رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
#پرسش_اعضا ❤️ سلام وقتتون بخیر خواهش میکنم مشکل من رو هم داخل کانال بزارید خواهش میکنم دوستان یه را
#پاسخ_اعضا ❤️
سلام
خواستم خدمت خانومی که پسرشون رفتن دبیری بگم که لازم نیست فوق لیسانس بگیرن میتونن با دادن ازمون لیسانس به پزشکی برن دوره بعد علوم پایه البته شرایطی هم داره مثلاحداكثر سن قابل پذیرش در زمان ثبت نام آزمون 25 سال تمام است ( مدت زمان سربازی و طرح نيروی انسانی به حداكثر سن اضافه می شود )
معدل كل ديپلم 18 و بالاتر و معدل مقطع كارشناسی 16 و بالاتر باشد و....
میتونن در اینترنت اطلاعات کامل شرایط ثبت نام و مدارک و غیره رو مطالعه کنن🙏
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام ادمین جان!
برای بانویی ک راهکار برای بزرگ شدن سینه و باسن میخواست#)
راستش من خودم امتحان نکردم ولی شنیدم ک روغن خراطین عاااالیه واسه بزرگ شدن سینه و باسن..
فکر نمیکنم خیلی هم گرون باشه از عطاری میتونید تهیه کنید
امیدوارم کمکتون کرده باشم..❤️
❤️❤️❤️❤️
سلام درمورد اون خانومی که بچه دارنمیشن ومشکل از شوهرشه من اگر بودم تمام دنیاروهم باهمچین شوهری عوص نمیکردم چه برسه به بچه این همه تو همین کانال میخونین خانم هایی که باچندین بچه شوهراشون انقد بداخلاق و...هستن وحتی خرج زن وبچه خودشون رو نمیدن ولی این رو میدونم که امتحان الهی است اگر جدا بشوید واقعا پشیمون میشوید من به شماقبطه خوردم واقعا کاش من جای شمابودم وخداروروزی هزاربارشکر میکردم چون بهترین هدیه خدا همسرخوب است که زندگی پرازآرامش داشته باشید
❤️❤️❤️❤️
سلام ادمین عزیز ببخشید در رابطه با اون خانومی ک میخوان مشکل کار شوهرشون حل بشه نماز حاجت روز پنجشنبه از زبان آیت الله بهجت
این نماز برای حاجت گرفتن بسیار مجرب است
📢نماز حاجت روز پنجشنبه
به توصیه آیتالله بهجت قدسسره
🔷آیتالله بهجت قدسسره اطرافیان و شاگردان خود را بسیار به خواندن نماز روز پنجشنبه توصیه میکردند و میفرمودند: «آیتالله سید مرتضی کشمیری هر وقت این نماز را میخواند، هدیهای برای او میرسید».
📃شیوه خواندن نماز از کتاب جمالالاسبوع سیدبنطاووس
چهار رکعت )دو نماز دورکعتی(
1⃣ در رکعت اول بعد از حمد ۱۱بار سورۀ توحید
2⃣ در رکعت دوم بعد از حمد ۲۱بار سورۀ توحید
3⃣ در رکعت سوم بعد از حمد ۳۱بار سورۀ توحید
4⃣ در رکعت چهارم بعد از حمد ۴۱بار سورۀ توحید
5⃣ بعد از سلام نماز دوم ۵۱بار سورۀ توحید
6⃣و ۵۱بار «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد» را بخواند
7⃣ و سپس به سجده برود و ۱۰۰بار «یاالله یاالله» بگوید و هرچه میخواهد از خدا درخواست کند.
✅ پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمود:
اگر از خدا بخواهد که کوهی را نابود کند کوه نابود میشود؛
نزول باران را بخواهد بهیقین باران نازل میشود؛
همانا هیچچیز مانع میان او و خداوند نیست؛
خداوند متعال بر کسی که این نماز را بخواند و حاجتش را از خدا نخواهد غضب میکند.
