#بخش_اول
#کتاب_رفیق_مثل_رسول
آمد و کنارم نشست و گفت رسول عاشق این خنده هاتم بخصوص وقتی همراه خنده گریه می کنی... 😅مهدی راست میگفت وقتی میخندیدم اشک از چشمهایم راه می افتاد علتش را نمیدانستم ولی برای دوستانم این اتفاق جالب بود بود.
آن شب تا وقت نماز صبح نشستیم پای تعریف کردن و خندیدن . رضا شروع کرد از جن و پری صحبت کردن😨 در مورد احضار روح و چیزهایی که شنیده بود کلی تعریف کرد...
امین و احمد هم به قول معروف روغن پیاز داغ حرفهای رضا را زیاد کردند 😶مهدی بنده خدا کمی ترسید و چند بار گفت این بحث رو تموم کنید😣
همین حساسیت مهدی جرقه یک شیطنت را به ذهن ما انداخت...😁
ادامهدارد...
من این لبخندها را دوست دارم؛
به یادم میآورند که ما یک ملتیم.
که همگی زیر یک پرچمیم...
که ما ملت امامحسینیم (:
- رساندن هدیهها به دست صاحبان اصلی آنها توسط بچههای هیئت بناتالزهرا (س)
#بخش_اول
#اربعین #کربلا #پیاده_روی
@ranyaa_313