eitaa logo
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
35.1هزار دنبال‌کننده
20هزار عکس
4.5هزار ویدیو
16 فایل
حرف ،درد دل و رازهای مگوی زن و شوهری😁🙊 با تجربه ها و رنج کشیده بیان اینجا👥👣💔 ادمین گرامی کپی از پست های کانال حرام و #پیگرد دارد⛔⛔ ♨️- ادمین @Fatemee113 جهت رزرو تبلیغات 👇👇👌 https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌱🌸 سالها طول کشید تا اینارو بفهمم ولی میخوام توی دو دقیقه بهت یاد بدم ۱. در سکوت کار کن، در سکوت جشن بگیر ۲. هیچوقت کسیو مجبور نکن تورو انتخاب کنه برای اندیشیدن، یاد بگیر وقتت رو تنهایی بگذرونی ۳. احساساتت رو کنترل کن ۴. همه خود واقعیشون رو بلاخره بهت نشون میدن فقط باید صبور باشی ۵. تو با خودت در آرامش، نیستی وقتی که ذهنت آشفته است، پس آرومش کن ۶. برای هیچکس مهم نیستی پس سخت تر کار کن ۷. خانواده‌ای که از دوستات میسازی خیلی مهم‌تر از خانواده ایه که ازش اومدی دوستات رو با دقت انتخاب کن ۸. در مورد گذشتت پشیمون نباش فقط ازش برای بهتر شدن استفاده کن ۹. اگه کسی رو پیدا کردی که ازت بهتره باهاش رقابت نکن در عوض باهم کار کنین ۱۰ نذار آدمایی که راه تو رو نرفتن نصیحتت کنن اونا هیچ ایده ای از کار تو ندارن ۱۱. زندگی منتظر تو نمیمونه تا خوب بشی هر روز بلند شو و سخت تلاش کن ۱۲. اگه زندگی خودت رو نسازی یه نفر دیگه برای اهداف خودش ازت سوء استفاده میکنه ۱۳. مطمئن شو از خودت محافظت میکنی چون اگه مشکلی برات پیش بیاد رحمی در کار نخواهد بود. •🌸 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 رســـــــــــــــــــــ٨ـﮩـ۸ـﮩـــــــــــــــوایی 🍃🌸🍃
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🌸🍃 #رسوایی بود، قل قل می کرد و می جوشید . -زن گرفتن بهت ساخته پسر عمو سیر بشو نیستیا کل سف
🍃🍃🍃🌸🍃 آرزو جان شب منتظرتونیم . از جا بلند شدن عمران و رفتنش نگذاشت به ادامه ی حرف های سمیرا گوش بسپارم . صدای کوبیده شدن در خانه اخم های آقا بهروز را در هم برد. توران خانم اشک گوشه ی چشمش را با گوشه ی روسری اش پاک کرد . -میبینی حال و روزم و کبری جان، هر کس یه سازی می زنه، دلم نمی خواد آرزو هم مثل عمادم از خونه فراری بشه دلم لک زده بچم و ببینم . زن آقا بهروز که نامش در ذهنم جای باز کرده بود، دستان جاری اش با را محبت فشرد . -می دونم عزیزم کاره خوبی کردی . با گذشتن مهسا از کنارم، ناچار هم قدم او شدم . تنها مجهول این خانه فردی به نام عماد بود، چندباری نامش را شنیده بودم اما در این دو روز او را در خانه ندیده بودم، سر به زیر روی مبل دو نفره کنار مهسا نشستم . رفتن عمران باعث خراب شدن حال توران خانم شده بود و همه به نحوی سعی داشتن او را از موضوعات پیش آمده دور کنند . صحبت هایشان عادی و از هر دری بود. فقط من میانشان ساکت بودم . آن قدر بود و نبودم مهم نبود که کسی سکوتم را احساس کند، همین سکوت هم به قلبم اجازه داده بود در خیال سر کند . خیال روزهایی که دیگر هیچ گاه نمی آمدند برای بار چندم در آن لحظات خفقان آور که گویی کسی به قلبم چنگ می زد، ساعت ایستاده ی گوشه سالن از را نظر گذراندم . -نگران عمرانی؟ کمی عقب کشیدم. پوست تنم مور مور شده بود . وقتی کسی در گوشم حرف می زد این حالت در وجودم به غلیان می افتاد . -نه . لب هایش به جلو متمایل شدند. -پس چرا انقدر ساعت و نگاه میکنی؟ از وقتی عمران رفته همش چشمت به ساعته ! از این که آن قدر دقیق زیر ذره بینش بودم، کمی جمع و جور تر شدم. خجالت نکش من به کسی نمیگم که نگران اون دیونه ای ...