونریزی کرده 😭😭نمیدونم این دکترا چرا اهمیت نمیدن به مریضاشون این هنه هزینه کردم بخدا هنوز قسطاش تموم نشده هیچ دوباره عمل وآزمایش و این چیزا خوب خانم دکتر عزیز لطفا یخورده به حال مریضتون فکر کنید نه به جیب خودتون بیشتر حرفم به خانم دکترایی هست که تا سلام میکنه اول زیر میزی میخوان بد به مریض اهمیت میدن الان من موندم چطوری دوباره این همه باید هزینه کنم خدارو خوش نمیاد البته اینم بگم خانم های گروه من خیلی دنبال بیمارستانهای دولتی هم رفتم ولی چون اورژانسی بودم قبول نمیکردن یا میگفتن باید همه این آزمایشها اسکن ونوارو همه رو دوباره بدی حدود سه ماه طول میکشید منم فقط با مسکن آروم بودم عزیزانی که میخواین رحمتونو در بیارین صد در صد تخمداناتونم در بیارین به امید اینکه چیزی نمیشه نمونید انشالله همیشه سالم و تندرست باشید ممنونم ❤❤
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃
#ایده_معنوی_اعضا ❤️🙏
سلام علیکم فاطمه خانم عزیز
میخواستم جواب خانمی راکه مطمئن
هستش جاریش برای دخترش طلسم
کرده عزیز دلم اصلا نترس وبه خداوند
پناه ببر ازشر شیطان
عزیزم راه برید توی خانه چهار قل رابلند بلند بخوانید وقرآن را هم روزی چند صفحه بخوانید درضمن موقع اذان شما هم بلند اذان راتکرار کنید و آیت الکرسی راهم روزی چند مرتبه تلاوت کنید
هم شما وهم دخترتان حتما انجام دهید ثابت شده بهترین راه است
امیدوارم به حاجتتان برسید
واگر موفق شدید پیام بدهید 🤲🤲🤲
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃
#پیشنهاد_اعضا ❤️
سلام در رابطه با اون خانم 57 ساله که همسرش از حالت طبیعی خارج شده و همه حرفی میزنه
عقلش کم شده مغزش داره کوچیک میشه
شافیه افتیمون
روغن بادام شیرین و عسل بخوره
حجامت کنید
روغن کدو حلوایی دربینی
داروی سلق بخورن
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 #رسوایی کردن برای تو و عماد خیلی کارا از دستم بر میاد اما اگه کاری نمی کنم دلیل بر نتونس
🍃🍃🍃🌸🍃
#رسوایی
ساعت دو و نیم بود که آش رشته ی پشت پای توران خانم آماده شد. ظرف های یک
بار
مصرف را علی برای پخش کردن بین همسایه ها در سینی می گذاشت و من وظیفه ی
تزیین آن ها را با کشک و پیاز داغ، بر عهده داشتم .
حدود پنجاه ظرف متوسط در سینی های بزرگ چیده شده بود و علی با رفت و آمد های
چندباره اش سعی در انجام کاری داشت که به تنهایی دشوار بود اما او کلامی بر زبان
نمی آورد .
هر بار که می آمد، سینی را از دست سمیرا می گرفت و به تذکرات سمیرا که فلان
همسایه را فراموش لبخندی می زد و می رفت .
نگاه های مادر سمیرا به برخورد دخترش با دامادش پر از تحسین بود. دروغ بود که اگر
می گفتم حسادتی نداشتم، جدیداً حسود شده بودم به همه چیز و همه کس...
کمبودهای احساسی ام تک به تک رخ می نمودند و مرا بیشتر به جدال با خودم وا می
داشتند .
با تمام شدن کارها نفسی از آسودگی کشیدم .
-بهارجان تو برو خونه به عمران آش بده از صبح چیزی نخورده.
در برابر کبری خانم ایستادگی سخت بود به او که نمیشد بگویم به تیپ و تاپ عمران
زده
بودم و دوری از او به نفعم بود چشمی زمزمه کردم و از روی چهارپایه ی کوچک بلند شدم .
