🌗نیمه پنهان تاریخ
🌱روایتهای زنانه در تاریخ شفاهی
و
🌱تاریخ شفاهی زن ایرانی
در نشست مشترک حسینیه هنر و حوزه هنری با حضور محققان تاریخ شفاهی اصفهان
مهمان ویژه: محمدرضا کائینی
گاه: سهشنبه، ۲۰ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۳۰
مکان: حوزه هنری اصفهان
جلسه به طور همزمان در فضای مجازی و در بستر اسکای روم برگزار میشود
https://daneh.ir/demo2/mod/lmskaranskyroomtwo/view.php?id=9935
رستا، روایتسرای تاریخ شفاهی اصفهان
@rasta_isf_1401
🌱سهشنبههای سفید تاریخ شفاهی
🎯قسمت چهارم: آژان پانحس
چند ماهی میشد که فقط در و دیوار خانه را دیده بودیم و آسمان بالای سرمان را. زنجماعت شده بود اسیر قانون منع حجاب دولتیها. دم حوض دستنماز گرفتم. آمیرزا كلاه پهلوی را با غيظ روي سرش گذاشت و زير لب نفريني حواله كرد. همين كه خواست برود بيرون، با زبان زرگری دستوپاشکسته، گفتم: «آقا اجازه بدید بعد از چند ماه برم تخت فولاد. خدا حقتون رو بر من ببخشه. بدجور دلتنگ عصمتبانو هستم. از وقتی مادرم رحمت خدا رفته یکبار بیشتر نرفتم قبرستان.»
میرزاحسن اين پا و آن پا شد. خیلی پاپیچش شدم تا رضایت داد بروم. رضایتش از ته دل نبود که از سر دلسوزی بود. آميرزا كه رفت، پیراهن بلندی را که آقاعمو برایم تحفه از نجف آورده بود، پوشیدم. چارقد ابریشمی را هم سر کردم. پته بغچه چادر را باز كردم، اما دوباره بستم. شنيده بودم دولتیها پي چادركشی هستند. رفتم توی زیرزمین. بقچهی پشت خمره را باز کردم و چند مشت نخودچی و کشمش برداشتم. بعد هم رفتم سر گنجه. شیشة گلاب را برداشتم. دخترها توی اتاق كناری، پشت دار قالی بودند. به ایوان نرسیده بودم که صدای بیگمآغا و جواهر را از دالان شنیدم. آماده شده بودند که بیایند همراهم. جواهر چارقد سرش کرده بود و بیگمآغا لچک. نمیدانستم زرگری هم سردر میآورند. طفلکیها حق داشتند. ذوق داشتند بروند بیرون و هوا تازه کنند. آرام در خانه را بستیم و تا سر کوچه رفتيم. زير لب« واجعلنا...» خواندم و به دخترها سفارش کردم سر و صدا نکنند. عصمتبانو، تکیهی مادرشازده خاک بود و مسیری طولانی پیش رو داشتیم. نزديكیهای شير دربکوشک غافلگیر شدیم. يك آژان مثل اجل معلق رسید بالای سرمان. شنيده بودم كه با زنهای چادری بد تا ميكنند. نديده بودم ولي. بیگمآغا پشت من پناه گرفت. قلبم تندتند ميزد. پر چارقد را محكم توي دستم مشت كرده بودم و زير لب ذكر ميگفتم. مردك ازخدابیخبر، با آن سبیلهای چخماقی آمد جلو. دست انداخت طرف چارقد و بیهوا کشید. برق از چشمم پرید. سرم لخت شد. دستهایم را گذاشتم روی سرم و بياختيار كنار ديوار نشستم. بیهمهچیز، روسری را در هوا چرخاند و زیر چکمههایش جرواجر کرد. بعد هم انداخت توی چاه کنار گذر. دست بردم لچک بیگمآغا را کشیدم و انداختم روی سرم. مردم و زنده شدم. دست دخترها را گرفتم و دويدم سمت خانه. اشک امانم نمیداد. نفرینش ميکردم و ميگفتم: «خدا دودمانت را به باد بدهد.»
بیگمآغا آنقدر گریه کرده بود که به سکسکه افتاده بود. جواهر اما زهره ترکانده بود. رنگ رویش شده بود عین گچ دیوار و چیزی نمیگفت. يك بند تا خانه دويديم و خودمان را انداختيم توي هشتي خانه و در را محكم بستيم.