ولی خب اگه ده هزار بارم نگاه کنی اون عقربه ها طبق برنامه ی خودشون میچرخن نه خواسته ی دل تو... درضمن اون عمران دیونه که کاراش حساب کتاب نداره یهو دیدی کلا امروزو خونه نیومد ! کلمات را پشت سر هم و بی توجه به نگاه خیره و کلافه ام ادا می کرد. حرفی برای جواب دادن به او پیدا نمی کردم، او که تقصیری نداشت در نرمال ترین حالت زندگی اش بود و چه می دانست شوخی با منی که لحظه به لحظه ی زندگی ام در دست دیگران بود، کار درستی نیست . جوشش سیر و سرکه بهترین توصیف حال دلم بود. نمی دانم چه اتفاق بدی انتظارم رامی کشید که این گونه قلبم بی تابی می کرد علی جان بیا یه جانماز بمن بده از دست کارا ی این پسرا چند روزه نمازم قضا میشه با رفتن آقا بهروز، علی نیز پشت سرش روانه شد. سمیرا ماهان به خواب رفته درآغوشش را محکم تر در میان دستانش گرفت و با گفتن با اجازه از جا بلند شد. توران خانم وقفه ای میان پچ پچ هایش با جاری اش انداخت و آرام گفت : -سمیرا برای شب هر چیزی لازمه بگو علی بخره . صدای چشم گفتن سمیرا به سختی به گوشم رسید. مهسا با گوشی مشغول بود و اهمیت چندانی به چشم غره های کبری خانم نمی داد . کلافه و ناتوان از جا بلند شدم، تحمل این فضا برایم سخت بود. ببخشیدی گفتم از و جمعشان فاصله گرفتم . روی تخت به هم ریخته ی عمران فرود آمدم و چشمانم روی هم افتاد. احساس این که اتاق دور سرم می چرخد با تاریکی پشت پلکانم کمی تسلا یافت . قلبم دیوانه وار می کوبید. نمی دانم این حس دلشوره از کجا نشات می گرفت . بدنم کرخت و بیجان شده بود و یخ زدگی دست و وپایم نشان از افت فشار شدیدم را یادآور می شد. کمی طول کشید تا مغزم به کار بیوفتد. روی دو زانو از تخت خودم را پایین کشاندم و چهار دست و پا خودم را کنار چمدان رساندم . دستم جستجو گرانه در پی گوشی می چرخید که تقه ای به در خورد.... ادامه دارد... 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️ سلام فاطمه جان، خدا قوت،درباره اون خانمی که نظرش رو درباره ایلای نوشته،چرا گفتی با مهران رابطه زناشویی داشته یا نوشته هم خوابی، این درست نیس، اینو بش میگند تجاوز،،لطفا کمی فکر کنید بعد یه چیزی رو بنویسید،ممنون از کانال خوبتون🌺🙏 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸**
🍃🍃🌸🍃 پادشاهی قصد نوشیدن آب از جويباری را داشت ، شاهينش به جام زد و آب بر روی زمين ريخت . پادشاه عصبانی شد و  با شمشير به شاهين زد . پس از مرگِ شاهين ، پادشاه در مسير آب ، ماری بسيار سمی دید که مُرده و آب را مسموم کرده بود . وی از كشتن شاهين بسيار متاثر گشت . مجسمه ای طلایی از شاهين ساخت _و بر یکی از بالهايش نوشت : یک دوست هميشه دوست شما است حتی اگر كارهايش شما را برنجاند . _روی بال ديگرش نوشت : هر عملی كه از روی خشم باشد محكوم به شكست است ... ‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
خواهریا خواندن آیه الکرسی رو فراموش نکنید👌 🌸 آیه الکرسی 🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🍃اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ من ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ منْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ🍃 🍃لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ🍃 🍃اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ🍃 ❤️الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم❤️ ⚜️ صلوات خاصه امام رضا (ع)⚜️ 🌺 اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا الْمُرتَضَی ، اَلْاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ ، وَ حُجَّتِکَ عَلیٰ مَنْ فَوْقَ الْاَرضِ وَ مَنْ تَحتَ الثَّریٰ ، اَلصِّدّیٖق الشَّهیدِ ، صَلوٰةً کَثیٖرَةً تٰآمَّةً ، زٰاکِیَةً مُتَوٰاصِلَةً ، مُتَوٰاتِرَةً مُتَرٰادِفَةً ، کَأَفْضَلِ مٰا صَلَّیْتَ عَلیٰ اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیٰائِکَ. 🌺 ❤️❤️
🍃🍃🍃🌸🍃 گذری بر زندگی‌ پر فراز و نشیب دختری ماه روی به نام آخرین فرزند پاییز.... 🍃🌸🍃
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🌸🍃 #داستان_زندگی_واقعی #ایلای دو مرد همراه مهران جلو اومدن و یکیشون من رو مانند کیسه س