کل زحمتش به دوش سمیرا و مادرش و کبری خانم بود اما من در ذهنم چنان هیاهویی
به پا شده بود که اگر سال ها کار می کردم جسمم به اندازه ی روح آشفته ام خسته نمی
شد .
قابلمه ی کوچکی که برای عصرانه کنار گذاشته بودند را برداشتم و وارد خانه شدم .
با ورودم به آشپزخانه و دیدن فردی که صورتش را روی میز گذاشته بود و چشمانش باز
بودند، هینی از ترس کشیدم .
سرش را آرام بالا کشید و اخم هایش را در هم فرو برد .
قابلمه را روی اجاق گاز گذاشتم. هنوز قدم از قدم برنداشته بودم که صدای سرفه اش در
آشپزخانه پیچید. مانند صبح بی وقفه سرفه می کرد و چهره اش سرخ شده بود .
نمی دانم چه نیرویی ترغیبم می کرد اما تا به خود بیایم لیوانی از آبچکان برداشتم و بی
دقت آب درون پارچ را در لیوان خالی کردم .
سرفه هایش بند نمی آمد و همین باعث شده بود دست و پایم را گم کنم .
لیوان را از دست دراز شده ام گرفت و یک نفس سر کشید اما سرفه اش قطع نشده بود،
صورتش را میان دستانش گذاشته بود و شانه هایش با شدت تکان می خوردند .
سماور روشن بود و طبق معمول در حال جوشیدن بود کمی آب داغ داخل استکان
ریختم و عسل را از یخچال بیرون کشیدم و یک قاشق درون استکان ریختم. او هنوز
سرفه می کرد این بار مرا نمیدید، مجبور به صدا کردنش شدم.
-این آب داغه بخورین گلوتون خوب میشه .
یکه خورده بود. او هم انتظار نداشت با بدی هایی که در حقم کرده بود در صدد کمک
کردنش برآیم .
با برخورد دستش به نوک انگشتم سریع دستم را کشیدم که استکان از میان انگشتان بی
حسش رها شد و شکستنش صدای بدی را در آشپزخانه به پا کرد .
بدون آن که نگاهی به چهره اش که فریاد میزد به خنگی ام پی برده بود، بیندازم روی
پا
نشستم تا تکه های شکسته را بردارم که صندلی را عقب کشید و خم شد.
تکه های شکسته را جمع می کرد و کف دستم می گذاشت .
-چخبره اینجا؟
عمران بود. پشت چشمی برایش نازک کردم و جوابی ندادم .
دلخوری و قهر که شاخ و دم نداشت، داشت؟ !
تکه شیشه هایی که کف دستم جمع کرده بودم را به سوی سطل آشغال بردم.
عماد باز هم سرفه هایش شروع شده بود این بار با احتیاط آب را داخل استکان دیگری
ریختم .
عمران صندلی را با صدا عقب کشید .
-پاشو جمع کن برو خونه من، برادرش داره میاد اینجا
ادامه دارد.....
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
**🍃🍃🍃🌸🍃
#تقاضای_همفکری ❓
سلام فاطمه جان عزیز این چندمین باره که پیام میزارم و شما نگاه نمیکنید
عزیزجون اون خانم های که از زاج استفاده میکنن ی سوال🤔 اونایی که رحم ندارن ولی تخم دان دارن و تخم دانشون دچاره کیست هست میتونن استفاده کنن ممنونم از راهنمایتون 😘
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
#همفکری
#حرف_دل
#تقاضای_همفکری
آیدی ادمین: @Fatemee113
منتظر نظرات زیبا شما عزیزان هستیم.😍😊
در این #دورهمی_بزرگ_همراه_ما_باشید
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁 ترجمه دلنشین آیه ١٧ سوره مبارکه مائده.
🔎 جستجوی سوره: #مائده
#مصحففارسی
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c