اگرفرمان دهد رهبر بتازیم
اگر او خواهد از ما سر ببازیم
وگر صبرو قرار از ما بخواهد
بشینیم و بسوزیم و بسازیم
#طرح
🆔 @Rasoulkhalili
📿سجده شکر
👌آن روز، اول صبح، باجناقم با من تماس گرفت. گفت حاج آقا کجایی؟ گفتم دارم میروم سر کار. گفت میتوانی همین الان برگردی خانه؟
من یک کار واجب با شما دارم. من هم برگشتم. منزل که رسیدم دیدم با خانواده اومدن، بعد از کمی احوالپرسی گفت حاج آقا از رسول چه خبر؟ گفتم الحمدلله. چند روز پیش تلفنی باهم صحبت کردیم.
گفت: بچه ها خبر دادن ظاهرا رسول زخمی شده، احتمالا تیری یا ترکشی بهش اصابت کرده.
همونجا متوجه شدم که رسول شهید شده.
زمان جنگ معمولا خبر شهادت را به این سبک به خانواده هاشون اطلاع میدادیم و آشنا بودم به این نوع خبر.
همون جا سجده شکر کردم و نماز شکر خواندم. مادرش هم همین طور. حقیقتا خدا را شکر کردیم که این نعمت بزرگ را به ما داد. من همیشه افسوس میخوردم که چرا در 60 ماه حضور در جبهه، توفیق شهادت پیدا نکردم. اما خدای متعال این طور خواست که ما بمانیم و پسری مثل رسول را تربیت کنیم که در این شرایط تهاجم فرهنگی دشمن به شهادت برسد و در جامعه نورافشانی کند.
#خاطرات
📚نقل از پدرشهید رسول خلیلی
🆔 @Rasoulkhalili
#رفیق_مثل_رسول
...در این فاصله ما چهار نفر با مرور عملیات و کنترل نقشه, آرایش جدیدی. را برای خط عملیاتی مان طراحی می کردیم. بعد از این تأیید این آرایش با تردد بین نیروها چیدمان نفرات را کنترل می کردیم . رساندن و تقسیم مهمات مرحله بعدی کار بود که مدیریت این قسمت خیلی مهم بود .وقتی کار تمام می شد ,نگاه می کردیم, می دیدیم کل خط از فرط خستگی به خواب رفتند و حالا ما چهار نفر با تمام خستگی باید خط را کنترل می کردیم و مراقب نیروها بودیم .من گاهی حین راه رفتن می خوابیدم. هر چهار نفر تا صبح راه می رفتیم و از طریق بی سیم از حال هم با خبر می شدیم و صبح همه چیز از اول تکرار می شد .زمان اوج درگیری ها پیش می آمد که چند شبانه روز نخوابیم .جلیل تعریف می کرد :"یک نیروی جوان سوری به ما ملحق شده بود به اسم بشار ,بهش فقط آموزش دادم که سلاح را چطور در دست بگیره و با فشار دادن ماشه شلیک کنه، وقتی به این اطمینان نسبی رسیدم که کسی بالای سرم هست و می تونه مراقبم باشه, از شدت خستگی سلاح را به دستش دادم و از هوش رفتم .وقتی بیدار شدم ,دیدم تمام خشاب را در کمترین فاصله از من خالی کرده و من آن قدر خسته بودم که بیدار نشدم ".
📚 رفیق مثل رسول
💥کپی با ذکر نام شهیدرسول خلیلی و صلوات جایز است .
🆔 @Rasoulkhalili
#خاطرات
رسول در سن ۲۶ سالگی در ۲۷ / ۸ / ۹۲ در سوریه شهید شد. ما به خاطر مسائل امنیتی آن زمان خیلی نتوانستیم ماجرا را رسانهای کنیم حتی عدهای از مردم نمیدانستند مدافع حرم یعنی چه!
رسول همان موقع هم به خاطر مسائل امنیتی به عنوان یکی از کارکنان سفارت ایران آنجا بود. در حالی که سپاهی و دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه امام حسین (ع) بود. اما چه شد با این تفاسیر تشییع پیکر او با آن عظمت شکل گرفت؟ به خاطر ویژگی هایی که شهید داشت.
یک؛ ولایتمداربود. در سه مرحله خود را سپر ولایت
میکند. پایه ولایتمداری شهید از کودکی بسته میشود.
🔺نقل از پدر بزرگوار شهید رسول خلیلی
🆔 @Rasoulkhalili
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#فیلم
هزار نامه نوشتم بدون ختم کلام
حدیث عشق به پایان رساندنش سخت است....