#دل_نوشت ❤️
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨
⎾@ranjkeshideha ⏌
••-••-••-••-••-••-••-••
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
#قسمت_چهارم روسری رو سریع انداختم سرم، هنوز مرتب نکرده بودم که علی داداشم و احمد وارد اتاق شدند...
#قسمت_پنجم
یه گوشه نشستم ولی تا ظهر خبری از احمد نشد..
تا شب مثل مرغ سرکنده بودم...
بعد از شام طبق معمول سرم رو گذاشتم روی پای پدرم و تو فکر بودم که صدای در همراه با یالله یالله اومد.
سریع بلند شدم و روسری سرم کردم فکر کردم باز احمد.
صداش مثل همون بود ولی وقتی مهمان وارد خونمون شد دیدم آقا محمود برادر بزرگ احمد.
تعجب نکردم چون عید بود و آقا محمود هر وقت از تهران برای دیدن پدر و مادرش میومد به دیدن پدر من هم میومد.
نشستن و از هر دری صحبت کردن بعد از نیم ساعتی آقا محمود گفت حاج آقا والا من برای یه امر خیری مزاحم شدم... داداشم احمد، پنج ساله پیش من کار میکنه ولی پدر و مادرم اینجا دست تنهان... احمد میخواد برگرده اینجا و ازدواج کنه... حالا هم اگر شما اجازه بدید ، دختر خانومتون رو واسه احمد خواستگاری کنم.
حاج آقا یه دو سه دقیقه ای سکوت کرد و گفت خواستگاری ماهرخ اومدی؟ ماهرخ خیلی بچه اس، هیچ کاری بلد نیست... احمد آقا پسر خوبیه انشالله کس بهتری قسمتش میشه...
آقا محمود کمی دمغ شد ولی گفت ماشاله ماهرخ خانوم واسه خودش خانومیه چرا میگید بچه اس، کار هم کم کم یاد میگیره.
مادرم که ذوق زده شده بود گفت بله من خودم عروسی کردنی ده سالم نشده بود هیچ کاری هم بلد نبودم.. الان هر کاری بگی بلدم ..
حاج آقا یه چشم غره ای به مادرم رفت که باعث شد مادرم سکوت کنه ...
حاج آقام گفت همین که گفتم دختر من حتی نمیدونه شوهر چیه!! صبح تا شب بازی میکنه..
آقا محمود سکوت کرد و چند دقیقه بعد از خونمون رفت.
از خجالت بود ، از ناراحتی بود از خوشحالی بود نمیدونم بخاطر چی بود که سریع بلند شدم رفتم اتاقم رختخوابمو پهن کردم و پتو رو کشیدم رو سرم.
همش گریه میکردم ولی هم خوشحال بودم که حس ام یکطرفه نبوده و هم ناراحت بودم که پدرم جواب منفی داده...
تا صبح خودمو سرزنش میکردم که ای کاش مثل دخترهای دیگه خانومانه رفتار میکردم...
