eitaa logo
رستا
499 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
216 ویدیو
4 فایل
💠رَستــا روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان 🌱 (حسینیه هنر اصفهان) ادمین: @f_sarajan کانال ما در بله: https://ble.ir/rasta_isfahan کانال ما در تلگرام: https://t.me/rasta_isfahan پیج ما در اینستاگرام:https://www.instagram.com/rasta.isf?igsh=emNzMGs2MjI0MWxu
مشاهده در ایتا
دانلود
مُبلغ هفته پیش خریدار بود. آمد و تعدادی از کتابها را خرید و رفت. این هفته مُبلغ بود. کتابهایی را که خوانده بود، برای بچه‌هایی که می‌آمدند، توضیح میداد. یک‌تنه فروشنده شده بود. راوی: زهرا مطلبی مکان: مصلی نمازجمعه رهنان رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان @rasta_isf_1401
راهیان پیشرفت روایت پیشرفتهای علمی و فناوری اصفهان با حضور ۶۰ دختر دانشجوی دانشگاه خواجه نصیر طوسی به همت حسینیه هنر اصفهان اصفهان، خانه انقلاب، تیر۱۴۰۲ رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان @rasta_isf_1401
رستا
راهیان پیشرفت روایت پیشرفتهای علمی و فناوری اصفهان با حضور ۶۰ دختر دانشجوی دانشگاه خواجه نصیر طو
راهیان پیشرفت ساعت پنج دقیقه به نُه است. رسیده‌ام دم خانه انقلاب، اما هنوز کسی نیامده. چشمم به صندلی زیر درخت می‌خورد. از توی کیف کولی‌ام کتابم را در می‌آورم. از طرفی توی دلم آشوب است مبادا گنجشک‌های روی درخت ادب از یادشان برود و کتاب را مورد لطفشان قرار دهند که ناگهان زنگ در خانه انقلاب، را می‌شنوم. از پله‌های خانه انقلاب بالا می‌روم. دختری با روسری زرد و خاکستری و با صدای ملایمش مرا دعوت می‌کند به یکی از اتاق‌ها. دوربینم را درمی‌آورم و گوشی را به گیم بال وصل می‌کنم و منتظر می‌مانم تا برنامه شروع شود. نیم ساعتی طول می‌کشد تا مهمان‌ها برسند. قرار است خانم ارسطویی و خانم صفائیه برای دانشجویان دختر دانشگاه خواجه نصیر، روایت پیشرفت بگویند. در رواق آیت‌الله خامنه‌ای باز می‌شود و دخترها از راه می‌رسند. از هر تیپ و سلیقه‌ای هستند. چادری و مانتویی، باحجاب و بی‌حجاب. خانم صفائیه از تاریخ شفاهی و روایت پیشرفت که می‌گوید، دکمه دوربین را روشن می‌کنم. توی قاب دوربین دخترها با دقت به حرف‌های خانم صفائیه گوش می‌دهند. یک نفرشان عینک گردی روی صورتش است و دستش را زیر چانه حائل کرده، قاب را رویش می‌بندم و دکمه شاتر را می‌زنم. بعد از خانم صفائیه نوبت خانم ارسطویی می‌رسد. کسی که محقق پروژه زنان پیشرفت است. از بانوهایی می‌گوید که هم زندگی خانوادگی موفقی داشتند، هم روزمه تحصیلی فوق‌العاده‌ای. همین برای دخترها عجیب است. انگار توی کتشان نمی‌رود و مدام سوال می‌پرسند. دوربین را زوم کردم روی یکی از دخترها و دکمه رکورد را می‌زنم. می‌گوید:《 من نمی‌دانم چه‌طور هدفم را انتخاب کنم و اصلا هدف چیست؟》 