eitaa logo
رستا
490 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
216 ویدیو
4 فایل
💠رَستــا روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان 🌱 (حسینیه هنر اصفهان) ادمین: @f_sarajan کانال ما در بله: https://ble.ir/rasta_isfahan کانال ما در تلگرام: https://t.me/rasta_isfahan پیج ما در اینستاگرام:https://www.instagram.com/rasta.isf?igsh=emNzMGs2MjI0MWxu
مشاهده در ایتا
دانلود
رستا
🔼پویش مثلث 🌸طرح دخترانه 💫برای شرکت در این طرح کافی‌ است کتابهای زیر را تهیه کنید. ✨من میترا نیستم
☘اسامی برندگان پویش مثلث 🍃مصادف با دهه کرامت ویژه خرید کتابهای دخترانه ⭐️مه‌گل یراقی، کلاس سوم، نه ساله ⭐️ زهرا اصغری، کلاس سوم، نه‌ساله 🌸جایزه این دو دختر گل‌: بن خرید کتاب از کتابهای نشر راه‌یار مبارکشون باشه🌷 🔸برندگان می‌توانند در هفته جاری برای دریافت جوایز خود به حسینیه هنر مراجعه کنند. 🌱 رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان 🌐 @rasta_isfahan
قسمت سوم.mp3
3.56M
📻 روایت تحصن مادران زندانیان سیاسی ♨️ فعالیتهای خانواده‌های زندانیان سیاسی در منزل آیت‌الله خادمی 🔺اصفهان، تیر ۱۳۵۷ 💫 قسمت سوم 🎙با صدای: مائده ارسطویی ☘ برای تهیه کتاب تحصن در اصفهان میتوانید با شماره 09130307937 تماس بگیرید. 🌱 رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان 🌱 انتشارات راه‌یار، ناشر فرهنگ، اندیشه و تجربه انقلاب اسلامی 🌐 @rasta_isfahan 🌐 @raheyarpub‌
💠 حسینیه هنر اصفهان برگزار می‌کند: کارگاه آموزشی سه‌روزه "تحقیق و مصاحبه در تاریخ شفاهی"🎙 👩‍🎓ویژه دانش‌جویان و فارغ‌التحصیلان ⏰زمان: روزهای سه‌شنبه، چهارشنبه و پنج‌شنبه ۱۹ الی۲۱ تیرماه از ۸صبح تا ۱۲ 🔰 به همراه سه جلسه‌ی کارگاهی (مجازی) به همراه رفع اشکال توسط استاد دوره هزینه دوره: ۵۰۰هزارتومان 🔔مهلت ثبت‌نام تا ۱۵تیرماه. 🧨به ده نفر اول ثبت‌نام‌کنندگان تخفیف ویژه تعلق می‌گیرد. 🧨از نفرات برتر دوره برای همکاری در پروژه‌های تاریخ شفاهی دعوت خواهد شد. 📞برای شرکت در کلاس با شماره 09130307937 تماس بگیرید. آدرس: خیابان آیت الله کاشانی، روبه‌روی هلال احمر، بنیاد امیرقلی امینی، طبقه دوم، حسینیه هنر اصفهان. 🌱رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان 🌐 @rasta_isfahan
🔸برای اسم و رسم آمده‌ای؟ ✅سه یا چهار نفر داشتیم که وقتی آمدند جبهه راننده لودر و بولدوزر بودند. غلامرضا دشتی و خلیل پرویزی از ان جمله بودند. برنامه ای که از اولین روزهای جنگ در جهاد فارس عمل کردیم این بود که وقتی نفر می آمد و میگفت:« میخواهم بروم روی لودر و بولدوزر کار کنم.» + میگفتیم:«برو آشپزخانه.» آشپزخانه بزرگترین محک ما بود. _ او میگفت:«آقا من میخواهم بروم در خط مقدم بجنگم.» +میگفتم:«برای اسم و رسم امده ای؟» _میگفت:«نه.» +میگفتم:«خیلی خوب؛پس باید بروی آشپزخانه، چون من الان نیرو برای اشپزخانه نیاز دارم. یا برو اشپزخانه یا برگرد شهر.» میرفت آشپزخانه. ده پانزده روز نگهش میداشتیم. گزارش می آمد که خیلی خوب کار میکند. بعد اورا به غلامرضا دشتی تحویل میدادم و میگفتم:«آقای دشتی، تحویلش بگیر. این آمده بجنگد؛نیامده برای تعریف قهرمان بازی. برو یادش بده.» 🌻بخشی از کتاب "رسم جهاد ۲" ☘فروش ویژه کتاب‌های جهاد به مناسبت ۲۷ خرداد، سالروز تاسیس جهاد سازندگی 🔻 برای تهیه کتاب "زنده‌ باد جهاد"و "رسم جهاد" در اصفهان میتوانید با شماره 09130307937 تماس بگیرید. 🌱 رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان 🌱 انتشارات راه‌یار، ناشر فرهنگ، اندیشه و تجربه انقلاب اسلامی 🌐 @rasta_isfahan 🌐 @raheyarpub‌