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#دردو_دل_اعضا ❤️
#پرسش
سلام اگه میشه مشکل منم بزارین
من، 19سالمه و چند سال شده ازدواج کردم توی زندگی مشکل زیاد داشتم اما راضیم به رضای خدا
یکی از مشکلاتی ک واقعا برام عذاب اوره اینه که ما چند ماه شده ماشین خریدیم اما همش دست پدر شوهرم اینا چون شوهرم راننده هست و اکثرا نیستش ماشینو میده بهشون
اوناهم چند نفر هیچکدوم ماشین ندارن ماشین ما شده تاکسیشون همش سوار میشن و... نه به ظاهرش میرسن ن داخلش همیشه کثیف که حال آدم بد میشه سوار شه
وقتی خرابم میشه ک میندازن کنار تا شوهرم بیاد ببره درست کنه
در این باره خیلی با شوهرم حرف زدم ک تو نیستی من با بچه کوچیک نمیتونم پیاده برم جایی یا همش زنگ بزنم این و اون بیان منو ببرن
یه مدت ماشینو ازشون گرفتم ولی باز میومدن میبردن
درکل خیلی آدمای پرویی هستن و از این اخلاق شوهرم سو استفاده میکنن حتی روزایی ک خود شوهرمم هست ماشین و نمیدن هر دفعه یه بهونه میان میبرن ماشینو
به خدا دیگه خسته شدم من خودمم کاملا رانندگی بلد نیستم خیلی کم چون ماشینی نیست ک بشینم یاد بگیریم
اما دوست ندارم همش ماشین دستشون باشه به شوهرم میگم میگه دعا میکنن و از این حرفا
ولی من نمی خوام دعاشونو چون همش متلک میندازن این به درد نمیخوره اینجوریه اونجوریه ولی بازم سوار میشن
دیگه نمیکشم واقعا موندم چیکار کنم
دوستان اگه میشه منو راهنمایی کنین چجوری بگیرم ماشینو ازشون 😔😔
هر کاری کردم به نتیجه نرسیده 🙏🙏
ایدی ادمین 👇🏻🌹
@baharakjan
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#پرسش_اعضا ❤️
سلام وقتتون بخیر عزیزم
بسیار ممنونم از کانال خوبتون عزیزم من خیلی تو زندگیم مشکل دارم زنی ک داره به هر شکلی خودشو به شوهرم نزدیگ میکنه و تو کل محل اوازشون بیچیده تورو خدا اگر مشاور خانواده ای سراغ دارین ک بتونه راهنماییم کنه ایدی منو بهشون بدی
زندگی تو شرایط بدی هستی با یه پسر دو سال و نیمع
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام آدمین جان
ما یه باغ داریم گذاشتیم برا فروش الان نزدیک یه ساله ولی هرچی مشتری میره براش پشیمون میشه 😒حتی تا معامله جلو رفتیم ولی پشیمون میشن ایا کسی از اعضای محترم دعایی بلده که بخونم ایشالله این باغ فروش بره بخدا مال خودمون نیست ما هیچی نداریم ولی صاحب باغ گفته اگر بفروشین یه پولی بهتون میدم که دستتون تنگ نباشه،
لطفا اگرامکان داره برای فروش این باغ یه صلوات بفرستین.ممنونم
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام پسر۳سال ودماهه ای دارم خیلی لجبازویک دنده است وبچه های دیگه رواذیت میکنه هرکاری میکنم خوب نمیشه راهکار بدین🙏🏻🙏🏻🙏🏻
ایدی ادمین👇🏻🌹
@baharakjan
لطفا راهنمایی بفرمایید🙏🏻🌹
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••
روز بخیر 🌻🌞
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨
⎾@ranjkeshideha ⏌
••-••-••-••-••-••-••-••
فال احساسی بین خودتون و شخص احساسیتون ❤️❤️❤️
فروردين 👫
توی روابط احساسیتون شریک احساسیتون به زودی خبری بهتون میده. اگر در حروف اسمی یا فامیلیش حرف الف. ر. ی. تکرار شده خبر خوشی از سمتش دريافت میکنید.
اردیبهشت👫
تغییر و تحولاتی تو روابط احساسیت داری که باعثه تعجبت میشه
خرداد👫
توی روابط احساسی شریک احسایت میخواد درخواستی ازتون کنه
تیر👫
تو روابط احساسیت عشق و دوست داشتن دو طرفس. تا 8 وعده زمانی آینده یه سری تغییرات احساسی براتون دیده میشه
مرداد👫
افرادی که تو رابطه کات شده هستن به زودی آشتی دارید و شروع دوباره.
شهریور 👫
امکان داره شریک احساسیتون برای مدتی ازتون دوری کنه. بستگی و طلسم براتون دیده میشه
مهر👫
تو روابط احساسیتون یه مقداری سردی و فاصله و دوری ایجاد شده.
آبان👫
تو روابط احساسیتون از طرف شریک احساسیتون یک پیشنهاد دارید یا یک خبر خوب. اگر بینتون بحث و مشاجره بوده به آشتی ختم میشه
آذر👫
تو یک روابط احساس منتظره خبر هستی که این خبر به زودی به شما میرسه و خیلی براتون خوشحال کنندس.
