eitaa logo
رستا
499 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
216 ویدیو
4 فایل
💠رَستــا روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان 🌱 (حسینیه هنر اصفهان) ادمین: @f_sarajan کانال ما در بله: https://ble.ir/rasta_isfahan کانال ما در تلگرام: https://t.me/rasta_isfahan پیج ما در اینستاگرام:https://www.instagram.com/rasta.isf?igsh=emNzMGs2MjI0MWxu
مشاهده در ایتا
دانلود
کتاب‌یار یک تجربه متفاوت ویژه دختران نوجوان نهم تا دوازدهم با سرمایه‌گذاری ۲۰۰هزار تومان، کتاب‌یاری را تجربه کنید. برای اطلاعات بیشتر با شماره ۰۹۱۳۰۳۰۷۹۳۷ تماس بگیرید. ☘رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان ☘راه‌یار، ناشر فرهنگ، اندیشه و تجربه انقلاب اسلامی ✅@rasta_isf_1401@Raheyarpub
🔹نام اثر: تابلوی غدیر، ولایت حضرت امام علی (ع) جنس: مقوا ابعاد: ۹۵/۶× ۸۵/۵ سانتی‌متر فن اثر: آکرلیک و گواش روی مقوا سبک اثر: نگارگری، تذهیب و خوشنویسی نگارگر: رضا بدر السماء شماره ثبت موزه‌ای: ۹۵۰۱۸۸ 🖼در مرکز این تابلو تصویر دست حضرت محمد (ص) که دست حضرت علی (ع) را به‌عنوان جانشین بالا بردند درون نقوش گل و مرغ نقاشی شده است. در قسمت بالای مینیاتورها درون یک نقش قلمدانی شکل بخشی از آیه ۳ سوره مائده و در قسمت پایین آن حدیث «من کنت مولا فهذا علی مولاه» به خط نستعلیق نوشته‌شده است. تابلو دارای یک حاشیه پهن مذهب با چهار کتیبه قلمدانی است که در قسمت بالا: «بسم‌الله الرحمن الرحیم»، در سمت راست، پایین و سمت چپ آیه ۶۷ سوره مبارکه مائده به خط نستعلیق نوشته‌شده است. دو عدد پلاک مسی در بالا و پایین قاب نصب‌شده که در قسمت بالای آن جمله «پشتیبان ولایت‌فقیه باشید تا به مملکت شما آسیب نرسد. امام خمینی (قدس سره)» و در قسمت پایین، عبارت «تقدیم به محضر مبارک و نورانی ولی امر مسلمین حضرت امام خامنه‌ای عزیز (مدظله‌العالی) ...». نوشته‌شده است. 📌 محل نمایش: حرم مطهر رضوی، صحن کوثر، ساختمان موزه قرآن و هدایای مقام معظم رهبری 🌟خاطرات شفاهی استاد رضا بدرالسما در واحد تاریخ شفاهی حسینیه هنر اصفهان گردآوری شده است. ☘رستا، روایت سرای تاریخ شفاهی اصفهان @rasta_isf_1401
📚کتاب‌نگاری 🌟تجربه مروجان کتاب در گوشه‌گوشه ایران قسمت دوم: آبگینه در دست دختران خیرآباد زرنگ و باهوش بود. همیشه توی "وسطی" و "اسم‌فامیل" و "گرگی‌رنگی" و پانتومیم برنده می‌شد. به خاطر همین بیشتر بچه‌ها دوست داشتند توی گروهشان باشد تا برنده شوند. وقتی از کتاب "آبگینه به مهمانی می‌رود" مسابقه گذاشتم، اولین کسی بود که شرکت کرد. صوتش از خلاصه کتاب را فرستاد. وقتی دیدمش بهش گفتم: "چرا خط به خط کتاب را گفته بودی؟" خندید. پرسیدم: "بگو چی فهمیدی؟" گفت: "کمک به همدیگر و ..." چیزهایی که گفت، کاملا درست بود و از مضامین داستان. جایزه‌اش یک جامدادی چوبی بود. بچه‌ها که خبر جایزه‌گرفتن سوگند رضایی، کلاس چهارم را شنیدند، برای شرکت در مسابقه دوم صف گرفتند. روستای خیرآباد، تیر۱۴۰۲ ✍عاطفه محمدباغبان روستای خیرآباد از نظر تقسیمات کشوری از توابع نجف‌آباد است، ولی از نظر مکانی در نزدیکی دهق و علویجه در استان اصفهان. ☘رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان @rasta_isf_1401
