eitaa logo
راشِدون
185 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
194 ویدیو
14 فایل
اگردنیاراغاری‌تصورکنیم‌وماهمان‌انسانهای‌اولیه‌باشیم که‌کمی‌رشدکرده وصاحب‌تکنولوژی‌شده‌ایم هنوزهم‌برای‌بقاواثرگذاری،به‌نوشتن‌نیازداریم. مهمان کارشناس‌اتاق‌عملی هستیدکه جهان معمولی وفهم ناکاملش را به‌ کلمه تبدیل می‌کند. محب‌مولاعلی|همسر|مادر|دانشجو‌معماری
مشاهده در ایتا
دانلود
فردا یکی از اون روزهاییه که هر صد سال، یکبار اتفاق میفته.. ۰۳/۰۲/۰۱ که چی؟ هیچی همینطوری گفتم شاید خواستین یه حرکتی بزنین که صد سال دیگه همچین روزی ازتون به نیکی یاد بشه🤌🏻 اینقدر تاریخش نازه که جون میده برا انقلاب کردن :)
Mohammad Hossein Pooyanfar ~ Music-Fa.ComMohammad Hossein Poyanfar - Donya Mahale Gozare (128).mp3
زمان: حجم: 3.1M
ای تمومِ باورم حسین! چجوری از تو بگذرم؟ منو بخر ببر حرم... - این قطعه را حین کفن و دفنم پخش کنید..
Arman Garshasbi4_5798905358038602820.mp3
زمان: حجم: 9.2M
برای اولین صبحِ اردی‌بهشت +آغوش تو، غربتم را وطن..
دل ز دستم رفت و جان هــم، بی دل و جان چون کنــم؟ سِرّ عشقت آشکارا گشت، پنهان چون کنــم؟ هر کسم گوید که درمانی کن آخر درد را چون به دردم دائما، مشـغول درمان چون کنــم؟ چون خروشم بشنود هر بی‌خبر، گوید خموش! می تپد دل در برم، می‌سوزدم جان، چون کنم؟.. ...
+ میگم که به نظرت چند تا رشته توی دنیا وجود داره؟ - نمی‌دونم. + چیشد که ما اومدیم تو این رشته؟🚬 - نمی‌دونم!! /خدایا هرچی دادی شکر هرچی ندادی شکر/ + غمم اینجا اینقدر زیاده که دیگه دلم نمی‌کشه وقتی دربارش مینویسم، جایی منتشرشون کنم. دلم نمی‌خواد غم‌ها رو منتقل کنم. فلذا تو کانال شخصیم باقی میمونن تا روز موعود.. + شیفت شب...
جان دیگری می‌گیرم... از شیفت شب برمیگردم کلید را که در قفل در می‌چرخانم به این فکر میکنم که چه کار خوبی بود که دیروز قبل از عزیمت به شیفت، یک تمیزکاری اساسی در خانه راه انداختم! در را باز می‌کنم و نظم و تمیزی خانه نور می‌شود و می‌رسد به سلول‌های فقیرم و جان دیگری می‌گیرم.. از چیزهای اضافه رها می‌شوم. حالا وقت زنانگی‌هایم فرا رسیده است و سلول‌هایم از این اتفاق لبخند می‌زنند.. شاید اگر تمام روز را خانه بودم، درک این بخش از وجودم برایم سخت و حتی غیرممکن بود. اما الان با بند بند وجودم به آغوش می‌کِشَمش.. پیراهن آلبالویی تابستانه‌ام را بر تن خسته‌ام می‌اندازم و چند دور جلوی آینه می‌چرخم، لبخند میزنم و جان دیگری می‌گیرم.. لبانم را سرخ میکنم و عطر محبوبم را می‌زنم، چشمانم را می‌بندم، بو می‌کشم و جان دیگری می‌گیرم.. جلوی پنجره نگاهم محو در طبیعت زنده‌ی اردی‌بهشت می‌شود. چه خوب است که دیروز پنجره را باز گذاشتم و رفتم. نوازش نسیم صبحگاهی و آفتاب را روی پوستم می‌پذیرم و جان دیگری می‌گیرم.. قوری را زیر کتری میگیرم، تا پر شود بخار چای تازه را نفس عمیقی میکشم و جان دیگری می‌گیرم.. «مثل نهنگ نفس تازه میکنم» را برمی‌دارم، خودم را روی تخت می‌اندازم و سعی میکنم تا دم کشیدن چای، کمی از آن بخوانم، میرسم به این خط که معصومه امیر زاده میگوید: این خداست که تصمیم می‌گیرد تو را کجای قالی زندگی ببافد، گلی درشت وسط قالی یا برگی ریز در حاشیه... کارِ ما عشق است و ما را بهر آن آورده‌اند هرکسی را بهرِ کاری در جهان آورده‌اند
از اینکه باری را به دل بکشم نمی‌ترسم. ارزش هر دل به حرف‌هایی است که برای نگفتن دارد.. کتاب
طرف نیروی خدمات بیمارستان بوده قبلا و سِت میشُسته تو اتاق عمل الان شده کارشناس ارشد حقوقی بیمارستان و دفتر و دستکی و ... بعد تو بگو پشتکار جواب نمیده :)
+ خانوادم میگن کجایی نیستی؟ دوستام میگن کجایی نیستی؟ واقعا کجام؟ نیستم؟🚬 +خلاصه‌ای از این روزها که می‌گُذَرانم... +آره خلاصه گاهی فکر میکنم که من یه نفر نیستم چند نفرم :)) + لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم + یا واسع الاوقات
500.6K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کمی با تاخیر اما روز بزرگداشت شیخ بهایی و مبارک :)