دی👫
توی روابط احساسیتون نسبت به شریک احساسیت بی اعتماد شدید بهتره بهش اعتماد کنید
بهمن👫
تو رابطه احساسی شما عشق و علاقه رو به سردی رفته. اما تا دو وعده زمانی دیگه رابطتتون مثل قبل میشه. بستگی و سنگینی براتون دیده میشه
اسفند 👫
تا 8 وعده زمانی دیگه اگر بینتون بحث و مشاجره هست، بینتون آشتی میبینم و همچنین دیدار دارید
─┅─═ঊঈ♥️ঊঈ═─┅─
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#نظر_اعضا ❤️
سلام
توروخدا پیام منو بزارید هر دفعه فرستادم نگذاشتی اگه ایندفه نفررستی از کانالت میرم 😡
میخوام در باره داستان امیر حسین ریحانه و لیندا بگم
خیلی خیلی خیلییییی برای این امیر حسین متاسفم اخه با چه رویی اومدیاین داستانو برای ما نوشتی البته داستان نیست عاقبت دوتا ادم ....بجای اینکه کنار زن حاملت باشی رفتی زن صیغه کردی
بعد میگی ریحانه زود حامله شد اون بچه اول بچه تو بوده بعد بچه ریحانه خجالتم خوب چیزیه
خدا جواب اون دختره..... خوب داد چوب صدا نداره
بعد اوندی با پرو گری تصویری که داستان معرف میکنن نوشتی (سرنوشت) اون سرنوشت نیست تقصیر خودت بود به این روز افتادی الان میتونستی با زن بچت راحت زندگی میکردی ولی الان تنها شدی 😒😒😒😒😒😒
من بجای ریحانه خانم بودم حقتو میزاشتم کف دستت
ریحانه بخاطر بچش مهریه شو بخشید مگر نه میتونست بچتو می زاشت پیشت یه عمر منت مامان باباتو میکشیدی که از بچت مراقبت کنن مهریه ش از حلقومت میکشید بیرون
بخدا از وقتی که داستان تورو خوندم حالم از هر چی داستانه بهم میخوره
الانم بگیر تنها زندگی کن یا یه زن گیرت میاد اینو خودت که میفهمیدی خیانت یعنی چه
تازه برگشته به مامانش میگه زنم بود 😡 من بجای مامانت بودم یه سیلی محکم میزدم بهت
یا اگه بجای خانواده ریحانه بودم بدبختت میکردم البته همین الانم.....
خلاصه بگم خیلی ....😏😏
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام ادمین گرامی واعضای کانال خواستم در مورد داستان امیرحسین نظرموبدم ایشون صرف اینکه انتخاب عاشقانه نداشته این راه غلط رو ادامه داده وبا یه خانم دیگه خارج از عرف خانواده ارتباط گرفتن به بهانه عشق! اخه مگه ما که ازدواج سنتی داشتیم الان باید مثل شما دنبال عشقای خیابونی به هرقیمتی باشیم تا ناکام نمونیم شما خدا یه نعمتی بهتون داد قدر ندونستی زن وبچه سالم وخوب ومطیع داد چیکار کردی باشون الان حق بجانب هنوز از زن صیغه ایت دفاع میکنی خدا لعنت کنه زنهای خودخواهی رو که بخاطر شکستهای زندگیشون میان وارد رابطه دونفره میشن وخونه خیالیشون رو خرابه های زندگی دیگرون میسازن ....خوب شد حالا چوب خدا صدا نداره ....اگه وجدان داشته باشی میری سراغ زن وبچه ت وجبران خطات میکنی .امیدوارم به خودت بیای بخاطر بچت که بی پدر بزدگ نشه.
