☘️ چهل روز شکوفایی
❣️خون شهید جریان دارد، زنده کننده است، تثبیت کننده است، بیدار کننده غافلان است.
❣️چه زیباست... چهلمین روز شهادت سید حسن نصرالله عزیز ما مصادف با ایام ولادت حضرت زینب سلام الله علیها شد، یادمان نرفته سید عزیز مقاومت چگونه بر مصائب او روضه می خواند و زار زار گریه می کرد. سید عزیز ما راوی حقیقت بودن را از این بانو به ارث برد.
چهل روز گذشت اما...
❣️خون شهید نصرالله جوشید و نصرت جبهه حق را زنده تر از دیروز کرد
خون او جوشید و امت اسلام را بیدارتر از گذشته کرد
خون او جوشید و حزب الله از پای ننشست، خسته نشد، نه تنها استقامت کرد بلکه رشد هم کرد
خون او جوشید و وعده صادق ۲ را رقم زد که قلب مظلومان مقتدر عالَم را خشنود ساخت
خون او جوشید و نماز با شکوه جمعه نصر را پدید آورد که شجاعت، مردانگی، مروّت و اخوت در آن موج می زد
خون او جوشید و مواسات و جهاد مالی عظیم بانوان ایرانی را رقم زد
خون او جوشید و حماسه های شگفت انگیز حزب الله علیه رژیم منحوس را آفرید
خون او جوشید و مردان و زنان ایرانی و عراقی و سوریه ای، پناهگاهی شدند برای آن ها که بی پناه شدند، خانه هایشان را در اختیارشان گذاشتند، وسایل زندگی برایشان فراهم کردند و صدها اقدام اینچنینی
خون او جوشید و خون های دیگری همچون سید هاشم و یحیی سنوار و عواضه و معصومه کرباسی و ... را به خود متصل کرد تا با پیوند ارواحشان با هم، حیات دیگری به جبهه مقاومت بدهند
خون او جوشید و ریاست جمهوری ما، ریاست مجلس ما و مسئولین ما همه با هم فریاد مشترک زدند، عمل مشترک کردند، با شجاعت تمام سینه سپر کردند و سفر رفتند تا ندای پشتیبانی از مقاومت را به گوش جهانیان برساندند
خون او جوشید سیاست خارجی ایران را فعالانه وارد تعلیم نقشه راه مقاومت به جهان کرد، وزیر امورخارجه مان با شجاعت و هوشمندانه سفرهای متعدد کرد و این نقشه راه را تعلیم داد
🍀و ده ها شکوفایی دیگر که خون این شهید در این چهل روز رقم زد. بزرگان می گویند عدد چهل، عدد پر رمز و رازی است، چهل یعنی رسیدن به یک بلوغی که تن و تعلقات را از خود جدا می کند و می کوشد خود را به حقیقت نزدیک و نزدیک تر کند. چهل روز نقش آفرینی و کنش گری در جبهه مقاومت یعنی ای اسرائیل و ای آمریکا بدان؛ نصرالله ها زنده اند و تا ابد نصرت خدا می کنند «ان تنصروا الله ینصرکم» و خدا هم به یاری آن ها خواهد آمد. خون نصرالله بار دیگر راوی این حقیقت شد که حزب الله زنده خواهد بود، راوی این حقیقت شد که «للّه جنود السماوات و الارض»، راوی این حقیقت شد که امتی که خدا دارد هیچ چیز کم ندارد.
🌿 بله حقیقت همین است. از وجود آن شهید عزیز مقاومت بی بهره شدیم و سخت مصیبت زده ایم اما راه و مکتب او با ارتقای بی نظیری که همه دیدیم ادامه دار شد. حقیقت این است که او #تربیت_یافته_مکتب_خمینی (ره) بود، همان خمینی ای که #عصر_جدیدی را آغاز کرد و #کلمه_طیبه ای را پدید آورد که همه بر سر آن سفره متنعّم هستیم «کَیفَ ضَرَبَ اللَهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ اَصلُها ثابِتٌ وَ فَرعُها فِی السَّماء * تُؤتی اُکُلَها کُلَّ حینٍ بِاِذنِ رَبِّها»
📢 وظیفه ما این است که راوی این همه شکوفایی باشیم و روایت اول از جنگ حق و باطل امروز را رقم بزنیم.
#جبهه_مقاومت
#خون_شهید
#مکتب_نصرالله
┄┄┄┅•••==✧؛❁؛✧==•••┅┄┄┄
🌱 "رستاخیــــــــ🌏ــــــــــــز" 🌱
┄┄┄┅•••==✧؛❁؛✧==•••┅┄┄┄
.
🌀 «فانوسی که افسانه نبود» شگفتانهای دیگر از #حمید_حسام
خاطرات سردار شهید حسن تُرک
✔️ بهترین معرفی کتاب توسط خود نویسنده در صفحات آغازین:
«قصۀ زندگی بسیاری از شهدا را نوشته ام. در همۀ این سال ها هر وقت صورتِ یوسف مثالِ او به خاطرم می آمد، دست و دلم می لرزید و می گفتم: «حسن، تو نوشتنی نیستی!»...بهراستی چه مغناطیسی در حسن تُرک بود که جذبهاش شهدا و حتی اولیا و علمای ربانی را مجذوب خود میکرد؛ برای عارف کامل، آیت الله آقا نجفی، «آهویِ تیزپا» بود و برای پدر معنوی لشکر انصارالحسین، آیت الله سید رضا فاضلیان، «یک امت» و برای خلاصۀ همۀ فضیلت ها، حاج حسین همدانی، «آهن ربا» و برای فرمانده و معلم نهج البلاغۀ سپاه همدان، محمود شهبازی، «منوّر» و برای حاج همت... و اما برای آنان که او را نزیسته اند شاید افسانه!