💠این‌گاه نشست‌های تاریخ شفاهی و امروز نشست اول؛ قصه‌های مردمی، درمانگری فرهنگی نقش تاریخ شفاهی در اثربخشی فعالیت‌های فرهنگی 🗣️ با حضور: دکتر محمدرضا کائینی همراه با رونمایی از کتاب فاخر "خانه‌تاب" 🗓️ زمان: چهارشنبه ۲۱ تیر، ساعت ۱۷ 🏛️ مکان: خیابان استانداری، گذر سعدی، عمارت تاریخی سعدی ☘رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان ☘حوزه هنری قلب تپنده فرهنگ و هنر نصف جهان 💢@rasta_isf_1401 💢 ble.ir/artesfahan
37.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یک اردوی ویژه راهیان پیشرفت دختران دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی، طعم پیشرفت زن ایرانی را در اصفهان مزمزه کردند. رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان @rasta_isf_1401
🌗نیمه پنهان تاریخ 🌱روایتهای زنانه در تاریخ شفاهی و 🌱تاریخ شفاهی زن ایرانی در نشست مشترک حسینیه هنر و حوزه هنری با حضور محققان تاریخ شفاهی اصفهان مهمان ویژه: محمدرضا کائینی گاه: سه‌شنبه، ۲۰ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۳۰ مکان: حوزه هنری اصفهان جلسه به طور همزمان در فضای مجازی و در بستر اسکای روم برگزار می‌شود https://daneh.ir/demo2/mod/lmskaranskyroomtwo/view.php?id=9935 رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان @rasta_isf_1401
🌱سه‌شنبه‌های سفید تاریخ شفاهی 🎯قسمت چهارم: آژان‌ پانحس چند ماهی می‌شد که فقط در و دیوار خانه را دیده بودیم و آسمان بالای سرمان را. زن‌جماعت شده بود اسیر قانون منع حجاب دولتی‌ها. دم حوض دست‌نماز گرفتم. آمیرزا كلاه پهلوی را با غيظ روي سرش گذاشت و زير لب نفريني حواله كرد. همين كه خواست برود بيرون، با زبان زرگری دست‌وپاشکسته، گفتم: «آقا اجازه بدید بعد از چند ماه برم تخت فولاد. خدا حقتون رو بر من ببخشه. بدجور دلتنگ عصمت‌بانو هستم. از وقتی مادرم رحمت خدا رفته یک‌بار بیشتر نرفتم قبرستان.» میرزاحسن اين پا و آن پا شد. خیلی پاپیچش شدم تا رضایت داد بروم. رضایتش از ته دل نبود که از سر دلسوزی بود. آميرزا كه رفت، پیراهن بلندی را که آقاعمو برایم تحفه از نجف آورده بود، پوشیدم. چارقد ابریشمی را هم سر کردم. پته بغچه چادر را باز كردم، اما دوباره بستم. شنيده بودم دولتی‌ها پي چادركشی هستند. رفتم توی زیرزمین. بقچه‌ی پشت خمره را باز کردم و چند مشت نخودچی و کشمش برداشتم. بعد هم رفتم سر گنجه. شیشة گلاب را برداشتم. دخترها توی اتاق كناری، پشت دار قالی بودند. به ایوان نرسیده بودم که صدای بیگم‌آغا و جواهر را از دالان شنیدم. آماده شده بودند که بیایند همراهم. جواهر چارقد سرش کرده بود و بیگم‌آغا لچک. نمی‌دانستم زرگری هم سردر می‌آورند. طفلکی‌ها حق داشتند. ذوق داشتند بروند بیرون و هوا تازه کنند. آرام در خانه را بستیم و تا سر کوچه رفتيم. زير لب« واجعلنا...» خواندم و به دخترها سفارش کردم سر و صدا نکنند. عصمت‌بانو، تکیه‌ی مادرشازده خاک بود و مسیری طولانی پیش رو داشتیم. نزديكی‌های شير درب‌کوشک غافلگیر شدیم. يك آژان مثل اجل معلق رسید بالای سرمان. شنيده بودم كه با زن‌های چادری بد تا مي‌كنند. نديده بودم ولي. بیگم‌آغا پشت من پناه گرفت. قلبم تندتند مي‌زد. پر چارقد را محكم توي دستم مشت كرده بودم و زير لب ذكر مي‌گفتم. مردك ازخدابی‌خبر،‌ با آن سبیل‌های چخماقی آمد جلو. دست انداخت