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام
درباره داستان امیر حسین من هم با بقیه دوستان موافقم. اگه هنوز این کانال رو پیگیری می کنید باید بگم شما یه ادم خودخواه و بز دل هستید. چرا باید تاوان بزدلی شما رو یه دختر جوان بده که اگه جلو نمی رفتید زندگیش یه جور دیگه رقم می خورد . الانم انقدر خودخواه هستید که دخترت رو نادیده گرفتی و منتظر عشقی ، لیندا این دنیا تاوانش رو داد مخصوصا خودش رو به شما نزدیک کرد و سرنوشت همسر و دختر شما رو عوض کرد مطمئن باشید اون دنیا هم جواب پس میده ، اگه زن نجیبی بود هرگز وارد رابطه با شما نمی شد. امیدوارم شما هم هر چه زودتر تاوان پس بدید. و هیچ وقت رنگ خوشبختی رو نبینید.
لطفا داخل کانال بذارید
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام ادمین جان تو رو خدا پیام منو بذار در مورد امیر حسین به قول شوهرم میگه بابای امیر ی سال باهاش حرف نزده ناراحته اما خودش نعمت وجود پدر رو از زندگی دخترش محروم کرد واسه هوس واسه عطر ی تن برا ی اندام واقعا این ی عقدس تو دلش . دخترش فردا روز نمیگه بابام کی هست رحمت به معتادان که زنشونا طلاق نمیدن .باز سر زندگیشونن با زنشون.از کجا معلوم خدا راحت بهش بچه بده .والا من ی نفرو میشناختم میخواست بعد به دنیا اومدن بچش طلاقشو بگیره اما نگرفت چون بچه مریض به دنیا اومد نشست و بچشو بزرگ کرد .تو برف تو سرما برا کارای بیمارستان بچش میدوید .واقعا خدا امیر به راه راست هدایت کنه تو رو خدا ادمین بگذار شوهرم واقعا از دست امیر ناراحته. لیندا هم تو عذابه .
❤️❤️❤️❤️
سلام منم راجب داستان امیر حسین میخام صحبت کنم
انقدررر حرص خوردم و زورم اومد و واقعا واقعا نمیدونم چه لقبی باید ب این اقا بدم!
تقصیر ریحانه نبوده ک ب شما ویار داشته!
خودت اگه فکرمیکردی میفهمیدی که اون لیندا خانم ادم خوبی نیست ک میاد با مرد زن دار میریزه رو هم
و واقعا ادم وقیحی هستی ک خودت با این گندی ک زدی زنگ زدی ب ریحانه و گفتی جدا شیم!
و بیچاره از اون دختر که فردا ۱۷ ۱۸ سالش میشه میخاد بشناسه پدرشو ببینه کیه چیکارس و چرا از مادرش جدا شده
بعد روتون میشه اینجور بهش بگین؟و با دلایل مزخرفتون قانعش کنین؟؟؟
شما عرضه نداشتین حتی یه زنو خودتون انتخاب کنین بعد رفتین یه زن دومم گفتین؟؟😂
من اصلا آدمی نیستم که توهین کنم ولی واقعا نتونستم خودمو نگه دارم!!!!
زندگی ریحانه رو که عاشقتون بود خراب کردین؛ یکیو فرستادین سینه قبرستون؛آبروی خانوادتونو بردین....
بعد حق به جانبم حرف میزنین که تا عاشق نشم کسیو راه نمیدم؟شما عاشق نشو تلفات بیشتر از این ندی😐
خلاصه در اخر فقط میتونمبگم متاسفم برا تمام اتفاقات زندگیت که حتی زندگی خودتم خراب
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
#قسمت_پنجم یه گوشه نشستم ولی تا ظهر خبری از احمد نشد.. تا شب مثل مرغ سرکنده بودم... بعد از شام ط
#قسمت_ششم
صبح، سر صبحونه، مامانم و فرخنده همش از احمد و خواستگاری حرف میزدند..
مامانم یه نگاهی بهم انداخت و گفت:ماهرخ چرا ساکتی؟ یه چی بگو..
گفتم من چی بگم...
گفت خب برای تو خواستگار اومده، تو حتی یک کلمه هم چیزی نمی گی!!!
گفتم من که چیزی نمیدونم هر چی حاج آقام بگه همونه...
مامانم از تعجب دهنش باز مونده بود..
