کانال رسمی شهید رسول خلیلی
👌شهید رسول خلیلی و شهید سیدجعفر هاشم در حال خنثی سازی بمب #فیلم 🆔 @Rasoulkhalili
✨همســـفـــر !
🔹حکایت سفر من و محمد حسن !
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
👌پـــرده سوم :
🕓دوشنبه ۵ آبان ۱٣٩٢_ساعت ۱٢ظهر _منطقه عملیاتی
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🚑مشغول سازماندهی نیروهای بومی برای عملیات جدید بودیم که بی سیم شلوغ شد :"آمبولانس,آمبولانس, یکی از بچههای تخریب شهید شده ". میخکوب شدم.,چهره محمدحسن اومد جلوی چشمام .کدش پشت بی سیم رسول بود .بیقرار بودم. پیجش کردم : "رسول, رسول. ..رسول, رسول. ..." ,جواب نمی داد .خیلی به هم ریخته بودم. تماس با جاهای دیگه هم باعث نشد خبری دستگیرم بشه .مجبور شدم با فرمانده منطقه تماس بگیرم که گفتند سیدجعفر یکی از تخریبچی های بومی منطقه و رفیق نزدیک محمدحسن, آسمونی شده.
💣 اتفاقا سیدجعفر صبح همون روز اومده بود پیش ما .ما ازش خواستیم وانتش رو چند ساعتی به ما قرض بده که قبول نکرد. با کمی تندی بهش گفتم: "بابا, این قدر خودتو نگیر ,یکی دو ساعته برمی گردونیمش ". سرش رو از پنجره ماشین بیرون آورد و اشاره ای به عقب ماشین کرد و گفت: "مگه این همه بمب رو نمی بینی ,خطرناکه ".نگاه کردم دیدم ,یه وانت پر از بمب های دست ساز خنثی نشده مسلحین, که سید و رفقاش دروشون کرده بودند .
منطقه مهمی از مسلحین پس گرفته شده بود و همه تخریبچی ها رو فراخوان کرده بودند .
✌️عصر اون روز رفتم به منطق آزاد شده و شاهکار بچه ها رو دیدم .داستان فتح خرمشهر رو زیاد شنیده بودم ولی حالا خودم داشتم این احساس خاص و شیرین رو درک می کردم .
حال رزمندهای رو داشتم که برای رسیدن به هدفش تمام سختی ها جنگیده و حالا طعم پیروزی رو می چشه .
🥀سعی می کردم خبری از محمدحسن بگیرم .نزدیک غروب بود که محمدحسن رو خسته و ناراحت پیدا کردم .جدایی از رفیقش سیدجعفر, حسابی اونو بهم ریخته بود . می گفت: در حال خنثی سازی بوده که یه بمب دست ساز تو صورتش منفجر می شه .یه فیلم کوتاه هم که قبل از شهادتش از سید جعفر گرفته بود رو نشونم داد .چقدر شهادت بهش می اومد .خوش به سعادتش .
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
راوی : همرزم شهید
🌷 #یک_روز_تا_آسمانی_شدنت
💥کپی با ذکر صلوات و نام شهید رسول خلیلی و آی دی کانال جایز است .
🆔 @Rasoulkhalili
کانال رسمی شهید رسول خلیلی
✨همســـفـــر ! 🔹حکایت سفر من و محمد حسن ! 🆔 @Rasoulkhalili
✨همســـفـــر !
🔹حکایت سفر من و محمد حسن !
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
👌پـــرده چهارم :
🕓یکشنبه ٢۶ آبان ۱٣٩٢_ساعت ۱۰صبح _منطقه عملیاتی
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
✨به همراه یکی از فرماندهان ,برای سازماندهی نیروهای بومی یکی از شهرهای آزاد شده عازم منطقه شدیم. لازم بود برای تثبیت منطقه برنامه هایی رو طراحی کنیم و در اختیار فرماندهان میدانی قرار بدیم .
🍃در همین گیرودار مطلع شدیم که مسلحین از سمت شرق ,وارد منطقه شدند و بعضی از ساختمانها رو اشغال کردند ,به همراه حدود ۴۰نفر از نیروهای محلی به سمت منطقه مورد نظر حرکت کردیم .
🔫تک تیرانداز های مستقر در ساختمانهای اشغال شده, قبل از ما ٢نفر از نیروهای ارتش و دفاع وطنی رو شهید کرده بودند .
