eitaa logo
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
35.2هزار دنبال‌کننده
19.9هزار عکس
4.5هزار ویدیو
16 فایل
حرف ،درد دل و رازهای مگوی زن و شوهری😁🙊 با تجربه ها و رنج کشیده بیان اینجا👥👣💔 ادمین گرامی کپی از پست های کانال حرام و #پیگرد دارد⛔⛔ ♨️- ادمین @Fatemee113 جهت رزرو تبلیغات 👇👇👌 https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
5.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🍃🌸🍃 ❤️ 🌺💝شما مدت کمی در این جسم زندگی خواهید کرد ، تا زنده هستید ببخشید چون در دنیای بعدی اموال شما به کارتان نمی آید ✌️ ممنونم از نگاه زیبات 😍 نشر از تو دوست من ❤️     🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🌸🍃 ❓ سلام وخسته نباشید خدمت فاطمه خانم عزیزوهمه هم‌گروهی های محترم دوستان میخواستم اگه کسی تجربه داره منوازدل نگرانی دربیاره من حدود چهل روزپیش توبیمارستان شاهدمرگ خالم بودم البته بگم شصت و خورده ای هم سن داشت ولی خوب من تااون موقع جون دادن کسی رو ندیده بودم باوجود اینکه قرص ضد بارداری هم میخوردم پریودشدم هرچی دکتررفتم طب سنتی رفتم قطع نشد دیگه سه چهار قبل همش لخته بود دیروز رفتم شیرازپیش متخصص ازم نمونه برداری گرفت گفتن مشکوک هست و اینکه گفتن ضخامت رحمت تقریبا 19بوده بااین لخته هاکه اومده الان شده 9الان سوالم اینه که ضخامت رحم طبیعیش چنده و اینکه کسی بوده که این مشکل خدایی نکرده داشته نمونه برداریش جوابش خوب اومده باشه من خیلی نگرانم تابیست روزدیگه که جواب آزمایش آماده بشه پیشاپیش از پاسخ‌گویی شماعزیزان متشکرم ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ آیدی ادمین: @Fatemee113 منتظر نظرات زیبا شما عزیزان هستیم.😍😊 در این 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃 😊 🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃 سلام دوستان و فاطمه جان خانمی که نوشتی چرا پیام دوستی که به زاعران امام حسین توهین کرده رو‌گذاشتی،خانم محترم چرا جو میدی اون دوستمون نگفتن همه ی زاعران گفتن بعضی هاشون،بعدم شما چکار غرب دارید بابا تو کشور خودمون اینقدر حرف هست برا گفتن،چکار به غرب دارید به خدا نمی‌دونم چرا ی سری مردم مون همش ازصبح تا شب دنبال حاشیه هستن،بابا غربیافاسدن،دزدن،خاعن،پستن هرچی شما میگید درسته،سرمون به زندگی خودمون ومملکت خودمون باشه به خدا،بابا الان دیگه حرف زدن در مورد اینترنت و ماهواره واین چیزا از بین رفته چون بچه های دهه ی نود به بالا میخان با جهان رشد کنن وعین ما دهه 60,70ها نیستن،نشون به اون نشون که دست هر بچه 7,8ساله ی گوشی که وصل به اینترنت جهانی و اینستا و یوتو یوب،واین حرفا معنی ندارد دیگه،حالا ماها باید خودمونو به روز کنیم که مواظبشون باشیم کنارشون،اونم نه روبروشون کنارشون،کاشکی به جای این حرفا بحث کردن در مورد کی و کجا بده وکی وکجا فلانو بهمان،به فکر چیزای دیگه بودیم،دیروز ی اتوبوس تو کرمان واژگون شد تا الان 6تا دانش آموز نخبه کشورمون از دنیا رفتن🥺😭 به خاطر این که اتوبوسشون فرسوده بود😠😠 این یعنی به نظرمن بدوسیاه، یعنی عقب ماندگی یعنی توی کشوری که دم از تکنو لژی و هسته ای و رقابت میزنه اتوبوسی که آینده سازان مملکتشو داره جابه جا می‌کنه اتوبوس اشغال از رده خارج شدش بوده،🥺😭🥺😭پس بهتره اینا برامون مهم باشه که بتونیم کشورمونو آباد کنیم،نه که بریم اخبار پنج سال پیش غربو بزاریم بعد بیفتیم به جون هم که کی چی گفته به کی وکجا توهین کرده و کجا بده وماخوبیم،😂،ممنون ببخشید طولانی شد، 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃 به قلم پاک آسمان 🍃🍃🌸🍃
