💐( یا وَلیَّ الحَسَنات)
به بهانه تولد ۲۳ سالگی محمدرضا دهقان
#تولدت_مبارک
🆔 @Rasoulkhalili
#رفیق_مثل_رسول
🎈 #تولد
🔹سحر با صدای مامان بیدار شدم ,قبل از اینکه آبی به دست و صورتم بزنم ;مامان گفت: "رسول بیا اینجا ".
نگاه کردم دیدم پشت پنجره پذیرایی ایستاده. گفتم :" چی شده ؟"
دستی روی بخار شیشه کشید ,چراغ روشن وسط حیاط را به من نشان داد و گفت :" نگاه کن داره برف می آد .درست مثل روزی که تو به دنیا اومدی ".
_من که بیست آذر به دنیا اومدم .
_بله ,اذان صبح روز بیست آذر ,درست روز ولادت امام حسن عسگری علیه السلام .
آن زمان ما کیان شهر ,در شهرک جمهوری زندگی می کردیم ;نیمه های شب بود که رفتیم بیمارستان نجمیه .همین موقع سحر بود که پرستار گفت :"خانم افراز چقدر نوزادت خوش قدمه .بیا ببین اولین برف زمستانی داره همه جا رو سفیدپوش می کنه". در دلم گفتم :"تو این همه چشم به راهی,برف زودتر اومده که همه جا رو برای به دنیا اومدن بچه من زیبا کنه ". آن سحر تا اذان صبح صبوری کردم .چشم هایم را با امید به لطف خدا روی هم گذاشتم. وقتی چشم هایم را باز کردم ,خاله ات صورتم را بوسید ,گفت :"چشمت روشن, پسرت به دنیا اومد".نگاهت که کردم ,دیدم سیاهی چشم های تو قشنگ تر از سفیدی برف است . دلم می خواست مثل روح الله یک اسم خاص و زیبا داشته باشی.خیلی اسم رسول را دوست داشتم ;چون روز ولادت امام حسن عسگری علیه السلام به دنیا آمده بودی ,اسمت را در شناسنامه محمد حسن گذاشتیم ;اما در خانه رسول صدایت می کردیم .
📚 #رفیق_مثل_رسول
🎊 #تولدت_مبارک
💥کپی با ذکـر نام شهیــدرســول خلیـلی و صلـواتــ جایز است.
🆔 @Rasoulkhalili
143.4K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎈 #تولد
🔹سحر با صدای مامان بیدار شدم ,قبل از اینکه آبی به دست و صورتم بزنم ;مامان گفت: "رسول بیا اینجا ".
نگاه کردم دیدم پشت پنجره پذیرایی ایستاده. گفتم :" چی شده ؟"
دستی روی بخار شیشه کشید ,چراغ روشن وسط حیاط را به من نشان داد و گفت :" نگاه کن داره برف می آد .درست مثل روزی که تو به دنیا اومدی ".
_من که بیست آذر به دنیا اومدم .
_بله ,اذان صبح روز بیست آذر ,درست روز ولادت امام حسن عسگری علیه السلام .
آن زمان ما کیان شهر ,در شهرک جمهوری زندگی می کردیم ;نیمه های شب بود که رفتیم بیمارستان نجمیه .همین موقع سحر بود که پرستار گفت :"خانم افراز چقدر نوزادت خوش قدمه .بیا ببین اولین برف زمستانی داره همه جا رو سفیدپوش می کنه". در دلم گفتم :"تو این همه چشم به راهی,برف زودتر اومده که همه جا رو برای به دنیا اومدن بچه من زیبا کنه ". آن سحر تا اذان صبح صبوری کردم .چشم هایم را با امید به لطف خدا روی هم گذاشتم. وقتی چشم هایم را باز کردم ,خاله ات صورتم را بوسید ,گفت :"چشمت روشن, پسرت به دنیا اومد".نگاهت که کردم ,دیدم سیاهی چشم های تو قشنگ تر از سفیدی برف است . دلم می خواست مثل روح الله یک اسم خاص و زیبا داشته باشی.خیلی اسم رسول را دوست داشتم ;چون روز ولادت امام حسن عسگری علیه السلام به دنیا آمده بودی ,اسمت را در شناسنامه محمد حسن گذاشتیم ;اما در خانه رسول صدایت می کردیم .
📚 #رفیق_مثل_رسول
🎊 #تولدت_مبارک
💥کپی با ذکـر صلوات و نام شهیــدرســول خلیـلی و آی دی کانال جایز است.