🔸مستند از آسمان
🔹قسمت اول
◽️وصیت نامه
🆔 @Rasoulkhalili
🔹شهید خلیلی از همان دوران کودکیاش، به مسجد و هیئتهای مذهبی علاقه نشان میداد. ما هم تشویقش میکردیم. یادم هست حتی شبهایی که زیر باد و باران شدید، رسول و برادرش روحالله را سوار موتور میکردیم و به هیئت میبردیم، به نماز اول وقت علاقه فراوانی داشت. قرآن میخواند و به کلاس مداحی می رفت . شهدا را برای خودش الگو کرده بود. هروقت در تلویزیون از دفاع مقدس میگفتند یا وصیت نامه شهدا را میخواندند، با دقت گوش میکرد. خلاصه خیلی در این زمینهها _خدا را شکر_ فعال بود.
👌راوی : پدر شهید
.
#خاطرات
🆔 @Rasoulkhalili
🚨 حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح روز دوشنبه در دیدار آقای زیاد النَخاله دبیرکل جهاد اسلامی فلسطین و هیأت همراه تأکید کردند: #فلسطین با قدرت خواهد ماند و به لطف الهی در آینده نه چندان دور، پیروزی نهایی ملت فلسطین محقق خواهد شد.
🔻 حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به یک معادله روشن در قضیه فلسطین گفتند: براساس این معادله اگر مقاومت کنید پیروز خواهید بود و اگر مقاومت نکنید پیروزی نخواهید داشت اما به فضل الهی، مردم فلسطین در مبارزه با رژیم صهیونیستی تاکنون مقاومت کرده و پیروز بوده اند.
#کلام_رهبری
🆔 @Rasoulkhalili
#رفیق_مثل_رسول
🕊🕊
🕊
اقا مرتضی نگاهی کرد و گفت: "امروز یه تمرین بزرگی را انجام دادی".
نگاهی به آقا مرتضی کردم و با تعجب گفتم: " من آقا؟"
بله. برو به حرفم فکر کن. من فقط یه راهنمایی میکنم.
من و فرید با دقت نگاهی به آقا مرتضی کردیم، و گفتیم: "بگید آقا"
- ببینید بچهها، وقتی #راپل کار میکنید، فرود لذت خاصی داره. شما از لبه یک ارتفاع خودتون رو به سمت پایین پرت میکنید. شاید کسی که از دور نگاه کنه یا کسی که تجربه راپل رو نداشته باشه، بگه ؛ "این چه کاریه؟ کجای این پرت شدن لذت داره" .
اگه کمی هم کوهنوردی بلد باشه، میگه ؛ "صعود شیرین تر از فروده"؛ اما شما لحظه فرود میتونید #فرشته باشید.
شما تو راپل یاد میگیرید 👈 گاهی برای رسیدن به چیزی یا گرفتن دستی، باید فرود بیاید....
🕊
🕊🕊
📚 رفیق مثل رسول
💥 کپی با ذکر نام شهیدرسول خلیلی و صلوات جایز است .
🆔 @Rasoulkhalili
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا آقا نیومده عوض شو و خودتو اصلاح کن
دیگه بعدش فایده نداره ها...
استاد پناهیان
اللهم عجل لولیک الفرج
#مهدویت
🆔 @Rasoulkhalili
🍂 و علی بن موسی حجت خداست🍂
#غروب_جمعه
#بخوانیم_آل_یس_عشق_را
#هدیهبهشهداوتعجیلدرامرظهور
🆔 @Rasoulkhalili
#مهدویت
#معرفی_حضرت_مهدی_عج
با لباس خدمتکاران به همراه عده ای کنیز به آنان ملحق شده و از فلان راه رفته تا ما به تو برسیم پس چنان کردم که فرمود که ناگاه به وسیله مسلمانان اسیر شدم و در آخر کار به عنوان غنیمت نصیب برده فروشی به نام "عمر بن زید" شدم و در کشتی ای ساکن شدم،بعد از مدت ها چشم انتظاری صدای مردی را شنیدم که به برده فروش میگفت:
آیا به جز این کنیزان،کنیز دیگری هم داری؟
برده فروش گفت:آری کنیزی دارم که بیمار است
بار دیگر قاصد گفت:میخواهم آن کنیز را ببینم.من که پیام حق را شنیده بودم از جا برخاستم و خود را به آنان رساندم و "بشر بن سلیمان" را دیدم که نامه محبوب مرا به همراه کیسه زری بدست داشت که من با دیدن آن نامه که به خط رومی بود به برده فروش گفتم:یا مرا به همین مرد میفروشی یا خود را هلاک خواهم کرد.