👌با احتیاط عمل می کردیم ,منطقه آلوده شده بود .در حال بررسی منطقه بودم که ناگهان احساس کردم پهلوم سوخت ! تک تیرانداز هدف بعدی خودش رو انتخاب کرده بود ولی تیر به پهلو نشسته بود .
به علت شدت خونریزی و دردی که داشتم به سرعت منو به نزدیکترین مرکز درمانی رساندند ;سه روز در حالت بیهوشی و کم هوشی بودم .
👌حمید یکی از دوستان خوبم بعدا برام گفت که :بعد جراحتت احتیاج شدید به خون داشتیم که همه بچه ها به خط شدند . محمدحسن هم که خبر رو شنیده بود صبحانه نخورده و نگران خودش رو به بهداری رسونده بود ,به دلیل مشغله کاری حتی نهار هم نتونست بخوره .شب که حال عمومیت بهتر شد از من خواست که پیشت بمونه ,ولی بهش گفتم امشب تو برو ,از فردا شیفت بندی می کنیم .
🍂روز بعدش موقع اومدن به بهداری ,از محمدحسن که به منطقه ای که تازه آزاد شده بره و تله های انفجاری رو خنثی کنه و اونم مسیر رو به سمت منطقه محل ماموریت تغییر می ده .
🥀ظاهراً مشکلی در خنثی سازی یکی از بمب های دستی بوجود آمده بود که گره اون فقط به دست محمدحسن باز می شد !
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
راوی : همرزم شهید
💥کپی با ذکر صلوات و نام شهید رسول خلیلی و آی دی کانال جایز است .
🆔 @Rasoulkhalili
49.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹گفتم: نشان تو ز که پرسم، نشان بده
گفت: آفتاب را بتوان یافت بی نشان
#شهید_رسول_خلیلی
#بمناسبت_هشتمین_سالگرد
#شهید #شهادت #شاهد #شهدا #شهیدان #گلزار_شهدا
🆔 @Rasoulkhalili
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مزار شهید رسول خلیلی
هم اکنون
🆔 @Rasoulkhalili
خوف محشر از کسی باشد که او بی صاحب است
صاحب ما در قیامت عمه جانم زینب (س) است
گوشه ای از مراسم هشتیمن سالگرد شهادت شهید رسول خلیلی
🆔 @Rasoulkhalili
خوف محشر از کسی باشد که او بی صاحب است
صاحب ما در قیامت عمه جانم زینب (س) است
گوشه ای از مراسم هشتیمن سالگرد شهادت شهید رسول خلیلی
🆔 @Rasoulkhalili
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃با هرجان کندنی بود ،بالاخره بی سیم را روشن کرد و رفت روی خط ابوحسنا :
_ابوحسنا،ابوحسنا،خلیل
در فاصله آمدن جواب از بی سیم، نفسش که انگار گره خورده بودرا آزاد کرد ،آه کوتاهی کشیدوبعدهم با پشت دست چشم هایش راپاک کرد. بازهم کلیدرافشار دادوگفت: "ابوحسنا، خلیل".
بعدچند ثانیه صدای ابوحسناآمد که می گفت :"خلیل جان به گوشم ".
مصطفی سرش رابه صندلی تکیه داد.آب دهانش راکه مثل زهرتلخ شده بود،قورت داد.
انگارکه یک مشت خاک خورده بود، صورتش رادرهم کردوگفت:
🥀"حاجی منم مصطفی،خلیل کربلایی شد".
ابوحسناباتشر پرسید:"درست حرف بزن ،خلیل چی شده ؟
🥀"مصطفی باگریه گفت:"خلیل کربلایی شد،حاجی بدبخت شدیم".
هیاهوی صداهارارد کردم.رگه آفتاب تاوسط های اتاق آمده بود.مامان باچادرنمازسفید خوشگلش سرسجاده نشسته بود، زیرلب ذکرمیگفت وباهرذکرش یک دانه تسبیح پشت سربقیه میدوید.
خم شدم،چادرش رابوسیدم.مطمئن بودم دل تنگ محبت هاونگاه پرازعشقش میشوم؛برای همین صورتم را نزدیک آوردم وصورتش را بوسیدم.
🙏شنیدم که گفت:"خدایاشکرت،من راضی ام به رضای تو".
💥کپی با ذکرصلوات ونام شهیدرسول خلیلی وآی دی کانال جایزاست.
📚 #رفیق_مثل_رسول
#کلیپ
🆔 @Rasoulkhalili