🆔 @Rasoulkhalili
❄️عکس را از داخل آلبوم بیرون آوردم
دلم میخواست با فاصله کمتری به روح الله، مامان، بابا، خودم و حتی ماشین بزرگ اسباب بازی نگاه کنم
پشت عکس را نگاه کردم
برایم جالب بود
🍃 روح الله پشت این عکس متن کوتاهی نوشته بود
اما تاریخ امضا مربوط میشد به همین یکی دو سال پیش
یک جمله کوتاه بود که خیلی به دلم نشست
✨ 🌙روز #تولدت را دوست دارم نه بخاطر ماشینی که مامان و بابا گفتن تو برام خریدی دلیل دوست داشتن آن روز آمدن یه داداش کوچولو با چشم های براق و سیاه بود برق چشمات از همه چیز قشنگ تر بود و من از همون روز شدم برادر بزرگتر تو و این حس را دوست دارم #رسول_برای_همیشه_دوستت_دارم
یه دنیا حس خوب در این نوشته روح الله بود.
#خاطرات
#رفیق_مثل_رسول
#عکس #تولدت_مبارک
👌 کپی با ذکر صلوات و نام شهیدرسول خلیلی و آی دی کانال جایز است .
🆔 @Rasoulkhalili
#نوروز ۹۲ همه ی خانواده به اتفاق محمدحسین عازم سفر حج عمره شدیم. یک شب🌙 وقتی برای نماز جماعت مغرب وعشابه "مسجدالنبی رفتیم قرار گذاشتیم بعد از نماز در صحن مسجد النبی یکدیگر را ببینیم.
همه کنار نزدیکترین دیوار به بقیع کنار هم نشستیم. طوری که شرطه ها به ما شک نکنند و ما را بلند نکنند❌
محمدحسین حال خوشی داشت شروع کرد به خواندن "روضه_مادر💔 روضه آتش و میخ و درودیوار و ما آرام گریه میکردیم😭 که شرطه ها متوجه ما نشوند. وقتی به ما نزدیک میشدند محمد حسین صدایش را پایین می آورد و وقتی از ما فاصله میگرفتند بلند روضه می خواند...
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#تولدت_مبارک🌹
#حاج_عمار🌸
🆔 @Rasoulkhalili
🎀عباس بابایی
نامش که به گوش آسمان می خورد، از #داغ_شهادتش، بغض می کند😢 ابرها به یاد شجاعتش می بارند.ستاره ها به یاد پروازهای موفقش می درخشند🌟 و ماه به یاد ماه بودنش، حسادت می کند. زمین از تواضعش می گوید و بندگان روی زمین از #شوق_پروازش 💥اما امثال من که کتاب زندگی اش را میخوانیم، جز کلمه #بزرگ_مرد چیزی به ذهنمان نمی آید.
🎀عباس برای ادامه تحصیل به سرزمین امریکا پا گذاشت اما سر بر خاک گذاشته و در #سجده هایش برای معبود دعا می کرد سربلند شود در آزمون خدمت به سرزمین #ایران.
🎀 #خلبان قصه در آسمان خدا🕊 اوج می گرفت و حواسش به بندگان زمینی بود.برای رضای خدا، خدمت کرد و #فرشته_نجات شد برای درماندگان و محتاجان.
🎀سابقه ۳۰۰۰ ساعت پروازش نشان می دهد که خودش نفر اول بوده برای عملیات. نه نظارت کرد و نه پشت میز نشست. حتی از سفر مکه اش گذشت تا #امنیت را برقرار کند. نگران خلیج فارس بود و کشتی هایی که از آن می گذرند. خطی از #وصیت_نامه اش درس بزرگی است برای همه. " به انقلاب خیلی بدهکاریم"
🎀این روزها جای خالی #بابایی ها به شدت حس می شود. آنان که خالصانه و #صادقانه کار کردند، خون شهدا🌷 و آرمان های انقلاب خط قرمزشان بود.
🎀راستی چقدر #به_انقلاب_بدهکاریم؟کسی حواسش به خط قرمزها هست؟
#تولدت_مبارک.....🎁🎈
✍نویسنده: #طاهره_بنائی_منتظر
🍃به مناسبت سالروز تولد #شهید_عباس_بابایی
🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂
🆔 @Rasoulkhalili
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
کانال رسمی شهید رسول خلیلی
🎈 #تولد #عکس #خاطرات 🍂🌸🍂🌸🍂🌸🍂🌸 🆔 @Rasoulkhalili 🌸🍂🌸🍂🌸🍂🌸🍂
🎈 #تولد
🔹سحر با صدای مامان بیدار شدم ,قبل از اینکه آبی به دست و صورتم بزنم ;مامان گفت: "رسول بیا اینجا ".
نگاه کردم دیدم پشت پنجره پذیرایی ایستاده. گفتم :" چی شده ؟"
دستی روی بخار شیشه کشید ,چراغ روشن وسط حیاط را به من نشان داد و گفت :" نگاه کن داره برف می آد .درست مثل روزی که تو به دنیا اومدی ".
_من که بیست آذر به دنیا اومدم .
_بله ,اذان صبح روز بیست آذر ,درست روز ولادت امام حسن عسکری علیه السلام .