یکی دیگر از دخترها جوابش را می‌دهد. سریع دوربین را سمتش می‌برم. دخترها با هم گپ می‌زنند و سوالاتی را از خانم صفائیه و خانم ارسطویی می‌پرسند. خانم صفائیه می‌گوید هدف آنقدر باید بزرگ باشد که توی این مسیر سخت، جا نزنی. خانم ارسطویی هم می‌گوید، هرکس برای خودش هدفی دارد، ممکن است یک نفر هدفش این باشد که فقط در راه علم خسته نشود. یک ساعت و نیم از برنامه می‌گذرد و دخترها با یک تشویق، به برنامه خاتمه می‌دهند. اما بعد دور خانم صفائیه و خانم ارسطویی شلوغ می‌شود. سوالات دخترها ادامه دارد. ✍فائزه سراجان رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان @rasta_isf_1401
محفلی با خواجه‌نصیری‌ها دخترانه‌ای از جنس پیشرفت جمعه، ۹تیر۱۴۰۲ پنجشنبه خبر دادند که شصت‌هفتاد تا از دانشجویان دانشگاه خواجه نصیر راه افتاده‌اند سمت اصفهان. می‌خواستند واحد تاریخ شفاهی حسینیه هنر برای آشنایی آنها با روایت پیشرفت گپ و گفت داشته باشد. قرار بود ساعت ۹ تا ۱۱ برایشان برنامه داشته باشیم. با خودم گفتم من که نهایتاً ۲۰ دقیقه بتوانم از پروژه زنان پیشرفت صحبت کنم. اصلاً مگر میشود این تعداد دختر پرشور دهه هشتادی را یکجا بنشانیم و برایشان حرف بزنیم؟! آن هم از کجا؟ ... از خواجه نصیر تهران، رشته‌های علوم پایه و مهندسی. اصلا مگر دهه هشتادی‌ها اینقدر حوصله می‌کنند؟ جلسه شروع شد و با یک سلام و احوالپرسی گرم ارتباطمان صمیمی‌تر شد. با گفتن از سابقه تاریخ شفاهی علم یا همان علم نگاری در دنیا شروع کردم و با پرسش و پاسخ جلو رفتم. دانشجوها هم درگیر بحث شدند. کلیپ زنان پیشرفت اصفهان را گذاشتم و شروع کردم به گفتن خاطره از جلسات مصاحبه با زنان دانشمند اصفهانی. کم کم جلسه شور و حال خاصی پیدا کرد. با مرور شرکت‌های دانش بنیان و تولید محصولات هایتک توسط زنان نخبه‌ اصفهانی ذوق و شوق را می‌شد در چشمهای تک‌تکشان دید. انگاری مفهوم الگوی سوم زن را تا حالا به این خوبی لمس نکرده بودند. دو ساعت جلسه تمام شد اما سوالات دخترها تمامی نداشت. ارتباط با نسل جوانی که تشنه فهمیدن و کاوشگری هستند به آدم کلی انرژی میدهد. ✍مائده ارسطویی رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان @rasta_isf_1401
🌱سه‌شنبه‌های سفید تاریخ شفاهی 🎯قسمت سوم: چادرهای چارخانه‌ای اطراف اصفهان، چاچپ رسم بود. پارچه‌های چهارخانه‌ای که زنان روستایی به جای چادر سر می‌گرفتند. تو حسین‌آباد خودمان هم از این پارچه‌ها می‌بافتند. پوشیدن چاقچور هم رسم بود ولی روبنده زدن نه. از وقتی راه کربلا باز شد، بعضی از خانمها به تقلید از عرب‌ها روبنده گرفتند و کمی باب شد. هنوز به سن مدرسه نرسیده بودم. رفتم بازارچه‌ی نو روبروی تیمچه جوهری، چیزی بخرم. دو تا زن چاچب‌به‌سر از بازار بزرگ می‌آمدند سمت خیابان، دو تا آژان هم از روبرو به سمتشان. یکهو کپ کردند روی سر این دو تا و چاچب‌شان را کشیدند. داد و فریاد بلند شد. زن‌ها نشستند روی زمین و پته‌ی چاچب را کشیدند روی سرشان. جیغ می‌زدند و چاچب را سفت گرفته بودند. از دیدن این صحنه تن و بدنم لرز گرفته بود. از داخل تیمچه جوهری دویدم سمت خانه. بعضی‌ آژان‌ها بی‌تفاوت بودند و بعضی سخت‌گیر. علی آژان سخت‌گیر بود. خیلی چادر کشید از سر زن‌ها. اما یکهو مریض شد. می‌گفتند دل درد مراق گرفته. با همان دل درد فوت شد. می‌گفتند از نفرین زنهای چادری بوده. 💢بر اساس مصاحبه با غلامعلی صباغزاده، متولد اصفهان ✍ به قلم علی ملکی 🌟رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان @rasta_isf_1401