پس از مدتی گفت و گو قاصد مرا به قیمت 220 اشرفی که حضرت امام علی النقی فرستاده بود خرید و سپس من همراهش راه افتادم...
درحالی که نامه عزیزان را در دست داشتم و حال من بوی عزیزانم را به وسیله نامه استشمام میکردم،درحالی که گریه امانم نمیداد...
⏸ ادامه دارد....
📕 #رسالت_جهانی_حضرت_مهدی_عج
✍ فریده گل محمدی آرمان
📚 مبحث فوق از کتب: نجم الثاقب، بحارالانوار، آخرین سفیر و...اقتباس یافته است.
🆔 @Rasoulkhalili
🔹ناظم مدرسه گفت: چقدر این بچه شجاع است...
📝روز اول مدرسه رسول به ناظم مدرسه میگوید اجازه میدهید سر صف قرآن بخوانم ناظمشان هم از این کار استقبال میکند و بعدها به من گفت: از حرکت رسول خیلی خوشم آمد چه قدر این بچه شجاع است. خیلی از بچهها روز اول مدرسه گریه میکنند. از همان موقع به بعد قرآن سر صف را رسول میخواند.
👌به نقل از مادر شهید رسول خلیلی
#خاطرات
🆔 @Rasoulkhalili
#رفیق_مثل_رسول
من و حامد از بچگی به واسطه همکار بودن پدرهامان باهم دوست بودیم ;اما همکار شدن خود ما باهم و هم سرویس شدنمان به تحکیم این دوستی و تبدیلش به رفاقت بیشتر کمک کرد. من و حامد چند مأموریت داخلی باهم بودیم. گاهی خیلی ظریف به قول بچهها زیرپوستی درس اخلاق می داد .مسیر برگشت یکی از همین مأموریت ها اصطلاحاً از بالا شهر به پایین شهر آمدیم. حامد بین راه شروع کرد به طرح موضوع. از امکانات آدم های مرفه تا سختی های قشر ضعیف جامعه حرف زد .آخرش هم گفت: "فردای قیامت اگه ناشکری کرده باشیم, کاری را درست انجام نداده باشیم یا برای دلمون کارکرده باشیم, خدا همین بچه های مرفه و بی درد را می بره بهشت ;چون تکلیفی نداشتند .من و تو هم باید بمونیم توی صف".کمی باهم حرف زدیم تا به مقر اصلی رسیدیم. وقت ناهار گذشته بود .من و حامد یک سفره کوچک جلوی تلویزیون پهن کردیم و شروع کردیم به ناهار خوردن .برنامه ورزشی در حال پخش بود .قهرمان یکی از رشته های ورزشی را نشان می داد .یادم نیست, فکر می کنم یکی از بچهها گفت: "این بنده خدا تو رفاه کامل زندگی می کنه و...".داشت تعریف می کرد که به حامد گفتم: "من حاضرم به خاطر این برم تو صف بهشت, بنده خدا از استیلش مشخصه حوصله توی صف بودن را نداره ".حامد نگاهی به من کرد و گفت: "رسول شوخی کردم ".همان طور که به صورتش نگاه کردم, خندیدم و گفتم: "حامد تنها راهی که نباید توی صف بمونیم و بتونیم سریع رد بشیم, شهــادتـه ,شهــادتـــ ".
📚 رفیق مثل رسول
💥کپی با ذکر نام شهیدرسول خلیلی و صلوات جایز است .
🆔 @Rasoulkhalili
رسول به کار نظامی علاقه داشت و به محض گرفتن مدرک پیش دانشگاهی، نظر و عقیده اش این بود که یک فرد مسلمان باید آمادگی رزمی کامل داشته باشد؛ چون اعتقاد ما این است که "امام زمان(عج)" به ما احتیاج دارد و باید از لحاظ نظامی آمادگی داشته باشیم. به همین خاطر شغل نظامی گری را برای خود انتخاب کرد که همان سپاه بود. از کار پشت میزنشینی بیزار بود. وارد سپاه شد و دورههای آموزشی را دید. رسول در دورههای آموزشی خود در تخصص تاکتیک و تخریب به خوبی حرفهای شده بود و بنابر علاقه شخصی اش وارد قسمت تخریب شده و مربی این بخش شد. وقتی سوریه جنگ شد با درخواست خودش برای تعلیم نیروهای آنجا عازم "سوریه" شد.
👌به نقل از مادر شهید رسول خلیلی
#خاطرات
🆔 @Rasoulkhalili
31.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹كليپ خانه ام "بيت رهبرى(مدظله العالی)" ...