قسمت چهارم تحصن مادران.mp3
5.24M
📻 روایت تحصن مادران زندانیان سیاسی ♨️ تحصن مادران زندانیان سیاسی چطور خاتمه یافت؟ 🔺اصفهان، تیر ۱۳۵۷ 💫 قسمت چهارم 🎙با صدای: مائده ارسطویی ☘ برای تهیه کتاب تحصن در اصفهان میتوانید با شماره 09130307937 تماس بگیرید. 🌱 رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان 🌱 انتشارات راه‌یار، ناشر فرهنگ، اندیشه و تجربه انقلاب اسلامی 🌐 @rasta_isfahan 🌐 @raheyarpub‌
رستا
#نماز_خیابانی #انتخابات_پرشور #شهید_جمهور
🔸 شهدا، یک نفر 🔸 مرد از آن سمت خیابان بلند می‌گوید: یک نفر فلکه شهدا. سر تکان می‌دهم و با چشم دنبال تاکسی میگردم. به آن طرف خیابان که می‌رسم، مرد میپرسد: شهدا پیاده میشی یا زودتر؟ وقتی می‌گویم شهدا، می‌گوید از آن در سوار شو. سمت در می‌روم ولی مرد دوباره و سه باره می‌گوید از آن در سوار شو. و من فکر میکنم که گجت نیستم که از روی طاق ماشین بپرم آن در و باید ماشین را دور بزنم. دو تا خانمی که عقب نشسته‌اند، خودشان را می‌کشند سمت در پشتی شاگرد و من می‌نشینم توی تاکسی. ماشین راه می‌افتد و راننده برای مسافر جلویی صحبت میکند. طوری حرف میزند که ما هم بشنویم‌. به نظرم آدم باکلاسی می‌آید. لحن خوبی دارد. تن صدای زیبایی دارد و کلمات را خیلی درست و ادبی ادا میکند. حرفهایش را نمی‌شنوم. سرم توی صفحات مجازی بالا و پایین می‌شود تا اینکه کلمه انتخابات از دهان مرد به گوشم میخورد. راننده میگوید دو تا خانم آمده بودند خانه مان. با خانمم حرف می‌زدند تا تشویقش کنند رای بدهد. توی ذهنم دارم خانمها را تصور میکنم که چه شکلی هستند. روی گوشی نگاه میکنم ولی چیزی از صفحات متوجه نمی‌شوم. تمام حواسم به راننده است. راننده می‌گوید به آن دو تا خانم گفتم: به همان دین.......قسم، اگه زنم رای بده، طلاقش می‌دم. راننده می‌پیچد توی خیابان آیت‌الله مدرس و زن کنار دستی‌ام، اشاره میکند که همین جا پیاده می‌شود. دیگر صدای راننده تاکسی را نمی‌شنوم. توی ذهنم تلاش میکنم همسر راننده تاکسی را تصور کنم.پی ارتباط رای دادن میگردم با طلاق‌دادن. فکر میکنم زن بیچاره تا حالا به خاطر چه چیزهایی غیر از انتخابات به طلاق تهدید شده؟ فکر میکنم واکنش زن به این حرف مرد چی بوده؟ تصور میکنم جواب آن دو تا زن به راننده چه بوده؟ فکرم آشوب شده. اینکه یک نفر برای انجام یک امر اختیاری شهروندی به طلاق تهدید شود، از کجا ریشه میگیرد. خیالم رفته سمت حدیثی که حاج‌آقا بارها خوانده بود: هل‌الدین الا الحب؟ دنبال رگه‌های محبت میگردم توی زندگی مرد و همسرش. فکر میکنم زن چقدر از این بیانیه ترسیده یا اینکه به مسخره گرفته و خیالش راحت شده که تکلیفی ندارد. با خودم مزمزه میکنم که چه جمله‌ای می‌شود به راننده بگویم. رسیده‌ایم میدان شهدا. راننده می‌گوید از آن در پیاده شوید و من خودم را می کشم سمت در پشتی شاگرد‌. هنوز دنبال کلمه می‌گردم. پایم را می گذارم بیرون و یکباره صدای افتادن چیزی می‌آید. در کمال ناباوری، گوشی، پاور، رکوردر، شارژر، دفترچه، کیف پول و ...