📚کتاب‌نگاری 🌟تجربیات مروجان کتاب در گوشه‌گوشه ایران قسمت اول: آبگینه در خیرآباد کلاس چهارم است و دوست‌داشتنی‌ترین پسر روستا. کتاب "آبگینه به مهمانی می رود" را برای مسابقه‌ی کتابخوانی برده‌ام روستا. خوانده است و توی یک صوت خلاصه‌اش را برایم فرستاده است. چیزهایی از جزئیات در صوتش گفته بود که توی کتاب نیست و تازه برخی ابهام‌های مرا حل کرد! احتمالا مادرش برایش گفته بود یا پدرش که همزمان چوپانی می‌کند و زنبورداری و باغداری... در این دنیایی که همه‌ی رسانه‌ها فضا‌های شهری را تبلیغ می‌کنند، نمی‌دانم چه حسی دارد وقتی کتابی می‌خواند که در فضای یک روستا اتفاق افتاده است. آن هم در موقعیتی که خیلی از اهالی روستا، آن‌جا را رها کرده و به شهر رفته‌اند. فکر می کنم امیدوار کننده است که ببیند کسی هم کتابی در فضای روستایی نوشته و به روستا توجه کرده. صداقت و سادگی‌شان دوست‌داشتنی است؛ شبیه آزاده... کاری‌بودن و محکم‌بودنشان هم یادگرفتنی است؛ باز هم شبیه آزاده... شاید هم برعکس، آزاده شبیه او! روستای خیرآباد، تیر۱۴۰۲ ✍عاطفه محمدباغبان روستای خیرآباد از جهت تقسیمات رسمی از توابع نجف‌آباد هست ولی از لحاظ مکانی نزدیک دهق و علویجه در استان اصفهان. ☘رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان @rasta_isf_1401
کتاب‌یار یک تجربه متفاوت ویژه دختران نوجوان نهم تا دوازدهم با سرمایه‌گذاری ۲۰۰هزار تومان، کتاب‌یاری را تجربه کنید. برای اطلاعات بیشتر با شماره ۰۹۱۳۰۳۰۷۹۳۷ تماس بگیرید. ☘رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان ☘راه‌یار، ناشر فرهنگ، اندیشه و تجربه انقلاب اسلامی ✅@rasta_isf_1401@Raheyarpub
🔹نام اثر: تابلوی غدیر، ولایت حضرت امام علی (ع) جنس: مقوا ابعاد: ۹۵/۶× ۸۵/۵ سانتی‌متر فن اثر: آکرلیک و گواش روی مقوا سبک اثر: نگارگری، تذهیب و خوشنویسی نگارگر: رضا بدر السماء شماره ثبت موزه‌ای: ۹۵۰۱۸۸ 🖼در مرکز این تابلو تصویر دست حضرت محمد (ص) که دست حضرت علی (ع) را به‌عنوان جانشین بالا بردند درون نقوش گل و مرغ نقاشی شده است. در قسمت بالای مینیاتورها درون یک نقش قلمدانی شکل بخشی از آیه ۳ سوره مائده و در قسمت پایین آن حدیث «من کنت مولا فهذا علی مولاه» به خط نستعلیق نوشته‌شده است. تابلو دارای یک حاشیه پهن مذهب با چهار کتیبه قلمدانی است که در قسمت بالا: «بسم‌الله الرحمن الرحیم»، در سمت راست، پایین و سمت چپ آیه ۶۷ سوره مبارکه مائده به خط نستعلیق نوشته‌شده است. دو عدد پلاک مسی در بالا و پایین قاب نصب‌شده که در قسمت بالای آن جمله «پشتیبان ولایت‌فقیه باشید تا به مملکت شما آسیب نرسد. امام خمینی (قدس سره)» و در قسمت پایین، عبارت «تقدیم به محضر مبارک و نورانی ولی امر مسلمین حضرت امام خامنه‌ای عزیز (مدظله‌العالی) ...». نوشته‌شده است. 