🍃🍃🍃🌸🍃 توان دست و پا زدن نداشتم با همه ناامیدی به آسمون نگاه کردم و اون دو مرد من رو تو ماشین پرت کردن همه بدنم می‌لرزید از ترس حتی نمی‌ذاشتم به قول معروف جیکم در بیاد می‌ترسیدم باز هم بهم دست درازی کنن روی صندلی عقب ماشین تو خودم جمع شده بودم نمی‌دونستم مقصدمون کجاست تو همون وضعیت داشتم فکر می‌کردم من ساسانو کشتم من از پشت بهش خنجر زدم حقش بود ولی من چرا ناراحت بودم انقدر حالم بد بود که حتی نمی‌دونستم چند دقیقه یا چند ساعت که تو راهیم فقط متوجه شدم که زیر پلی در خارج از شهر نگه داشت درد ناشی از نرسیدن مواد که باعث لرزش بدنم شده بود و ترس از اون دو حیوون بود که امانم رو بریده بود تو اون زمستون سرد من رو زیر پل انداختن یکی از اون خوک‌ها بهم لبخندی زد و آستین لباسم رو بالا زد خوشحال شدم چون فهمیدم قصد دست درازی ندارن و این برام از هر چیزی خوشایندتر بود و چیزی که فهمیدم و ترس و لرزم را بیشتر و بیشتر کرد این بود که کارم تمومه و اینجا آخر خط بود حق من نبود همچین مرگی داشته باشم تو تمام طول عمرم تنها خبط و خطایی که کرده بودم دوست شدم با ابراهیم بود همین... تقاص اون دوستی رو در تمام اون سال‌ها داده بودم آرزو کردم یک بار دیگه محمد رو ببینم آرزو کردم ک بار دیگه بچه‌ها تو آغوش بکشم آرزو کردم دست‌های مادرم رو یک بار دیگه توی دستم بگیرمو به صورت مثل ماه خواهرم لبخند بزنم چه رویاهای شیرینی بود که قبل از مرگم توی ذهنم می‌گذشت و من امیدم از همه چیز بریده شده بود هیچکس نبود هیچکس نبود و من تنهاترین زن این شهر بودم..... 🍀کپی برداری از داستان ایل آی پیگرد قانونی و الهی دارد❌ 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃 سلام فاطمه جان، خدا قوت،درباره اون خانمی که نظرش رو درباره ایلای نوشته،چرا گفتی با مهران رابطه زناشویی داشته یا نوشته هم خوابی، این درست نیس، اینو بش میگند تجاوز،،لطفا کمی فکر کنید بعد یه چیزی رو بنویسید،ممنون از کانال خوبتون🌺🙏 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
🔺بوی تعفن! 🔹 در آخرین روزهای عمر جهت مداوا به نروژ رفته بود، یکی از دوستان پسرش؛ غلامرضا، آن دو را به شام دعوت کرد. 🔸 وقتی استاد و فرزندش سروقت در مهمانی حاضر شدند، علامه روی تعفن شدیدی را احساس کردند. اما صاحبخانه و پسر علامه چیزی احساس نمی‌کردند و منکر بودند. بالاخره علامه شام نخورده از خانه خارج شد. 💢صبح روز بعد دکتر غلامرضا جعفری فرزند استاد به دوستش زنگ زد تا از بابت جریان دیشب عذرخواهی کند. اما دوستش گفت: «من دیروز هر چه در بازار گشتم مرغ ذبح اسلامی پیدا نکردم، به‌ناچار از مرغ‌های معمولی استفاده کردم. 🌀از این که داشتم به شما مرغ نجس می‌دادم شرمنده بودم، اما وقتی شما شام نخورده رفتید خوشحال شدم». 📚کتاب فیلسوف شرق، ص۱۵۸- ۱۶۴. 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃 یکی و پیدا کنید که اهلِ تون باشه اهلِ حالِ غمگینِ دلتون اهلِ حرفهای هنوز نگفته ی روی لبهاتون اهلِ اشکهای نریخته ی توی چشمهاتون اهلِ دیوانه بازی ها و عاشقی کردن باهاتون باشه. حال بد و خوبتون رو با جان و دلش خریدار باشه بدونه وقتی ناراحتین چطور دوستتون داشته باشه و شمارو تو دایره ی توجه هاتش بزاره. کسی که شوق و ذوق تون رو داشته باشه. یکی که وقتی بهتون نگاه میکنه دلتون غنج بره از این همه علاقه ای که تو نگاهشه. یکی که مثلِ یک صفحه ی شطرنج به خوبی بلدتون باشه. یکی و پیدا کنید که اهلِ حال و هوای ابری و گرفته ی دلتون باشه. اهلِ دوست داشتنتون اهلِ حالِ عجیب غریبه بهم ریختتون باشه. تو هر لباس و هر شکل و قیافه ای که باشید وقتی به سمتش پرواز میکنید بال و پر تون رو نچینه. هیچوقت ذره ای حتی توی دلتون به دوست داشتنش شک نکنید و پیش خودتون نگید: الان دوستم داره یا نداره؟ یکی که تا دنیا دنیاست بخوادتون و حریفِ دل و قلبتون که پر شده از عطر و هوایِ اون باشه. 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️ سلام و عرض خدا قوت 🌹 خانمی که راجع به حرز امام جواد سوال کردن ،باید جای معتبر بگیرین ،چون باید با آداب خاص و ساعت سعد و روی پوست آهو نوشته شده باشه و موقعی که خواستن به بازو ببندن یا کردن آویز استفاده کنن ،اولاً که قمر در عقرب نباشه دوماً قبلش نماز مخصوص حرز را خونده باشن میتونن از اینترت کمک بگیرن برای خرید و خوندن نمازش 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