ریخته بیرون. به راننده می‌گویم صبر کنید و وسایلم را جمع میکنم. بی‌خیال جمله و کلمه شده‌ام. در تاکسی را میبندم و راه می‌افتم سمت چهارراه پهلوان تختی. حرف راننده را هنوز نتوانسته‌ام هضم کنم‌. فکر میکنم این نگاه بین چند درصد مردم جاری است؟ فکر میکنم چند درصد راننده تاکسی‌ها با این راننده هم‌نظرند؟ از زیر سایه درختان چنار، می‌پیچم توی خیابان مسجدسید. راننده تاکسی‌های خط اصفهان نجف‌آباد، پشت سر هم ماشینهای زرد را پارک کرده‌اند و چند‌تا چندتا نشسته‌اند لب جوی آبی که از آب تویش خبری نیست. هنوز توی ذهنم آشوب است و پر از سوال. جلوتر یک راننده ایستاده کنار کیوسک تلفن عمومی. فرشی پهن کرده و دستهایش به قنوت بلند است. دلم انگاری یکباره آرام می‌شود. ذهنم ولی پر از سوال است. ✍مهاجر 🌱 رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان 🌐 @rasta_isfahan
روایت 13.wav
22.84M
📻رادیو روایتِ کفایت ♨️ مدیریت، بدون ایجاد هیاهو 🔸سامانه‌ای که برای معرفی وزرا راه انداخت، سروصدای زیادی به‌پا کرد. برخی برایش هورا کشیدند که نگاه فراجناحی دارد و دنبال آدم‌های کمتر شناخته‌شده است و برخی گفتند باید با بزرگان مشورت کند نه مردم و گروه‌ها و احزاب. در انتخاب افراد، جریان‌های سیاسی تحت‌ فشارش گذاشتند. او فارغ از همۀ هیاهوها از هر دو شیوه بهره برد. ✍️ملیحه نقش‌زن راوی: حامد یزدیان 🌱 رستا، روایت سرای تاریخ شفاهی اصفهان 🌐 @rasta_isfahan 🌐 @revayate_kefayat
5.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸 پخش اعلامیه در فرودگاه جده🔸 🌿روایتی از بازاریان اصفهان از فعالیتهای انقلابی قبل از سال ۵۷ 🗣 راوی: سیدرضا اعتصامی 🌱 رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان 🌐 @rasta_isfahan
روایت 14.wav
23.9M
📻رادیو روایت کفایت ♨️ روز شلوغ اصفهان 🔸هفتم مهرماه 1402 است. صدوپنجاه دانشمند بین‌المللی از کشورهای اسلامی میهمان اصفهان هستند. اولین بار است که جایزۀ مصطفی (ص) خارج از تهران برگزار ‌می‌شود. معمولاً رویدادهای علمی وقتی از تهران خارج می‌شود، رئیس‌جمهور‌ها در آن شرکت نمی‌کنند؛ اما آقای رئیسی برای افتتاحیۀ این رویداد به اصفهان سفر می‌کند... 🌱رستا، روایت سرای تاریخ شفاهی اصفهان 🌐 @rasta_isfahan 🌐 @revayate_kefayat
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 ☘زنان در اروپا اولین‌بار در سال ۱۹۲۰ حق رای پیدا کردند ولی در اسلام، ۱۴۰۰ سال قبل، زنان با پیامبر و بعد از آن در غدیر با امیرالمومنین بیعت کردند. ☘انتخابات، حق رای، حق هر ایرانی است. 🌱 رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان 🌐 @rasta_isfahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من یک زنم آزادی‌ام را دوست دارم ایرانی‌‌ام آبادی‌ام را دوست دارم هم مادر و مادربزرگم خانه‌دارند این شغل مادرزادی‌ام را دوست دارم ... در شهر، آزادی اسیر این و آن است در خانه‌ام آزادی‌ام را دوست دارم 🌱 رستا، روایت سرای تاریخ شفاهی اصفهان 🌐 @rasta_isfahan 🌐 @zahra_sepahkar