برداشتى از مقاله معروف حسين قديانى در ۹ دی ...
#رهبری
🆔 @Rasoulkhalili
🌷گلزار شهدا
🔹رسول گلزار شهدا رو خیلی دوست داشت. هر پنجشنبه پاتوقش گلزار شهدا بود .موقعی که شهید اکبر شهریاری رو می خواستن دفن کنن ,من عکس رسول رو گرفته بودم دستم و وایستاده بودم کنار .
یکی از مادرای شهدا اومدن و بهم گفتن این پسر هر هفته سر مزار پسر من میومد و چقدر هم پیش من نهار خورده .
👌به نقل از مادر شهید رسول خلیلی
#خاطرات
🆔 @Rasoulkhalili
#رفیق_مثل_رسول
🔹اولین گروهی که از ایران اعزام شدند, وظیفه داشتند با حفظ این اصل که اجازه حضور فیزیکی نداریم, ثبات و آرامش را در شهرهای مهم مثل. دمشق و حلب برقرار کنیم. اوایل دی ماه که مصادف با اوایل ماه صفر بود ,گروه بعدی انتخاب و اعزام شدیم. در این گروه من و محرم ترک هم بودیم. دستور حضور مستشاری نیروهای ایرانی بود .ما به محض ورود مباحثی مثل امنیت راه ها ,دعوت مردم به هم سو شدن اعتقادات برای حفظ کشور و آموزش های اولیه ,مقابله با دشمن را آموزش می دادیم .بارها با سخت ترین شرایط دست وپنجه نرم کردیم .محرم در مقری که داشتیم بحث آموزش دوره های رزم انفرادی, تخریب و ...را آموزش می داد .یک روز بعد از کلاس از محرم خواستم که جزوه مربوط به تخریبش را به من به صورت امانت بدهد تا من بتوانم نکات ریزی که محرم ضمن آموزش, بارها به آن اشاره می کند را یاد بگیرم و در اولین فرصت از روی این جزوه کپی بگیرم. شب داخل مقرمان بودیم .من ,سیدعلی و محرم کنار هم نشسته بودیم که محرم گفت: "شهادت در غربت رنگ و بوی خاص خودش رو داره ".من و سیدعلی حرفش را تأیید کردیم و زیر همان سقف آسمان باهم قول و قراری گذاشتیم.
📚رفیق مثل رسول
💥کپی با ذکر نام شهیدرسول خلیلی و صلوات جایز است.
🆔 @Rasoulkhalili
#خاطرات
رسول نسبت به برادر بزرگترش بچه آرامی به حساب میآمد و از همان اول خصلتهای خاصی داشت که در وجودش مشخص بود.
متنانت، آرامش و روحیه از حق دفاع کردنش از بچگی در او بارز بود. رسول با اینکه چهار سال بیشتر نداشت یک روز که برادرش با یکی از بچهها دعوایش شده بود برای دفاع کردن از روح الله رفت. غیرت خاصی داشت و اجازه نمیداد کسی به کسی زور بگوید.
🔹نقل از مادر بزرگوار شهید رسول خلیلی
🆔 @Rasoulkhalili
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#فیلم
ما را..
به غم
عشق،
همان عشق علاج است...
🔺مستند از آسمان
🆔 @Rasoulkhalili
#خاطرات
🔹خمسش را کنار گذاشت!
به حلال و حرام خدا خیلی اهمیت میداد. در استفاده از اموال بیت المال بشدت مراقبت داشت. اهل امر به معروف و نهی از منکر بود. روزی که جنازهاش را آوردند خانه و به داخل اتاقش بردند، دوستان جوانش دور جنازه جمع شده بودند، گریه میکردند و میگفتند دیگر رسول نیست به ما بگوید غیبت نکن، تهمت نزن! حتی یادم هست آخرین باری که خواست به سوریه برود، آمد ۱٠٠ هزار تومان به من داد. گفت بابا این خمس من است. برایم رد کن. من دیگر فرصت نمیکنم. در مراقبت چشم از حرام، در رعایت حق الناس، به ریزترین مسائل توجه داشت. شبهای جمعه به بهشت زهرا میرفت و پس از نماز جماعت مغرب و زیارت مزار شهدا، میرفت آن قبرهای شهدای گمنام را که رنگ نوشتههایش رفته بود، با قلم بازنویسی میکرد. قلمهایش را هنوز نگه داشتیم. بعد از آن به زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام میرفت و در مراسم احیای حاج منصور ارضی شرکت میکرد و تا صبح آنجا بود.
👌 نقل از پدر شهید رسول خلیلی
🆔 @Rasoulkhalili