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🌸🍃 ولی عقب افتادن ماهانم دست و پامو میلرزوند...نمیخواستم هیچ جوره به این مرد معتاد هرزه وصل
🍃🍃🍃🌸🍃 تا ماجرا رو برای لیلا تعریف کردم صداشو بلند کردو گفت یعنی چی؟؟عقب انداختی؟خدایا از دست تو رعنا... اگه حامله باشی که بدبخت شدی...آخه چرا قرصاتو قطع کردی دیوونه.¹⁶⁹..!!؟؟ اون حمید عوضی دنبال یه بهونس که طلاقت نده و اذیتت کنه...اگه حامله باشی ولت نمیکنه...بیچارت میکنه لیلا حرص می‌خورد و پشت سرهم حرف می‌زد... گفتم بسه دیگه خودم کم دارم عذاب میکشم تو هم ول کن نیستی... لیلا: گوشی رو قطع کن الان میام اونجا تسبیحو گرفتم دستم دورتادور اتاقمو راه میرفتم نمیتونستم بشینم.حرفای لیلا واقعیت داشت اگه حمید میفهمید من حاملم بدبختم میکرد و دیگه راضی به طلاق نمیشد اشکام جاری شد خدا رو قسم میدادم این بار کمکم کنه و حرفهای دکترم درست از آب دربیاد و این عقب انداختنم به خاطر قطع قرصا باشه شروع به صلوات فرستادن کردم که لیلا اومد.... 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸**
🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️ سلام عزیزم خوبی فاطمه خانم جان تو رو خدا به خانمای گروه تذکر بدید الکی بقیه رو نترسونید از تجویز متخصص ها. اونها سالها درس خوندن که تشخیص و تجویز می‌کنند. شما بر اساس تجربه خودتون نسخه نپیچید. سونو رنگی هم تشخیصه هم درمان. یعنی اگر چسبندگی وجود داشته باشه تشخيص میده و چسبندگی هم باز میکنه. شاید کمی درد داشته باشه ولی برای درمان نازایی و کاهش درد بسیار مفید است 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
28.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🍃🌸 ویدئویی از مسجد شیخ لطف‌الله 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️ سلام خوشگل بانو صبح بخیر عزیزی سوال کرده راجع به گلسیرین واب لیمو وگلاب اول آزمون شروع کن ببین به دست جواب میده بعد برای صورت استفاده کن ۱قاشق چای خوری آب لیمو با مقدار کمی گلسیرین و ۱قاشق چای خوری گلاب مخلوط کن به دست ها بمال خودت به مرور می‌تونی مقدارش رو کم یا زیاد کنی از عطاریها گلسیرین روبخر بگو برای دست میخوام ان شالله که جواب بگیری 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 رســـــــــــــــــــــ٨ـﮩـ۸ـﮩـــــــــــــــوایی 🍃🌸🍃
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🌸🍃 #رسوایی سینی چای را روی میز گذاشتم که دوباره حالت تهوع به سراغم آمد. صبح که آن قرص را
🍃🍃🍃🌸🍃 نبود، در پاییز بیست سالگی ام همه چیز متفاوت تر بود. عمران مردی که یک روز تا سر حد مرگ از او می ترسیدم این روزها برایم امن و منبع آرامش بود . مهرماه در چشم بر هم زدنی رخت بسته بود و تا به خود بیایم اواسط آبان ماه شده بود . زندگی ای که می گفتند همین بود، آن قدری روی روال افتاده بودیم که سمیرا و علی بارها برای مهمانی آمده بودند البته از رو ترش کردن های سمیرا نمی شد چشم پوشی کرد. عمران و رفتارهایش را قبول نداشت و مدام زیر گوشم می خواند که او مشکل روانی دارد این میان من بودم که تمام و کمال پسر کله خراب پرویز خان را باور داشتم. در یکی از آن شب نشینی ها سمیرا از عقد مهسا و سامان گفته بود و قرار بود در اواخر آذر ماه جشنی به پا کنند . عمران از همان ابتدا نرفتنمان را اعلام کرد و حرف ها و نصایح علی هم نظرش را تغییر نداد. از آن شبی که از خانه ی عمو احمد آمده بودیم دیگر با آقا بهروز دیدار نداشت و هیچ تماسی از او را پاسخ نداده بود . مریم، دوستی که دشمنی اش را در حقم تمام کرده بود. یک شب هر چه درد و دل پیش او