eitaa logo
روزنوشت های د.رسول محمدزاده
2.6هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
3.1هزار ویدیو
95 فایل
سخنرانی ها، نوشته ها و گزیده های د.رسول محمدزاده (موسس مدارس قرآنی آیات) تماس با بنده: @rasoul6236
مشاهده در ایتا
دانلود
(4) : گمان من این است که اگر ما حزب اللهی ها با تجربه امروزمان به گذشته برگردیم، ممکن است تغییراتی در بعضی عملکردها داشته باشیم اما در آن فضا و جو، این مسیر، تقریباً همین جریان را دنبال می کردیم. اما با تجربه امروزمان فکر می کنم این درسها و عبرت ها را بشود از تجربیات دهه 70 گرفت: 1- باید عنان فرهنگ و تربیت کشور را از جماعت غربزده می گرفتیم. در حالی که در دوران هاشمی، گزینش عملاً شده بود عمله و خدمه ی دولت هاشمی و بعداً در زمان خاتمی هم که کاملاً شکل صوری و سمبولیک پیدا کرد و آدم های نه چندان مطمئن بر مصدر امور مهم و حیاتی جامعه نشستند. 2- حزب الله بیش از آن که در تقابل با قشر خاکستری مردم قرار بگیرد، باید در تقابل با اربابان قدرت و تکنوکرات های دولت هاشمی قرار می گرفت. من معتقدم تقابل حزب الله و مردم، خواست ضمنی دولت هاشمی بود تا همزمان هم حزب اللهی ها سرگرم بوده و موی دماغ دولتش نشوند و هم مردم به اموراتی بی خطر برای دولتش سرگرم باشند. 3- حزب الله به لحاظ معرفتی و دانشی، توانایی تقابل با تکنوکرات های کرواتی را نداشت. زمانی که آنها در جنگ بودند، اینها دنبال چنگ زدن به میزها و پست ها بودند. به همین دلیل وقتی حزب اللهی ها برگشتند، نه دانش و تحصیلات آنها را داشتند و نه میزی برای خدمت باقی مانده بود. من اگر به آن روزها برگردم، حتماً خوب تر درس می خواندم و حتماً علوم انسانی و حتماً تحصیلات تکمیلی و حتماً... 4- در آن وا نفسایی که در دهه 70 نفس پرستی امری عادی و بلکه معقول و متعارف شد، حزب الله نیز نتوانست خود را به خوبی حفظ کند. بسیاری از بچه های جنگ و دفاع مقدس کاسب شدند، بسیاری از آن ها بدلیل نداشتن بُن مایه معرفتی، عملاً در همان فضا استحاله شده و شدند بخشی از مردم و مسوولین آن زمان و عملاً شدند از عواملی که بعدها حزب اللهی های واقعی نتوانستند توجیهی برای عملکرد دنیازده های طیف خودشان پیدا کنند. و این خود سرآغاز حمله به سپاه و حزب الله و موجب سوء استفاده رسانه های دشمن در آینده شد. من معتقدم بزرگان و عقلای قوم باید بچه های دفاع مقدس را حفظ می کردند. به هر نحوی که می شد. هم عملکردشان را کنترل بیشتری می کردند و هم اندیشه و هم باورهایشان. باید آنها را عمیق می کردند. در حوادث واقعه، مشت شان را از محتوا و معرفت پر می کردند. در مسابقه قدرت و ثروت، باید ترمز آنها را خوب تر و بیشتر از دیگران می کشیدند و... که البته این اتفاق نیفتاد و بعدها چقدر بابت این جماعت هزینه دادیم. 5- من اگر به آن زمان برگردم و مسوولیتی داشته باشم، حتماً فکری به حال رسانه می کنم. با مصادره به مطلوب آن به نفع دولت ها و ارکان قدرت، مردم را از رسانه نا امید نمی کردم. حتماً به بچه حزب اللهی ها و البته به دانشگاهیان معتمد، رسانه خصوصی می دادم. حتماً آنها را ابتدائا به لحاظ معرفتی پر می کردم تا ترس استحاله شدن کم شود و سپس می فرستادم شرق و غرب عالم تا علم رسانه بیاموزند. ما رسانه را از دست دادیم. اعتماد عمومی را از دست دادیم. این اتفاق از همان دوران شروع شد. زمانی که صدا و سیمای ما همه چیز را نگفت. لا پوشانی کرد. به جز کرباسچی که قرار بود رسوایش کنند، دادگاه ها را غیرعلنی کرد. هیچ مسوولی را توبیخ نکرد. صدای مردم نشد و... خلاصه این که معنا ندارد پسر رییس دولت بشود رییس تلویزیون یک مملکت!!! مگر می شود قاضی و مجرم همزمان از یک خانواده باشند؟! 6- من اگر به آن زمان برگردم حتماً مدرسه انقلابی خواهم زد و حتماً طرح درسهای خودم را در آن تدریس می کنم. کتاب های مدرسه بیشتر از آن که به درد بچه ها بخورد، به درد عمه های آنها می خورد تا پُز رتبه کنکور برادرزاده هایشان را بدهند. کتاب های درسی ما انقلاب مالی شده ولی انقلابی نه! اسلامی مالی شده ولی اسلامی نه! 7- من اگر آن روزها در حوزه علمیه کاری می توانستم بکنم، حتماً یک انقلاب اساسی در محتوایش ایجاد می کردم. حتماً ایده شهید مطهری را عملی می کردم. حوزه را زودتر از این حرفها تخصصی می کردم. برای اداره کشور بکمک حوزه و دانشگاه نرم افزار و محتوا تولید می کردم. 8- من اگر کاره ای بودم، حتماً این قدر صلب به کشورداری نگاه نمی کردم. قوانین را بازبینی می کردم، محکمات انقلاب اسلامی را مبنا قرار داده و متشابهات را آن قدر بالا و پایین می کردم که با آن محکمات جور در اید. فی المثل وقتی قانونی همه چیزش درست است ولی در نهایت به عدالت منجر نمی شود، معلوم است که یک جای مهمش غلط است. لذا روی آن قانون نمی ایستادم. پافشاری نمی کردم و... اگر خدا بخواهد ادامه دارد @rasooll_ir