روز معلم رو به چند نفر ویژه تر تبریک گفتمو دوست دارم اینجام بذارم بمونه به یادگار برای روزهایی که نیستیم..
روز #معلم مبارکِ مامانم..
اولین معلمِ زندگیِ من..
که هستی، هویت، شخصیت و وجودمو مدیونشونم..
هم به خاطر مقام مادری..
هم به خاطر اینکه واقعا معلمم بودن در چهار سالِ دبیرستان :)❤️
اینکه بهترین دبیر زیست شناسی شهر مامانت باشه خیلی شیرینه..
مامان عزیزم
خیلی زیاد دوستتون دارم و بابت وجودتون از خدا بارها و بارها ممنونم..
همیشه ازتون یادگرفتم
همیشه حمایتم کردین
همیشه هم صحبت روزهای سختم بودین
شریک لحظات خوشم بودین
شاید خواهر نداشتم
ولی حق خواهریو هم حتی خیلی خوب ادا کردین..
دیر بود اما بعد از مدتها فهمیدم که
با وجود شما به رفیق دیگهای نیاز ندارم عزیز روح و جان من..
کاش منم بتونم همچین مامانی باشم برای فرزندانم..
ممنونم از شما بابت تمااام زحماتی که توی همه ی این سالها برام کشیدین..
از خدا میخوام که کمکم کنه تا بتونم همون فرزندی باشم براتون که همیشه از خدا میخواستین..
همیشه گفتم ولی بازم میگم
خیلی زیاد دوستتون دارم
و بهتون مباهات میکنم
دست و پاتونو میبوسم
و به احترامتون تمام قد میایستم...
از طرفِ کوثرِ شما❤️
#مادر
راشِدون
روز #معلم مبارکِ مامانم.. اولین معلمِ زندگیِ من.. که هستی، هویت، شخصیت و وجودمو مدیونشونم.. هم به خا
.
وقتی براشون ارسال کردم، گفتم یه دور دیگه بخونمش ببینم چی نوشتم..
آخر پیام به خودم اومدم دیدم دارم اشک میریزم..
برای چی؟
یهو تمام خاطراتم از جلوی چشمام عبور کردن..
خدایا ازت ممنونم بابت وجود نعمت پدر و مادر..
لطفا بذار تا آخر عمرمون، از وجودشون بهره ببریم❤️
راستی
ابوذر و سلمان،
هر دو شاگرد مولا علی بودند
اما
مدل تربیت شدن آنها متفاوت بود..
حضرت از یک روشِ تربیت
برای متربیانش استفاده نمیکرد.. :)
شیعهی عزیزم
به احترام پدر و معلمت از جا بلند شو
حتی اگه پادشاه بودی..
مولا علی، غُررالحِکم، حدیث۱۲۵۲
طنز تلخ امروز هم اینجاست که
بالاسر بیمار داشتم به همکارمون میگفتم که یادم باشه به مادرشوهرم زنگ بزنمو بهشون تبریک بگم..
که یهو بیمار برگشت خیلی جدی گفت:
عه یه وقت برنخوره بهش!!
متعجب گفتم:
چرا بربخوره؟😐
یهو همکارم زد زیرخنده که نه بابا این بنده خدا مادرشوهرش واقعا معلم بوده..
نگو این بیمارمون یه کلیپ دیده که
عروسه زنگ میزنه به مادرشوهرش و روز معلمو تبریک میگه بهش از این جهت که به پسرش خوب درس میده🚶🏻♂/:
+ ببین فرهنگسازی غلط خیلی ریز انجام میشه.. احترام به پدر و مادر همیشه جزو ارزش های ما بوده که متاسفانه دارن خیلی راحت با همین محتواهای پوچ و تمسخر از بینش میبرن..
#طرحنوشت
راشِدون
شیعهی عزیزم به احترام پدر و معلمت از جا بلند شو حتی اگه پادشاه بودی.. مولا علی، غُررالحِکم، حدیث۱
نمونهی احترام به بزرگتر رو میتونی بارها و بارها توی آیات و روایات ببینی..
دیگه از این واضح تر باید بگن؟
از ذهنم گذشت که روز معلم رو به اولین معلمم که باعث شد مطالعاتم هدفمند تر و جهت دار بشه و کلا مسیر زیستم تغییر کنه،
تبریک بگم.. :)
کسی که با بحث هایی که سر کلاسش رقم میزد، باعث شد جری تر بشم برای اینکه بتونم از عقایدم دفاع کنم.
آخه میدونی تا قبلش توی دنیای خودم بودم با تفکرات خودم..
خودمو با داستان خفه میکردم،
کارای هنری انجام میدادم،
مینوشتم،
موسیقی گوش میدادم،
یه سری فعالیت توی مدرسه داشتم،
مسابقات فرهنگی و هنری شرکت میکردم،
قرآن میخوندم،
ورزش میکردم،
با دوستانم وقت میگذروندم،
دانش آموز محبوب مدرسه بودم و
درس میخوندم..
همین.
راستش خیلی برام مهم نبود که اطرافم داره چی میگذره.
خوب یادمه که درست سال سوم دبیرستان بود که یه معلمی برای درس دینی خورد به پستمون که خیلی اهل مطالعه و آگاه بود.
اینقدر قشنگ پاسخ شبهات و سوالات بچه ها رو میداد که کیف میکردی..
اینقدر قشنگ ما رو به تفکر وامیداشت که هنوز مزهاش زیر زبونمه..
یادم نمیره که چقدر مباحثه اتفاق میفتاد سر کلاسش و تقریبا تنها کسی که توی تیم انقلاب و امام و آقا و شهدا بود، من بودم و معلم.
اما من بلد نبودم از تفکرم درست حرف بزنم و درست دفاع کنم.
من اصلا پایه ی فکری قوی ای نداشتم و خب اینارو اونجایی فهمیدم که هم نمیتونستم نسبت به همه ی بی احترامی ها و حاشیه ها سکوت پیشه کنم و هم مجبور بودم به سکوت بخاطر اطلاعات کمم و خب بخاطر این سکوت اجباری هم خیلی از خودم بدم اومد..
و خب هرچیزی هم که میگفتم طبق شنیده هام از اعضای خانواده بود..
یادم میاد که نزدیکای امتحانات نهایی خرداد بود. امتحانات مهمی محسوب میشدنو توی کنکورمون ۲۵ درصد تاثیر داشتن.
از قضا همون ایام من دچار تحولات فکری ای شده بودمو از این همه بیخبری داشتم رنج میبردم..
رفتم سراغش.
بهش گفتم من چی باید بخونم که بتونم از عقایدم دفاع کنم؟
نمیدونم چرا
نمیدونم چی توی ذهنش گذشت
ولی
اولین کتابی که بهم پیشنهاد داد
دنیای سوفی بود :)
من اون سال همراه با امتحانات نهایی و درس خوندنم که از قضا توی ماه رمضان هم بود با دهان روزه و با وجود حرص خوردن های مامانم از کتاب خوندنم وسط امتحانات، بازم نتونستم خوندن این کتابو بندازم عقب و البته معدلمم شد ۱۹/۸۴..
اما این شروع همه ی ماجراهای بعدش بود..
خیلی دوستت دارم خانوم معلم دینی سوم دبیرستان..
ازت ممنونم که واسطه ای شدی برای تغییر مسیر زندگیم..🌱
و هنر به مثابهی اکسیژن اضافه ایست
که در وقت تنگی نفس ها به آن چنگ میاندازیم...
۱۴۰۲/۰۲/۱۲ 🖋🪴👩🏻🎨
#زنگتفریح