💢بر اساس مصاحبه با بيگمآغا صفویپور، مادر شهيدان رفيعايي
✍به قلم راضيهسادات حيدريه
#خانه_تاب
#ننگ_سالی
#بیحجابی_اجباری
🌟رستا، روایتسرای تاریخ شفاهی اصفهان
@rasta_isf_1401
💢خاطرات مردم محله علیقلیآقای اصفهان از دوران کشفحجاب رضاخانی
✍️پونه فضائلی| معرفی کتاب «ننگسالی»- روزنامه جامجم:
وقتی در اسفند۱۳۰۶ برای اولین بار خانواده رضاخان میرپنج که حالا او را رضاشاه پهلوی مینامیدند بدون حجاب کامل به زیارت حضرت معصومه(س) رفتند، کسی فکرش را هم نمیکرد این ماجرا چه سر درازی پیدا خواهد کرد.
بهتدریج ابتدا اجبار پوشیدن لباس متحدالشکل برای مردان تصویب شد و متعاقب آن، ممنوعیت پوشیدن لباسهای بلند مردانه مانند عبا، قبا، لباده، سرداری و... . سفر رضاشاه به مملکت همسایه که حالا به ترکیه شهرت داشت، تیر خلاصی بود که بر بدنه فرهنگ پوشش ایرانیان بهویژه زنان فرود آمد.
اجبار در ترک حجاب و استفاده از لباسهای فرنگی قانون شد و لاجرم مخالفکننده با قانون مجازات میشد. ۲۱تیرماه ۱۳۱۴ اعتراض مردم مشهد به فرامینی که مخالف دیانت و تاریخ ایران و ایرانی بود، در مسجد گوهرشاد به خاک و خون کشیده شد تا دیگر کسی جرات مخالفت با فرمان شاه را نداشته باشد. زنان با حجاب در همهجا تحت تعقیب و آزار قرار گرفتند و برخی جان خود را بر سر ایمان و عقیدهشان از دست دادند.
«ننگسالی» خاطرات مردم محله علیقلیآقای اصفهان از آن دوران است که فائزه درهگزنی آنها را جمعآوری و تدوین کرده است. این اثر که در زمره تاریخ شفاهی بهشمار میآید، حاصل یک پژوهش جمعی و شامل سه بخش است با نامهای پردهنشین، شاهنشین و خاکنشین. بخش اول به موضوع کشف حجاب، بخش دوم به منع برپا کردن مراسم عزاداری و دیگر مناسبات مذهبی و بخش سوم به قحطی و بیماری طی آن سالها پرداخته است.
🔻بیشتر:
jamejamdaily.ir/Newspaper/item/188873
💢سفارش با تخفیف15درصد و ارسال رایگان(بالای 200هزار تومان):
raheyarpub.ir
@Raheyar97
💠 انتشارات راهیار؛ ناشر فرهنگ، اندیشه و تجربه انقلاب اسلامی
✅ @Raheyarpub
May 11
رستا
🌗نیمه پنهان تاریخ 🌱روایتهای زنانه در تاریخ شفاهی و 🌱تاریخ شفاهی زن ایرانی در نشست مشترک حسینیه ه
هم اکنون در حال برگزاری...
حضور نرگس لقمانیان نویسنده کتاب "خانهتاب" و محقق کتاب "ننگسالی" در برنامه زنده "هشت بهشت "
شبکه استانی اصفهان
سهشنبه ۲۰تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۱
#خانه_تاب
#ننگ_سالی
#بیحجابی_اجباری
#حسینیه_هنر_اصفهان
#نشر_راه_یار
☘رستا، روایتسرای تاریخ شفاهی اصفهان
@rasta_isf_1401
10.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پردهنشین
به روایت صدیقه محمدنظر
#خانه_تاب
#ننگ_سالی
#بیحجابی_اجباری
#حسینیه_هنر_اصفهان
☘رستا، روایت سرای تاریخ شفاهی اصفهان
☘انتشارات راهیار، ناشر فرهنگ، اندیشه و تجربه انقلاب اسلامی
@rasta_isf_1401
@raheyarpub
🌱 نیمه پنهانِ تاریخ
محمدرضا کائینی در جمع محققان تاریخ شفاهی اصفهان:
🔸️دقیقا نمیتوانیم مبدا یا آغاز درستی در تاریخ تعیین کنیم که زنان تاریخنگار باشند اما نشانههایی از تاریخ نگاری بانوان را در طول تاریخ دیدهایم.
