#تلنگر
📌 مسجد...
🕌 چنددقیقهای را در مسجد به نماز ایستاده بود. پیرمرد زیر لب ذکر میگفت و با نگاهی غضبآلود به بچههایی نگاه میکرد که در انتهای مسجد با خوشحالی مشغول بازی بودند. تحملش تمام شد. داد زد: پاشین برین بیرون! اینجا که کودکستان نیست، مسجده، اینجا شلوغکردن کراهت داره...
بچهها با ترس به بیرون دویدند. پیرمرد با لبخند مشغول ذکر گفتن شد!!
👤 او هم خودش را #یک_منتظر میدانست!
#امام_زمان_عج
کانال #سهشنبههاےمهدوی عضو شوید👇
@Rasmeentezar31312
#تلنگر
📌 راننده تاکسی...
🚖 رانندهٔ تاکسی ترمز کرد.
پیرمردی با دستان لرزان در هوای سرد، مسیرش را گفت.
راننده، حوصلهٔ سوارکردنش را نداشت. بهانه آورد و سریع دور شد.
نگاه پیرمرد به شیشهٔ تاکسی ماند که نوشته بود: اللهم عجل لولیک الفرج…
👤 او هم خودش را #یک_منتظر میدانست!
#امام_زمان_عج
کانال #سهشنبههاےمهدوی عضو شوید👇
@Rasmeentezar31312