eitaa logo
🌹 رستاخیز کلمات 🌹
198 دنبال‌کننده
28 عکس
14 ویدیو
0 فایل
🔸 رستاخیز کلمات🔸 🌷گزیده ابیات آیینی و اخلاقی از شاعران کهن و معاصر با تفکیک موضوعات و نام شاعران🌷 @rastakhizekalamat
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷چقدر این بیت بیدل دهلوی مناسب استقبال از محرم است از هجوم اشک ما بیدل مپرس یار می آید، چراغان کرده ایم
🏴🔹🏴🔹🏴🔹🏴 ای یوسف عزیز! چه کردند گرگ ها؟ آخر تو «کهنه پیرهنی» داشتی؛ چه شد؟ خود را چه خوب خرج خدا کردی! ای کریم! سر داشتی؛ چه شد؟ بدنی داشتی؛ چه شد؟ 🏴🔹🏴🔹🏴🔹🏴
🔹🏴🔹🏴🔹🏴🔹 وقتی که بنای آسمان ویران شد چشمان علی و فاطمه گریان شد از منبر ذوالجناح افتاد حسین هنگام نزول سوره انسان شد 🔹🏴🔹🏴🔹🏴🔹
🔹🏴🔹🏴🔹🏴🔹 سوارِ گمشده را از میان راه گرفتی چه ساده صید خودت را به یک نگاه گرفتی من آمدم که تو را با سپاه و تیغ بگیرم مرا به تیر نگاهی تو بی‌سپاه گرفتی چنان به سینه فشردی مرا که جز تو اگر بود حسین فاطمه! می‌گفتم اشتباه گرفتی 🔹🏴🔹🏴🔹🏴🔹
🏴🔹🏴🔹🏴🔹🏴 ای زادهٔ زیاد نکرده‌ست هیچ گه نمرود این عمل که تو شداد کرده‌ای کام یزید داده‌ای از کشتن حسین بنگر که را به قتل که دلشاد کرده‌ای بهر خسی که بار درخت شقاوتست در باغ دین چه با گل و شمشاد کرده‌ای با دشمنان دین نتوان کرد آن چه تو با مصطفی و حیدر و اولاد کرده‌ای حلقی که سوده لعل لب خود نبی بر آن آزرده‌اش به خنجر بیداد کرده‌ای 🏴🔹🏴🔹🏴🔹🏴
🏴🔹🏴🔹🏴🔹🏴 باز این چه شورش است که در خلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است در بارگاه قدس که جای ملال نیست سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است جن و ملک بر آدمیان نوحه می‌کنند گویا عزای اشرف اولاد آدم است 🏴🔹🏴🔹🏴🔹🏴
🏴🔹🏴🔹🏴🔹🏴 آه از دمی که لشگر اعدا نکرد شرم کردند رو به خیمهٔ سلطان کربلا *** آن دم فلک بر آتش غیرت سپند شد کز خوف خصم در حرم افغان بلند شد کاش آن زمان سرادق گردون نگون شدی وین خرگه بلند ستون بی‌ستون شدی 🏴🔹🏴🔹🏴🔹🏴
🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀 آن گله‌ی گرگ، پنجه بر ماه زدند زخم از پی زخم بر تن شاه زدند آن آینه‌ی خدانما را با سنگ با نیت قربةً الی الله زدند 🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀
با صدایی بلند گفت حسین تا همه بشنوند گفت حسین دهنش بغض بغض ساکت بود بدنش بند بند گفت حسین پدرم جای ارث عشق گذاشت پدرم جای پند گفت حسین گریه می کرد در تمامی عمر هر چه گفتم بخند گفت حسین آه بعد از شهادتینش هم با صدایی بلند گفت حسین @anjoman_matla
ای بی کفن که بر کفن خلق، نام توست شاهی اگر نشسته به تختی، غلام توست سرچشمه‌ی تداوم دین بر زمین پست از ارتفاع حنجره‌ی تشنه‌کام توست هر جا که جاده‌ای و سواری و مقصدی‌ست درگیر شرم، از سفر ناتمام توست
رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کان جا سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
زینب چو دید پیکری اندر میان خون چون آسمان و زخم تن از انجمش فزون بی حد جراحتی نتوان گفتنش که چند پا مال پیکری نتوان دیدنش که چون خنجر در او نشسته چو شهپر که در هما پیکان از او دمیده چو مژگان که از جفون گفت این به خون طپیده نباشد حسین من این نیست آنکه در بر من بود تاکنون