May 11
ای کشیده به کلک وهم و خیال
حرف زاید به لوح دل همه سال!
چند باشد ز نقشهای تباه
لوح تو تیره، تختهٔ تو سیاه؟
حرفخوان صحیفهٔ خود باش!
هر چه زائد، بشوی یا بتراش!
دلت آیینهٔ خداینماست
روی آیینهٔ تو تیره چراست؟
تو حجابی، ولی حجاب خودی
پردهٔ نور آفتاب خودی
گر زمانی ز خود خلاص شوی،
مهبط فیض نور خاص شوی
از همه غایب و به حق حاضر
چشم جانت بود به حق ناظر
سکر و هشیاریات یکی گردد
خواب و بیداریات یکی گردد
#جامی
#مراقبه
#رسول_الله
جامی از گفت و گو ببند زبان!
هیچ سودی ندیده، چند زیان؟
پای کش در گلیم گوشهٔ خویش!
دست بگشا به کسب توشهٔ خویش!
روی دل در بقای سرمد باش!
نقد جان زیر پای احمد پاش!
وصف خلق کسی که قرآن است
خلق را وصف او چه امکان است؟
لاجرم معترف به عجز و قصور
میفرستم تحیتی از دور
#جامی
#امیرالمؤمنین
هزار خیبر و صد گونه اژدر است اینجا
نه هر که نان جوین خورد حیدری داند
#اقبال_لاهوری
#امیرالمؤمنین
به پرده بود جمال جمیل عزوجل
بخویش خواست کند جلوهیی به صبح ازل
چو خواست آنکه جمال جمیل بنماید
علی شد آینه، خیر الکلام قل و دل
من از مفصل این نکته مجملی گفتم
تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل
#عمان_سامانی
ما را دو روزه دوری دیدار میکشد
زهریست این که اندک و بسیار میکشد
مجروح را جراحت و بیمار را مرض
عشاق را مفارقت یار میکشد
#وحشی_بافقی
#فراق