📌 محل نمایش: حرم مطهر رضوی، صحن کوثر، ساختمان موزه قرآن و هدایای مقام معظم رهبری 🌟خاطرات شفاهی استاد رضا بدرالسما در واحد تاریخ شفاهی حسینیه هنر اصفهان گردآوری شده است. ☘رستا، روایت سرای تاریخ شفاهی اصفهان @rasta_isf_1401
📚کتاب‌نگاری 🌟تجربه مروجان کتاب در گوشه‌گوشه ایران قسمت دوم: آبگینه در دست دختران خیرآباد زرنگ و باهوش بود. همیشه توی "وسطی" و "اسم‌فامیل" و "گرگی‌رنگی" و پانتومیم برنده می‌شد. به خاطر همین بیشتر بچه‌ها دوست داشتند توی گروهشان باشد تا برنده شوند. وقتی از کتاب "آبگینه به مهمانی می‌رود" مسابقه گذاشتم، اولین کسی بود که شرکت کرد. صوتش از خلاصه کتاب را فرستاد. وقتی دیدمش بهش گفتم: "چرا خط به خط کتاب را گفته بودی؟" خندید. پرسیدم: "بگو چی فهمیدی؟" گفت: "کمک به همدیگر و ..." چیزهایی که گفت، کاملا درست بود و از مضامین داستان. جایزه‌اش یک جامدادی چوبی بود. بچه‌ها که خبر جایزه‌گرفتن سوگند رضایی، کلاس چهارم را شنیدند، برای شرکت در مسابقه دوم صف گرفتند. روستای خیرآباد، تیر۱۴۰۲ ✍عاطفه محمدباغبان روستای خیرآباد از نظر تقسیمات کشوری از توابع نجف‌آباد است، ولی از نظر مکانی در نزدیکی دهق و علویجه در استان اصفهان. ☘رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان @rasta_isf_1401
💠این‌گاه نشست‌های تاریخ شفاهی و امروز نشست اول؛ قصه‌های مردمی، درمانگری فرهنگی نقش تاریخ شفاهی در اثربخشی فعالیت‌های فرهنگی 🗣️ با حضور: دکتر محمدرضا کائینی همراه با رونمایی از کتاب فاخر "خانه‌تاب" 🗓️ زمان: چهارشنبه ۲۱ تیر، ساعت ۱۷ 🏛️ مکان: خیابان استانداری، گذر سعدی، عمارت تاریخی سعدی ☘رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان ☘حوزه هنری قلب تپنده فرهنگ و هنر نصف جهان 💢@rasta_isf_1401 💢 ble.ir/artesfahan
37.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یک اردوی ویژه راهیان پیشرفت دختران دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی، طعم پیشرفت زن ایرانی را در اصفهان مزمزه کردند. رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان @rasta_isf_1401
🌗نیمه پنهان تاریخ 🌱روایتهای زنانه در تاریخ شفاهی و 🌱تاریخ شفاهی زن ایرانی در نشست مشترک حسینیه هنر و حوزه هنری با حضور محققان تاریخ شفاهی اصفهان مهمان ویژه: محمدرضا کائینی گاه: سه‌شنبه، ۲۰ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۳۰ مکان: حوزه هنری اصفهان جلسه به طور همزمان در فضای مجازی و در بستر اسکای روم برگزار می‌شود https://daneh.ir/demo2/mod/lmskaranskyroomtwo/view.php?id=9935 رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان @rasta_isf_1401