🔸️ما در طول تاریخ با روایتهای زنانه و مردانه مواجهیم. اگر سری به عکسهای قدیمی بزنید، در روضههای قدیمی خانمها دور منبر نشستهاند و آقایان دور مجلس.
🔸️حضور و کنشگری خانمها از اواخر دوره صفویه آغاز شد. در دوره قاجار در بحث غرامت دادن به روسیه نقش زنان را با دادن جواهراتشان میبینیم.
🔸️ در جریان مشروطه ما یک مشروعهخواه داریم که سردمدارش شیخ فضل الله نوری است و یک مشروطهخواه که حاجآقا نور الله است. حضور خانمها در مشروطهخواهی اندکی دیده میشود ولی در جریان تاریخ تجدد شاهد حضور بیشتری از خانمها هستیم.
🔸️ نقطه عطف تاریخنگاری خانمها گزارشنویسیهای دورهی مشروطه است. در دوره رضاخان باز این حضور و نقش زنان کمتر میشود.
🔸️زننگاشتههای (آنچه درباره زنها نگاشته شده) دوران پهلوی آن قسمش که جنبه حکومتی داشت بازسازی زنان پیشااسلامی در چشم مردم بود که امثال فروغی و داور از سردمدارانش بودند و قسم دیگرش کالاسازی از زنان و تاکید بر جذابیتهای طبیعی ایشان بود.
🔸️نوع خلقت، عواطف و احساسات زنان باعث شده تاریخنگاریشان متفاوت باشد ولی روایتهایی که از ایشان داریم لاغر و کوچک اند و زنان در تاریخ حرف خودشان را نزدند. در حالیکه کارهای مهم تاریخ با بسترسازیها و تشویقهای زنان انجام شده. زنها موجوداتی قوی هستند.
رستا، روایتسرای تاریخ شفاهی اصفهان
@rasta_isf_1401
ایسنا/اصفهان یک پژوهشگر تاریخ شفاهی گفت: تحصن در گوهرشاد در اعتراض به قانون تغییر لباس مردان رقم خورد و در آن تاریخ هنوز کشف حجاب مطرح نبود. قانون کشف حجاب اجباری چند ماه بعد و در شرایطی ابلاغ شد که از دوران قاجار نیز بهصورت فردی اتفاق میافتاد.
این جملهها بخشی از مطالبی است که در اولین نشست «تاریخ شفاهی و امروز» با نام «اینگاه» مطرح شد. نخستین جلسۀ این نشستها که با تمرکز بر قصههای مردمی، درمانگری فرهنگی و با تأکید بر نقش تاریخ شفاهی در اثربخشی فعالیتهای فرهنگی برگزار خواهد شد، روز گذشته (۲۱ تیرماه) به سالروز واقعه گوهرشاد اختصاص داشت و به میزبانی حوزه هنری استان اصفهان و به همت حسینیه هنر و سازمان فرهنگی، اجتماعی و ورزشی شهرداری اصفهان برگزار شد.
محمدرضا کائینی، تاریخنگار و سخنران این نشست، تصریح کرد: با توجه به اینکه تاریخ شفاهی تحت تأثیر عواملی چون تحریف، دروغ، نقل بیواسطه، نقل باواسطه و نسیان است، زیاد قابل اعتماد به نظر نمیرسد، اما واقعیت این است که تاریخ شفاهی قرار نیست کلیت تاریخ را دربر بگیرد. تاریخ شفاهی یکی از مستندات تاریخنگاری است و جای تاریخ مکتوب را نمیگیرد. ادامه متن در لینک زیر:
isna.ir/xdPdbR
#رستا
#حسینیه_هنر_اصفهان
#خانه_تاب
#خانهتاب
#کائینی
@rasta_isf_1401
هدایت شده از محمدرضا کائینی
✒دو روز در اصفهان بودم، برای حضور در دو محفل تاریخپژوهی. نخست، روز سهشنبه در جمع محققان واحد تاریخ شفاهیِ حسینیه هنرِ این شهر و دیگری چهارشنبه در آئین رونمایی از کتاب "خانهتاب" که شامل روایات پیرانی است، که کشف حجاب رضاخانی را درک و روایت کردهاند. این کتاب، توسط یکی از محققان حاضر در گردهمایی سهشنبه، تالیف شده است. در خلال گفتوشنود با این تاریخنگاران نوقلم و البته خوشقلم، فکرم رفت به این سو که گرم شدن بازار تاریخپژوهی(حال محقق در هر سطحی که باشد و با هر عیاری که تولید کند)، را باید به فال نیک گرفت. نسل های قبل از آنان، هرگز این تعداد مورخ جوان و پرانگیزه به خود ندیدهاند. آن هم نورستگانی که شهامت حرکت برخلاف جریان شایعه و شلتاق "تلهویزیون"ی و فجازی را دارند و مثلا در مدتی کوتاه و در باره فرهنگسوزی قزاق، چهار کتابِ خوشخوان و مستند به پژوهندگان عرضه داشتهاند.