فرخنده با خنده گفت اینی که الان گفتی یعنی چی؟ یعنی اگر حاج آقا موافق باشه تو با احمد ازدواج میکنی؟
باز سکوت کردم ...
مادرم گفت ماهرخ ، جواب فرخنده رو بده دیگه.. اگر حاج آقا قبول کنه تو ازدواج میکنی؟؟
گفتم آره دیگه هر چی حاج آقام بگه همونه...
مامانم و فرخنده با خنده دست زدن و کل کشیدن .
مامانم گفت پاشم غذای حاجی رو ببرم سرزمین بهش بگم که تو راضی هستی..
فرخنده یه نیشگون ریز از بازوم گرفت گفت ای بلا دیدم اون روز چجور نگاش میکردی...
تا مادرم برگرده دل تو دلم نبود.. وقتی اومد کمی دمغ بود ، فرخنده پرسید چی شد؟ چی گفت حاج آقا؟
مادرم گفت مرغش یه پا داره.. میگه ماهرخ بچه اس من شوهرش نمیدم...
سر شب که حاج آقا برگشت خونه ازش خجالت میکشیدم . سر شام مادرم دوباره حرف احمد و خواستگاری رو باز کرد .
علی گفت خیلی پسر خوب و با معرفتیه فکر نمیکردم بیاد خواستگاری این بچه سرتق...
فقط نگاش کردم، هیچی نمیگفتم ، احساس میکردم اگر حرفی بزنم گریه ام میگیره....
حاج آقا با سکوتش نشون داد که باید همگی سکوت کنیم .
سفره ی شام تازه جمع شده بود که دوباره صدای در و یالله گفتن آقا محمود رو شنیدیم. با تعارف علی که پیشواز رفت داخل شدند. این بار آقا محمود با پسر عمه ام که دامادشون بود آمده بودند.
من که فهمیدم برای خواستگاری مجدد اومدن با فرخنده رفتیم اتاق عقبی که در واقع آشپزخونه هم بود .. دم در نشستیم که حرفهاشون رو بشنویم...
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#داستان_اشنایی ❤️😍
سی سال پیش رفیقم عاشق یه دختر تو محلمون شده بود دختر دبیرستانی بود. رفیق من باباش قصاب محل بود خودشم پیش باباش کار میکرد از بچگی تو کار کشتن ولی خورد کردن بود ولی یه دل نازک و طبع عاشق پیشه ای داشت بیا و ببین خیلی هم خجالتی بود
این دختر از مدرسه که تعطیل میشد یا میومد بازارچه برای خرید این پسر غش میکرد زبونش میگرفت ما بهش میگفتیم مجنون دوم، دختر هم خیلی سنگین بود اصلا سرشو بلند نمیکرد مارو نگاه کنه. یه روز این دوستم دل و به دریا زد یه نامه عاشقانه بلند بالا پر از شعر و گل و بلبل نوشت به من گفت تو وایسا سر کوچه اشون از دور که داشت میومد من سوت میزنم تو نامه رو بذار لای در برو که خودش داره میره تو این نامه رو ببینه (خودش استرس میگرفت نمیتونست) راستش من اصلا باز نکردم نامه رو بخونم فقط همون اولاشو یواشکی نگاه کردم دیدم زیادی عاشقانه اس دیگه نخوندم
یه هفته کشیک دادیم یه روز که هیچکس نبود موقعیت مناسب بود من نامه رو انداختم لای در
از دور نگاه کردم دیدم دولا شد نامه رو برداشت هرچی هم تو کوچه رو نگاه کرد نفهمید کار کیه
چند روزی گذشت این رفیق ما همش منتظر عکس العمل دختره بود ولی هیچی انگار نه انگار که اتفاقی افتاده ولی من همش احساس میکردم که دختره من و میبینه قدماشو تند میکنه در میره ولی مطمئن بودم منو موقع انداختن نامه ندیده اصلا میگفتم گیرم که دیده باشه از اسم نامه میفهمه کیه
خلاصه چند ماه گذشت و این دوست قصاب ما دید خبری نشد و همش کارش اشک و غصه بود بعدم که رفت سربازی من همش فکر میکردم الان از دوری عشقش دیوانه میشه نگو آقا از اینا بود که هرکی از دیده رود از دل برود تو اون شهر سربازیش عاشق یکی دیگه شده بود بعدم که سربازیش تموم شد با همون دختر ازدواج کرد.