آن زمان ما کیان شهر ,در شهرک جمهوری زندگی می کردیم ;نیمه های شب بود که رفتیم بیمارستان نجمیه .همین موقع سحر بود که پرستار گفت :"خانم افراز چقدر نوزادت خوش قدمه .بیا ببین اولین برف زمستانی داره همه جا رو سفیدپوش می کنه". در دلم گفتم :"تو این همه چشم به راهی,برف زودتر اومده که همه جا رو برای به دنیا اومدن بچه من زیبا کنه ". آن سحر تا اذان صبح صبوری کردم .چشم هایم را با امید به لطف خدا روی هم گذاشتم. وقتی چشم هایم را باز کردم ,خاله ات صورتم را بوسید ,گفت :"چشمت روشن, پسرت به دنیا اومد".نگاهت که کردم ,دیدم سیاهی چشم های تو قشنگ تر از سفیدی برف است . دلم می خواست مثل روح الله یک اسم خاص و زیبا داشته باشی.خیلی اسم رسول را دوست داشتم ;چون روز ولادت امام حسن عسگری علیه السلام به دنیا آمده بودی ,اسمت را در شناسنامه محمد حسن گذاشتیم ;اما در خانه رسول صدایت می کردیم .
📚 #رفیق_مثل_رسول
🎊 #تولدت_مبارک
💥کپی با ذکـر صلوات و نام شهیــدرســول خلیـلی و آی دی کانال جایز است.
🍂🌸🍂🌸🍂🌸🍂🌸
🆔 @Rasoulkhalili
🌸🍂🌸🍂🌸🍂🌸🍂
❄️عکس را از داخل آلبوم بیرون آوردم
دلم میخواست با فاصله کمتری به روح الله، مامان، بابا، خودم و حتی ماشین بزرگ اسباب بازی نگاه کنم
پشت عکس را نگاه کردم
برایم جالب بود
🍃 روح الله پشت این عکس متن کوتاهی نوشته بود
اما تاریخ امضا مربوط میشد به همین یکی دو سال پیش
یک جمله کوتاه بود که خیلی به دلم نشست
✨ 🌙روز #تولدت را دوست دارم نه بخاطر ماشینی که مامان و بابا گفتن تو برام خریدی دلیل دوست داشتن آن روز آمدن یه داداش کوچولو با چشم های براق و سیاه بود برق چشمات از همه چیز قشنگ تر بود و من از همون روز شدم برادر بزرگتر تو و این حس را دوست دارم #رسول_برای_همیشه_دوستت_دارم
یه دنیا حس خوب در این نوشته روح الله بود.
#خاطرات
#رفیق_مثل_رسول
#عکس #تولدت_مبارک
👌 کپی با ذکر صلوات و نام شهیدرسول خلیلی و آی دی کانال جایز است .
🍂🌸🍂🌸🍂🌸🍂🌸
🆔 @Rasoulkhalili
🌸🍂🌸🍂🌸🍂🌸🍂
🎈 #تولد
🔹سحر با صدای مامان بیدار شدم ,قبل از اینکه آبی به دست و صورتم بزنم ;مامان گفت: "رسول بیا اینجا ".
نگاه کردم دیدم پشت پنجره پذیرایی ایستاده. گفتم :" چی شده ؟"
دستی روی بخار شیشه کشید ,چراغ روشن وسط حیاط را به من نشان داد و گفت :" نگاه کن داره برف می آد .درست مثل روزی که تو به دنیا اومدی ".
_من که بیست آذر به دنیا اومدم .
_بله ,اذان صبح روز بیست آذر ,درست روز ولادت امام حسن عسگری علیه السلام .
آن زمان ما کیان شهر ,در شهرک جمهوری زندگی می کردیم ;نیمه های شب بود که رفتیم بیمارستان نجمیه .همین موقع سحر بود که پرستار گفت :"خانم افراز چقدر نوزادت خوش قدمه .بیا ببین اولین برف زمستانی داره همه جا رو سفیدپوش می کنه". در دلم گفتم :"تو این همه چشم به راهی,برف زودتر اومده که همه جا رو برای به دنیا اومدن بچه من زیبا کنه ". آن سحر تا اذان صبح صبوری کردم .چشم هایم را با امید به لطف خدا روی هم گذاشتم. وقتی چشم هایم را باز کردم ,خاله ات صورتم را بوسید ,گفت :"چشمت روشن, پسرت به دنیا اومد".نگاهت که کردم ,دیدم سیاهی چشم های تو قشنگ تر از سفیدی برف است . دلم می خواست مثل روح الله یک اسم خاص و زیبا داشته باشی.خیلی اسم رسول را دوست داشتم ;چون روز ولادت امام حسن عسگری علیه السلام به دنیا آمده بودی ,اسمت را در شناسنامه محمد حسن گذاشتیم ;اما در خانه رسول صدایت می کردیم .
📚 #رفیق_مثل_رسول
🎊 #تولدت_مبارک
💥کپی با ذکـر صلوات و نام شهیــدرســول خلیـلی و آی دی کانال جایز است.
🍂🌸🍂🌸🍂🌸🍂🌸
🆔 @Rasoulkhalili
🌸🍂🌸🍂🌸🍂🌸🍂