در یک کلام، عادت کردهایم به پمپاژ نومیدی و دروغِ برخی از بهاصطلاح رسانهها، آن هم بعضا از سوی جماعتی که در روزگاری نهچنداندور، نان سوپرانقلابیگری را می خوردند و وبال تندرویهای خود را برای نظام گذاشتند و به یکباره، از سوی دیگر بام فروافتاده و همان اداو اطوارها را، با تابلویی دیگر تکرار می کنند! رویشهای امیدآفرین را ببینیم و قدر نهیم. راه حل های پیشبرنده و تعیینکننده فردا و حتی امروز، در جمع آنان آفریده و پرداخته می شود.
♦️http://eitaa.com/r_kaeini
خانهتاب رونمایی شد...
رستا، روایت سرای تاریخ شفاهی اصفهان
حسینیه هنر اصفهان
@rasta_isf_1401
رستا
خانهتاب رونمایی شد... رستا، روایت سرای تاریخ شفاهی اصفهان حسینیه هنر اصفهان @rasta_isf_1401
🌟خانههایی که جایِ تابآوری و گاهِ تابیدن بود...
دوسال پیش با بچههای تاریخشفاهی اصفهان جلسهای داشتیم که توی سالن پلاتو در حوزه هنری اصفهان برگزار شد. همان روز برای خودم خیال پخته بودم که توی همین سالن، یکی از کتابهایمان را رونمایی کنیم.
آن روز وقتی بهم گفتند مراسم، در سالن پلاتوی حوزههنری برگزار میشود، فهمیدم خیال، کار خودش را کرده. دوباره فهمیدم این دعاهای سادهی کوچک، این خواستههای پنهان که هیچکس جز خدا ازشان خبر ندارد، زودتر مستجاب میشوند انگار. مثل سالها پیش که وقتی مامانبزرگ از خاطرههای سالهای دور میگفت، هول میافتاد به جانم که یعنی کسی هست مراقب از بین رفتن این خاطرهها باشد؟
چهارشنبه، جلسه با قرائت قرآن شروع شد. پسر دهسالهی شهید آقادادی آمده بود تا سورهی از قرآن بخواند.
و بعد، با فائزهدرهگزنی رفتیم روی سن. فائزه، از محققان "خانهتاب" گزارشی از مراحل تحقیق کتاب داد.
بعد از آن، از نگارش "خانهتاب" گفتم. همهی حواسم اما به چهرههایی بود که نشسته بودند روی صندلی؛ چهرههای آشنایی که حالا سه چهار سال پیرتر شده بودند و مدام من را یاد روزهایی میانداختند که با هرکدامشان مصاحبه کردیم.
آنجا دربارهی مراحل نگارش کتاب صحبت کردم؛ دربارهی قالب کتاب، سندهای به کار رفته، موضوعات اصلی و هرآنچه فکر میکردم میتواند دانستنش برای مخاطب، راهگشا باشد.
سخنرانی دکتر کائینی آخرین قسمت برنامه، پیش از رونمایی بود. موضوع سخنرانی، حضور بهلول در قیام مسجد گوهرشاد بود. لحن دکتر کائینی، واژههای منحصربهفرد، اسمهایی که تندتند ردیف میشوند دنبال هم، حجم اطلاعاتی که هی بهم وصل میشوند و یک ماجرا را روشن میکنند، برایم جذاب بوده.
آخر برنامه، مجری یکبهیک اسم راویهای کتاب را خواند. آمدند روی سکو و " خانهتاب" را از دست آقای کائینی هدیه گرفتند. تعدادی از راویها فوت شده بودند و بعضی دیگر به خاطر کهولت سن توان راه رفتن نداشتند.
مدام با خودم فکر میکردم" چه خوب که نگهبان خاطرههای این آدمها بودهام."
✍ نرگس لقمانیان
#خانه_تاب
#خانهتاب
#ننگ_سالی
🌱رستا، روایتسرای تاریخ شفاهی اصفهان
☘نشر راهیار، ناشر فرهنگ، اندیشه و تجربه انقلاب اسلامی
@rasta_isf_1401