بر این باورم که نوشتن از حسن ترک و امثال او «اذن دخول» می خواهد؛ از جنس اذن دخول هایی که زائر در آستانۀ حرم می ایستد و برای تشرّف سلام می کند و آرزو می کند که ولیِ خدا سلامش را جواب بدهد.
... منتقد حق دارد که انگشت اعتراض روی این قلم بگذارد و بگوید این قدر شهدا را دست نیافتنی و آسمانی نکنید! خواننده ای که جنگ را بیشتر در منظومه آدمهای خاکستری یا سیاه کاویده هم حق دارد که فانوس را افسانه بپندارد اما من روح او را بر راستیِ این نوشتار گواه میگیرم و فاش گویم که حسن ترک #کلمه_طیبه بود او اهل #مراقبه و #محاسبه بود و آتش جنگ را #تازیانۀ_سلوک میدانست؛ تن را کتیبه زخمها کرد و دل را آینه که انوار عنایتِ خدا بر آن بنشیند.
برای نوشتن از چنین دردانهای به امید «قبولِ حسن»، مقدمه را با تشرف به حرم سیدالشهدا در اربعین، چشم در چشم حرم، نوشتم».
📒 کتاب ۲ اسفند ۱۴۰۳ در همدان رونمایی شد. هم شهید را از کتاب های دیگر نویسنده می شناختم هم طرح جلد کتاب به یکباره در دلم نشست لذا در فکر خریدش بودم تا اینکه چند روز پیش در سالروز تولدم پیامکی از نشر شهید کاظمی برایم آمد: «هدیه تولد شما تخفیف ۳۰ درصدی» که اشتیاق دنیوی من را زیاد کرد اما چه فایده که پولی در بساط نداشتم. ۲۴ ساعت هم بیشتر زمان برای استفاده از تخفیف نداشتم. بعد از چندین ساعت پیامک دیگری آمد: «واریز: ....» جهت هدیه تولد از بستگانم.
کتاب را خریدم، چند صفحه ابتدایی اش روح و جان من را گرفت. «به جای مقدمه» کتاب (که قسمتی از آن را در ابتدای یادداشت آوردم) مثل همیشه فوق العاده ای از حمید حسام بود. حالا مشغول مطالعه اش هستم ولی حیفم آمد معرفی کتاب را به زمان پس از مطالعه عقب بیندازم. شاید کسی دید، پسندید، خریداری کرد و از خواندش لذت برد و دعایی در حق ما.
حقیقت این است بزرگان سیر و سلوک، انس با خاطرات شهدا را یک دستورالعمل سلوکی می دانند که روح را جلا می دهد و ما را به عالَم شهادت پرواز می دهد. پس حیف است که از این سفره، روزی نخوریم و از این شراب طهور سیراب نشویم.
✔️ حمید حسام برای نوشتن این کتاب، به گفتۀ خودش از اسلوبی نامتعارف پیروی کرده است: «فانوسی که افسانه نبود» زندگی نامۀ مستندی است که آفت تخیّل دامنِ آن را نیالوده و در ساختار طرزی تازه و بدیع دارد؛ روایت زندگی شهید با زاویۀ دید اول شخص از زبان خود او.
✏️ متن کتاب از یکی از این سه راه حاصل شده است:
۱. دفاتر چهارگانۀ یادداشت شهید حسن تُرک در موضوع محاسبات و مراقبات اخلاقی و روزنوشت های مناطق عملیاتی او از سال های ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۴.
۲. مصاحبه با ۸۴ نفر، اعم از خانواده و همراه و همرزم، به مدت ۱۲۵ ساعت.
۳. مکتوبات تاریخی که به شهید حسن تُرک اشااراتی داشته اند؛ شامل پانزده کتاب.
📌و اما چند خط طوفانی از کتاب که از نوشتههای خود شهید حسن ترک، چند ساعت قبل از شهادتش است:
«سه شبانه روز است که نخوابیده ام. پشت این خاکریزِ نصفه نیمه فقط شهدا خوابیده اند و با خمپاره هایی که گاهی دوروبرشان منفجر میشود هم بیدار نمیشوند. هلی کوپترهای توپدار مثل لاشخور مدام بالای سرمان میچرخند. هیچ آمبولانسی سالم به خط نمیرسد. آخرین آمبولانس سه روز پیش آمد، از شهدا و مجروحان لبالب پُر شد، وقت برگشتن، موشک هلی کوپترها شکارش کردند. این سی چهل نفری هم که پشت خاکریز جادۀ فاو - ام القصر میجنگند یا موجی اند یا مجروح.
...سی چهل نفریم. اما خدا با ماست...گویا این جاده باریک و سرنوشت ساز تنگۀ أُحدِ دیگری است و سرنوشت جنگ به دستاورد عملیات والفجر ۸ در شبه جزیره فاو گره خورده و تمام توان جمهوری اسلامی به حفظ این جبهۀ هشت متری خلاصه شده است.
مجالی نیست که بیشتر بنویسم. جاده دارد میلرزد و صدای شنی تانکها میآید.دلم گواهی میدهد که این آخرین یادداشت من باشد. امروز سه شنبه است و پشت این خاکریز پر است از آیتالله».
#معرفی_کتاب
┄┄┄┅•••==✧؛❁؛✧==•••┅┄┄┄
🌱 "رستاخیــــــــ🌏ــــــــــــز" 🌱
┄┄┄┅•••==✧؛❁؛✧==•••┅┄┄┄
.