کرده بودم را در یک پیام طولانی برای عمران فرستاده و در آخر گفته بود که در آن پارک لعنتی من بودم که قرار مدار داشتم و او به اجبار مرا همراهی کرده بود . آن شب هزاران بار خودم را شماتت کردم که چرا مریم را دوست می پنداشتم. واکنش عمران به آن پیامک فقط یک پوزخند بود و تمام... او مرا باور داشت و چندین بار نیز گفته بود از این که چیزی از او پنهان نکرده ام و همهرا برایش گفته بودم اعتمادش به من بیش از پیش شده بود . پسر اخمو و کم طاقت پرویز خان سعی میکرد رفتارهای سنجیده از خود نشان بدهد اما گاهاً از کوره در می رفت و همه چیز را بهم می ریخت . بازداشت یک روزه اش بخاطر آن که دوستش را زیر بار مشت و لگدش گرفته بود هم آثار همان از کوره در رفتن هایش بود. فیاض نامی که از اعتمادش سو استفاده کرده بود و چند فقره چک سفید امضا از عمران کش رفته بود و دست بردی به حسابش زده بود . بالا پایین های زندگی، خنده ها و تفریحاتمان و هر چند یک بار نیز بحث ها و دعواهایی که در زندگی هر زوجی عادی بود را میگذراندیم . ما هر دو از دنیای متفاوتی بودیم اما به قول خان جون هر بار باید یک نفر کوتاه می آمد تا زندگی، زندگی می شد . در این میان تنها کسی که کوتاه آمده بود من بودم. با نبودن هایش، تندخویی هایش با همه چیزش کنار می آمدم اما او حتی از یک اشتباه من نیزنمی گذشت و به بدترین نحو تلافی می کرد . * -چند ربا بهت گفتم نیا تو این بالکن کوفتی؟ شال بافتی که روی شانه هایم انداخته بودم را با یک دست چسبیدم و به سویش چرخیدم حوصلم سر رفته عمران ! با تیشرت آستین بلند زیتونی رنگش نفس گیر تر شده بود و تمام هوش و حواسم جلب او و ته ریشش بود. -با تواما من... چند باری پل ک زدم او از و چشم گرفتم . -خب گفتم که حوصلم سر رفته ... نوچی کرد و کمرش را صاف کرد. زیادی برای قد و قامت او کوچک بودم؟ یا او زیادی بزرگ بود؟ انگشتان نمدارش را دور مچم پیچید و بعد از ده روز انتظار باز هم تلاشم برای دیدن غروب پاییزی به در بسته خورد. وارد اتاق شد و در بالکن را با پا پشت سرش بست . -اصلا تو این دنیا نیستیا میگم دارم میرم بیرون . وسط اتاق ایستادم، باز هم بیرون؟ ! -بازم؟ مقابل آینه ایستاده بود با و موهایش ور می رفت . -آره با عماد و بچه ها میریم باغ .... عقب رفته و روی تخت نشستم . -ولی من تنها می مونم . مشغول خالی کردن ادکلنش زیر گردن و مچش بود.حواسش پی خوشتیپ تر کردنش..... ادامه دارد.... 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸**
🌷 🌷 ....🌷 🌷سال ۱۳۶۳ یک مسافرت سه ماهه به سوریه داشت، برای یادگیری آموزش‌های موشکی که آن هم شرایطش خیلی سخت بود. از نامه‌هایی که همسرم می‌نوشتند، مشخص بود شرایط خیلی سختی را می‌گذرانند و چون سفر، سه ماه و خرده‌ای طول کشید و من ایشان را ندیده بودم، محمد آقا برادرشان احساس کردند که بهتر است حالا که انتهای سفرشان نزدیك است، مرا هم به سوریه بفرستند. 🌷خلاصه شرایط سفر فراهم شد و مرا به اتفاق حاجیه خانم در سال ۱۳۶۳ به سوریه فرستادند. سفر سختی بود. این، در نوشته‌های حاج آقا هم مشخص بود. گاهی از روی عکس‌هایی که می‌‌دادند کاملاً محسوس بود. بعدها هم که من از خود ایشان شنیدم، دريافتم یکی از سخت‌ترین مراحل زندگی‌شان بوده ولی چون نظام واقعاً به یک چنين تخصصی احتیاج داشت، این چند نفر تمام توان‌شان را گذاشته بودند تا به نتیجه مطلوب برسند. به حدی توان‌شان را گذاشته بودند که افسر سوری تعجب کرده بود. 🌹خاطره ای به یاد پدر موشکی ایران شهید معزز حاج حسن طهرانی مقدم : خانم الهام حیدری، همسر شهید منبع: نوید شاهد 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c