#خدایا به ما توانِ آرمانگراییِ واقع بینانه و ظرفیتِ پذیرشِ واقعیت ها رو عطا فرما دورت بگردم... #طرح‌نوشت

آقا جان ! امید که من مادرِ یارانِ تو باشم.. یا فارِسَ الحِجاز ! أدرِکنی..

شب، شبِ تولدِ حضرتِ شاهزاده ست :)❤️

ببین امامِ زمان هم به جنابِ علیِ اکبر سلام داده.. اونم چه سلامی ! السَلامَ عَلَیکَ یا اَوَّلَ قَتیل مِن نَسلِ خَیرِ سَلیل مِن سُلالَه اِبراهیمَ خَلیل... سلام بر اولین فدایی و کشته یِ تبارِ بهترین بازمانده یِ نسلِ ابراهیمِ خلیل.. همیشه اولین ها مهمن دیگه.. اولین همراه اولین مسلمان اولین ایمان آورنده اولین یار اولین فدایی امام زمان میفرمان: از خدا میخوام که توفیق داشته باشم برایِ زیارت تو ! (علی اکبر) خدا توفیق بده باهات همنشین باشم.. امامبه مضمون فرمود: هم در دنیا همنشینِ تو باشم و در آخرت... کیه این شخصیتِ علی اکبر؟ که امام زمانی که امام صادق ها گفتن: کاش من بهش (امام زمان) خدمت کنم! او (امام زمان) میخواد که در دو عالَم همنشین او (علی اکبر) باشه...

خسته شدن برای ما مهم نیست.. برای ما که راهمون بلنده.. اگه کسی یه لحظه وایسه حتما وایساده بند کفششو ببنده.. + به علت مشغولیت ها یه کم دیر شد تا بفرستم ولی چیزی از ارزشهاش کم نمیکنه :) روز جوون مبارکِ همه اونایی که دلشون جوونه..🌱❤️

یا الله.. داریم به نیمه ی ماهِ شعبان نزدیک میشیم و دریافتیمون از این ماه به قدرِ نوک پای مورچه هم نبوده.. ولی به رسمِ مرام و معرفتت یه پیاده رویِ شعبانیه هم به عمرِ ما اضافه کن دورت بگردم.. برامون بخواه که همیشه توی طریق باقی بمونیم.. طریق عشقِ وُ مَستی...

خب بالاخره فرصت شد که بیایم یه کم ازشون بگیم تا یه کم باهاشون آشنا بشیم... یه طعنه ای هم به نجف میزنیم به امید خدا :) از رسول الله نقل شده که من هر دفعه که به معراج رفتم (کسی نمیدونه پیامبر چند بار به معراج رفتن) زمانی که میخواستم برگردم، به عنوان آخرین کلامِ خدا با من که خداحافظیِ خدا محسوب میشد، یک کلامِ تکراری از خدا میشنیدم و اون کلام این بود: (داره از زبانِ خدا میگه) حقِ تو (خدا) بهت سلام میرسونه! علی مَمسوسِ ذاتِ من است! (علی مَمسوس فی ذاتُ الله) الله الله.. #علی

خب اول بگیم که مَمسوس یعنی چی؟ به آمیختگی دو تا چیز میگن که هیچ جوره نمیشه از هم جدا بشن! طوری که ماده ی اولی، هویت و شخصیتِ دومی رو بگیره... علی در الله در هم آمیخته شده! نه تنها از خدا نمیشه جداش کرد بلکه هویتِ الله گرفته.. برایِ همین دستش میشه دستِ خدا رویِ مبارکش میشه وَجهِ خدا زبانش، زبانِ خدا و نه فقط سر تا پایِ او! بلکه اون چیزی که خودش رو به علی رسوند هم به خدا رسیده! شمشیرش آهن بود، همین که در دستانِ علی قرار گرفت، شد سِیفُ الله! شمشیر خدا.. علی جلوه یِ تمام نَما و تَمام عیارِ الله بود و هست.. هر جایِ ذاتِ خدا رو میگردی، اونجا #علی رو می بینی!

طبیعتاً ذاتِ خدا مختصِ خودشه.. یعنی اگه کسی ممسوسِ ذاتِ او شد، خود خدا فقط می‌تونه دربارش بگه.. خدا گفته علی ممسوسِ ذاتِ من شده.. اما این نسبت رو یه نفرِ دیگه هم میتونه به دیگران بده... اونم همون شخصی که خودش ممسوسِ ذاتِ حق باشه... یعنی مولاعلی! خودش در این مقام هست، پس اگه کسی مثلِ خودش باشه رو تشخیص میده.. ببین خدا فقط به #علی این نسبت رو داده در کلِ خلقت ! اما این تا قبل از وجودِ نازنین و مقدسِ علی اکبره :) http://eitaa.com/rashedooon

حوالیِ نماز صبح رفتن به مولاعلی خبر دادن که اولین نوه یِ شما از حسین متولد شد :) این گل پسرِ لیلا وقتی که در آغوشِ مولاعلی آرام گرفت، آقاجان از سیدالشهدا پرسید: اسمش رو چی انتخاب کردی؟ پاسخ داد: اینقدر من شما رو دوست دارم که هر پسری خدا بهم بده میخوام اسمش رو علی بگذارم.. :) (ما مجنونِ حسینیم اما حسین خودش مجنونِ علی ست..) مولا علی اذان و اقامه رو در گوشِ مبارکِ علی اکبر قرائت کرد و خواست علی اکبر رو به سیدالشهدا بده.. سیدالشهدا به پدر عرض کرد: چیزی درباره یِ پسرم بهم میگی؟ حَبلُ اللهِ المَتین لنگرِ آسمان و زمین مولَی الموحدین آقا امیرالمومنین (اینا رو گفتم بدونیم و حواسمونو جمع کنیم که این جمله از چه کسی داره صادر میشه ! ) یه نظر کرد و فرمود: اِنَّ عَلی الاَکبَر، مَمسوس فی ذاتِ الله... مولاعلی چقدر عبادت کرد تا خدا بهش فرمود: ممسوس فی ذات الله؟ کسی نمیدونه چون علی اولُ الاَولین هست! اما حضرت علی اکبر چه شخصیتی داشت که همون روزِ اول مولاعلی فرمود: همانا علی اکبر ممسوسِ ذاتِ خداست! فقط درباره یِ مولا#علی و حضرت علی اکبر گفته شد: ممسوسِ ذاتِ خدا.. http://eitaa.com/rashedooon

تقدیم به گل پسرِ لیلا شیر پسرِ سیدالشهدا ممسوسِ ذاتِ خدا محمدیاش صلوات... http://eitaa.com/rashedooon

آقا جآن.. دلی یا دلبری؟ یا جان و یا جانان؟ نمی‌دانم.. همه هستی تویی، فی‌الجمله، این و آن نمی‌دانم.. بجز تو در همه عالم دِگَر دلبرْ نمی‌بینم.. بجز تو در همه گیتی دِگر جانانْ نمی‌دانم.. بجز غوغایِ عشقِ تو درونِ دلْ نمی‌یابم.. بجز سودایِ وصلِ تو میانِ جانْ نمی‌دانم.. چه آرَم بَر درِ وصلت؟ که دل، لایِق نمی‌اُفتد.. چه بازَم دَر رهِ عِشقَت؟ که جانْ، شایانْ نمی‌دانم.. http://eitaa.com/rashedooon