از قضیه نامه انداختن چند سال گذشته بود دیگه من درسم تموم شده بود اونم فکر کنم دانشگاه میرفت دیگه منو میدید پاشو تند نمیکرد من فکر میکردم قضیه دیگه کلا فراموش شده تا اینکه یه شب غروب داشتم از سرکار میومدم خونه دیدم یکی صدام کرد برگشتم دیدم همون دختر خیلی با حجب و حیا بهم گفت آقای فلانی چند وقته که خانوادم اصرار دارن من با یکی از آشناهامون ازدواج کنم
بعدم ساکت شد منم زبونم بند اومد اصلا حالیم نشد داره چی میگه خودش از حرف خودش خجالت کشید رفت
من یه ده دقیقه ای همون جا هنگ بودم کلی فکر کردم چی شد چی گفت تا بالاخره متوجه شدم فکر کرده من نامه رو انداختم ولی بازم شک داشتم
همون شبونه زنگ زدم به رفیقم گفتم تو اسمتو زیر نامه ننوشته بودی؟ اولش گفت چرا ولی یه ساعت بعد زنگ زد گفت نه ننوشته بودم.
ماجرا رو براش تعریف کردم دیگه براش مهم نبود زن و زندگی خودشو داشت کلی خندید
من ازش پرسیدم تو دیگه چشمت دنبالش نیست گفت نه مثل خواهرمه اگه میخوای بری جلو من حرفی ندارم
اینجوری بود که بعد سالها به خودم اجازه دادم یه نگاه درست به اون دختر بندازم و راجع بهش فکر کنم رفتیم خواستگاریش همون جلسه اول بهش گفتم نامه رو خوندید خندید گفت من اصلا نامه رو نتونستم بخونم خالم شما رو دیده بود نامه رو انداختی سریع اومد ازم گرفتش به کسی هم چیزی نگفت که دعوا نشه ولی من شما رو از دور دیدم
فکر کرده بود من عاشقش شدم اونم از من خوشش اومده بود تمام این سالها منتظر بود حالا که بزرگ شدیم پاک پیش بذارم
چند بار اومدم راستشو بهش بگم ولی غیرتم اجازه نداد تا همین چند وقت پیش که دیگه پاک به سن گذاشتیم و نوه داریم بالاخره بهش گفتم ناراحت نشد بازم خندید گفت قسمت بوده
البته من همیشه ته دلم ازش خوشم میومد ولی بخاطر رفیقم بهش فکر نمیکردم.
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#پرسش_اعضا ❤️
سلام به دوستان گلم وهمیشگی
من یه مشکل دارم میخوام بزارم تو گروه از شما کمک بگیرم
من اندومتریوز دارم دو بار عمل کردم اما دوباره برگشته دل درد زیادی دارم پریودهای نامرتب و طولانی دیگه از عمل میترسم اگه کسی این مشکل را داشته مشکلش حل شده لطفا به من هم کمک بدید .