طرف چارقد و بی‌هوا کشید. برق از چشمم پرید. سرم لخت شد. دست‌هایم را گذاشتم روی سرم و بي‌اختيار كنار ديوار نشستم. بی‌همه‌چیز، روسری را در هوا چرخاند و زیر چکمه‌هایش جرواجر کرد. بعد هم انداخت توی چاه کنار گذر. دست بردم لچک بیگم‌آغا را کشیدم و انداختم روی سرم. مردم و زنده شدم. دست دخترها را گرفتم و دويدم سمت خانه. اشک امانم نمی‌داد. نفرینش مي‌کردم و مي‌گفتم: «خدا دودمانت را به باد بدهد.» بیگم‌آغا آنقدر گریه کرده بود که به سکسکه افتاده بود. جواهر اما زهره ترکانده بود. رنگ رویش شده بود عین گچ دیوار و چیزی نمی‌گفت. يك بند تا خانه دويديم و خودمان را انداختيم توي هشتي خانه و در را محكم بستيم. 💢بر اساس مصاحبه با بيگم‌آغا صفوی‌پور، مادر شهيدان رفيعايي ✍به قلم راضيه‌سادات حيدريه 🌟رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان @rasta_isf_1401
💢خاطرات مردم محله علی‌قلی‌آقای اصفهان از دوران کشف‌حجاب رضاخانی ✍️پونه فضائلی| معرفی کتاب «ننگ‌سالی»- روزنامه جام‌جم: وقتی در اسفند۱۳۰۶ برای اولین بار خانواده رضاخان میرپنج که حالا او را رضاشاه پهلوی می‌نامیدند بدون حجاب کامل به زیارت حضرت معصومه(س) رفتند، کسی فکرش را هم نمی‌کرد این ماجرا چه سر درازی پیدا خواهد کرد. به‌تدریج ابتدا اجبار پوشیدن لباس متحدالشکل برای مردان تصویب شد و متعاقب آن، ممنوعیت پوشیدن لباس‌های بلند مردانه مانند عبا، قبا، لباده، سرداری و... . سفر رضاشاه به مملکت همسایه که حالا به ترکیه شهرت داشت، تیر خلاصی بود که بر بدنه فرهنگ پوشش ایرانیان به‌ویژه زنان فرود آمد. اجبار در ترک حجاب و استفاده از لباس‌های فرنگی قانون شد و لاجرم مخالف‌کننده با قانون مجازات می‌شد. ۲۱تیرماه ۱۳۱۴ اعتراض مردم مشهد به فرامینی که مخالف دیانت و تاریخ ایران و ایرانی بود، در مسجد گوهرشاد به خاک و خون کشیده شد تا دیگر کسی جرات مخالفت با فرمان شاه را نداشته باشد. زنان با حجاب در همه‌جا تحت تعقیب و آزار قرار گرفتند و برخی جان خود را بر سر ایمان و عقیده‌شان از دست دادند. «ننگ‌سالی» خاطرات مردم محله علی‌قلی‌آقای اصفهان از آن دوران است که فائزه دره‌گزنی آنها را جمع‌آوری و تدوین کرده است. این اثر که در زمره تاریخ شفاهی به‌شمار می‌آید، حاصل یک پژوهش جمعی و شامل سه بخش است با نام‌های پرده‌نشین، شاه‌نشین و خاک‌نشین. بخش اول به موضوع کشف حجاب، بخش دوم به منع برپا کردن مراسم عزاداری و دیگر مناسبات مذهبی و بخش سوم به قحطی و بیماری طی آن سال‌ها پرداخته است. 🔻بیشتر: jamejamdaily.ir/Newspaper/item/188873 💢سفارش با تخفیف15درصد و ارسال رایگان(بالای 200هزار تومان): raheyarpub.ir @Raheyar97 💠 انتشارات راه‌یار؛ ناشر فرهنگ، اندیشه و تجربه انقلاب اسلامی ✅ @Raheyarpub
حضور نرگس لقمانیان نویسنده کتاب "خانه‌تاب" و محقق کتاب "ننگ‌سالی" در برنامه زنده "هشت بهشت " شبکه استانی اصفهان سه‌شنبه ۲۰تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۱ ☘رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان @rasta_isf_1401
10.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پرده‌نشین به روایت صدیقه محمدنظر ☘رستا، روایت سرای تاریخ شفاهی اصفهان ☘انتشارات راه‌یار، ناشر فرهنگ، اندیشه و تجربه انقلاب اسلامی @rasta_isf_1401 @raheyarpub