🌷 روضههای زیبای فاطمی
در غزل امروز
گلی که عالم از او تازه بود، پرپر شد
یگانه کوکب باغ وجود، پرپر شد
شب شهادت زهرا علی به خود میگفت:
گل محمدی من چه زود پرپر شد!...
#زکریا_اخلاقی
کنار فضّه صمیمانه کار میکردی
به کار کردن خود افتخار میکردی
چقدر خانه مرتّب شد آن شب آخر
اگر مریض نبودی چکار میکردی؟...
#عاطفه_جوشقانیان
میرود از آن سرِ دنیا خبر میآورد
شعر در وصف تو باشد، بال در میآورد
پرسشم تلخ است و پاسخ تلختر؛ این روزگار،
کی برای چیدن یاسی تبر میآورد؟...
#مجتبی_حاذق
خواستم یاری کنم اما در آن غوغا نشد...
اینقدر گویم که زهرا دیگر آن زهرا نشد...
#قاسم_صرافان
سپهر سینهات از غم ستارهباران بود
به یادگاری گلمیخِ در نیاز نداشت
حریر دست تو مجروح بود از دستاس
به تازیانهی بیدادگر نیاز نداشت...
#محمدجواد_غفورزاده
حیف از گلی که خانهنشینی نصیب اوست
حیف از گلی که پرپر از این خانه میرود
دیدی چه زود گرد یتیمی به دل نشست
دیدی چه زود مادر از این خانه میرود...
#مهدی_مردانی
کسی در سنّ هجدهسالگی پهلو نمیگیرد
کسی در خانهاش از مَحرم خود رو نمیگیرد
جوان وقت نشستن از کسی یاری نمیخواهد
و تا برخاست از جا، دست بر زانو نمیگیرد...
#محمدحسین_ملکیان
در آن شبی که به خاکش سپرد مولا، گفت:
چـه خـوب بـود که فردا نبود و زهرا بود
چه خوب بود که هستی نبود و فاطمه بود
چه خوب بود که دنیا نبود و زهرا بود
چـه خـوب بود اگر سایهی غریب علی
به خاکِ فاطمه اینجا نبود و زهرا بود!...
#محمدسعید_میرزایی
من که میدانم برایت راه رفتن مشکل است
باشد اصلا دست بر زانو بگیر اما بمان
چهره میپوشانی از من، گرچه دلخونم ولی
جان حیدر! هر شب از من رو بگیر اما بمان...
#محسن_ناصحی
جرعهجرعه غم چشید و ذرهذره آب شد
آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد
بشکند دستی که پای شعله را اینجا کشاند
باب را آتش کشید، آتش کشیدن باب شد...
#مرضیه_نعیم_امینی
@mehdi_jahandar