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام میشه مشکل منم بزارین تقریباً 12ساله بودم که فکم شروع کرد صدا دادن خیلی تق تق می کنه فقط هم سمت راست فکم هست الا17سالم هست و رفتم عکس ازدندون هام گرفتم گفتن باید 3تااز دندون های عقلت رو بکشی بعد من اومدم ردیف پائینی سمت راست کشیدم گفتم بهتر میشه ولی بهتر که نشده بدترهم شده هم صدا میده هم دوماه گذشته تمام دهنم بی حسه بعد همون اوایل کشیدن زیاد عفونت کرد و به زور خوب شدم الا خیلی به خاطر این صدا دادن ها می ترسم میشه راهنمائی کنید راستش بعضی موقعه ها به دشت ازداخل بینی ودهنم خلط میاد بیرون اینقدر به خاطر این خلط ها اوق میزنم که حالت تهوع می گیرم دیگه اصلا خواب و زندگی ندارم خیلی می ترسم خیلی
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام ادمین جان
ممنونم از کانال خوبتون
میشه مشکل من رو هم در کانال تون بگذارید تشکر
من دختری 18 سال دارم چند روز پیش حالم خیلی بد بود رفتم پیش دکتر عمومی اون هم سرم نوشت وقتی که رفتم تزیقات سرم رو بزنن کمی از دستم خون امد خون هم خیلی غلیظ بود پرستار هم تعجب کرده بود به خاطر خون من که غلیظ بود
از دوستان عزیز میخوام راهنمایی ام کنند که ایا من برم انتقال خون، خون بدم برام ضرر نداره؟
خیلی خوشحال میشم که راهنمایی ام کنن تشکر از همه دوستان
راهنمایی ام کنید تشکر
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام برهمگی من مشکلی دارم وازهمه ی عزیزانی که میتونن کمکم کنن عاجزانه میخوام لطفشونودریغ نکنن راستش پدرم الان 15ساله زمینگیرشده اونم بخاطراینکه کسی ازسردشمنی جادوکرده چون پدرم قبل ازاون کاملاسالم بودتواین سالهامثل یه تیکه گوشت افتاده یه گوشه نه میتونه حرف بزنه نه حرکتی هیچی دکتری نمونده نرفتیم ولی آخرش عالمی گفت بایددعانویسی باشه که رحمانی بنویسه نه شیطانی وبادعاش ونفسش این جادوروباطل کنه وگرنه تاآخرعمرش اینه ازتمام بزرگوارانی که پیاممومیخونن خواهشمندم اگه کسی روتوی قم میشناسین لطفامعرفی کنین به خدایه عمره زندگی خانوادگیمون نابودشدپدرم نابودشدشماروبخداکمکم کنین امیدوارم به حق جدم به تمام آرزوهاتون برسین آمین
ایدی ادمین 👇🏻🌹
@baharakjan
لطفا راهنمایی بفرمایید دوستان🙏🏻🌹
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••
هدایت شده از شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#مژده 😍 #مژده 😍
به دلیل تقاضای بالا و نیاز اعضای عزیز کانالهامون مبنی بر وجود متخصصین متبحر #طب_اسلامی
و مشاوره و ویزیت اعضای محترم مخصوصا کسانی که به هر دلیلی دسترسی یا فرصت مراجعه به #طبیب رو ندارن ❤️
مدیریت مجموعه کانالهای ما تصمیم بر اجرای این کار ارزشمند فقط برای اعضای محترم و خانواده های عزیزشون دارن😍
ما از چهار متخصص #متبحر طب اسلامی در این امر یاری گرفتیم و با درخواست ازشون با اینکه واقعا وقتشون پر بود ولی لطف کردن و هرکدام یک روز در هفته رو به #ویزیت اعضای ما اختصاص دادن که واقعا ازشون ممنونیم 💚🙏🏻🙏🏻
همچنین تمام داروها رو باهماهنگی مجموعه ی محیا برای عزیزان ارسال میکنیم چون داروها به راحتی در دسترس نیستن💚
ارسال دارو زحمت زیادی داره ولی به خاطر درمان و آرامش اعضای عزیزمون سختی ها برامون آسون میشه🙏🏻❤️
همچنین با همکاری استاد حیدری بزرگوار که بیش از بیست سال هست کار روغن گیری و واردات روغن های کمیاب و خاص رو دارن به زودی فروش انواع روغن هارو هم در مجموعه آغاز میکنیم😍
چون متاسفانه اکثر این روغن ها در بازار مخلوط با روغن کنجد میشن و کیفیت پایین و قیمت بالا دارن❌❌❌❌
به زودی شرایط و نحوه ی ویزیت رو خدمت اعضای محترم اعلام میکنیم😍🙏🏻
هماهنگی 👇🏻🌹
@habibam1399