eitaa logo
روابط عمومی عقیدتی سیاسی پلیس البرز
358 دنبال‌کننده
16.8هزار عکس
7.6هزار ویدیو
49 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹زندگینامه شهدای فراجا(استان کردستان)شماره_۳ 🇮🇷زندگینامه 🔰وی ضمن اینکه اخلاق خوبی داشت، به نظام اسلامی بسیار وفادار بود و در یکی از خاطراتش نوشته بود که از خداوند می خواهم در راستای خدمت به نظام، موفق باشم. این ماه مبارک رمضان بود که ما برای دیدار با پسرم به استان سیستان و بلوچستان سفر کردیم و چند روزی در آنجا بودیم، یک شب به خانه برگشت و گفت که یکی از سربازان وی در امر مبارزه با مواد مخدر شهید شده است که من باید تاوان خون وی را از مسببان آن بگیرم. وی تصریح کرد: صبح بعد از خوردن سحری، از خانه خارج شد و در آن زمان یادداشتی نوشته بود که من به ماموریت می روم و برگشتنم معلوم نیست.در همان روز به ما اطلاع دادند که سرگرد محمدی به همراه 6 سرباز و درجه دار دیگر در درگیری با قاچاقچیان مواد مخدر به شهادت رسیده اند. شهید محمدی ساعت 9 روز چهارشنبه به دنیا آمد و در همان ساعت و همان روز با کسب درجه شهادت، از دنیا رفت وی خاطرنشان کرد: شهید محمدی ساعت 9 روز چهارشنبه به دنیا آمد و در همان ساعت و همان روز با کسب درجه شهادت، از دنیا رفت.
🌹زندگینامه شهدای فراجا(استان کردستان)شماره_۴ 🇮🇷زندگینامه سردار 🔰شهیدگرانقدر "محمود امان اللهی" سال ۱۳۳۹ در شهرستان بیجار چشم به جهان گشود. در تاریخ ۷ فروردین سال ۱۳۵۶ وارد دانشگاه افسری ارتش شد. پس از فارغ التحصیلی، به مناطق عملیاتی آبادان و خرمشهر اعزام و در تاریخ ۱۵ مهر سال ۱۳۵۹ از ناحیه دست و پا مجروح شد. 🔷سرانجام در تاریخ ۲۳ مهرماه سال ۱۳۵۹، به اسارت ارتش عراق درآمد. پس از ۲۴۴ روز اسارت به علت شدت جراحات وارده، به عنوان مجروح جنگی صعب العلاج در تاریخ ۲۶ خرداد سال ۱۳۶۰ به کشور منتقل شد. 🔷بنابه درخواست کتبی نماینده مردم شهرهای میاندوآب و تکاب در مجلس شورای اسلامی و فرمانده سپاه تکاب از فرماندهان ارتش مبنی بر نیاز مبرم به وجود ایشان، شهید امان اللهی از تاریخ ۲۳ فروردین سال ۱۳۶۱ به سپاه پاسداران مامورشد. وی در طول این مدت، مسئول بسیج مستضعفین و قائم مقام سپاه تکاب بود. 🔷پس از پایان مدت ماموریت در سپاه پاسداران، در یگانهای مختلف ارتش مشغول خدمت شد و در چندین عملیات نیز شرکت داشت. سپس در سال ۶۷ به ژاندارمری مامور و در سمت مشاور نظامی و معاون هماهنگ کننده عقیدتی سیاسی ناحیه ژاندارمری کردستان انجام وظیفه کرد و در تاریخ ۱۳ آذرماه سال ۱۳۶۹ به سازمان قضایی نیروهای مسلح کردستان مامور شد. 🔷در سال ۷۴ از ارتش به نیروی انتظامی منتقل و در سمت معاون هماهنگ کننده عقیدتی سیاسی ناحیه انتظامی کردستان مشغول به خدمت شد. 🔷این شهید بزرگوار به علت جراحات شدید در دوران دفاع مقدس، درتاریخ ۱۷ خرداد سال ۱۳۷۹ به فیض شهادت نائل آمدند. بنا به وصیت شهید و با اهدای اعضای بدن ایشان، سه نفر از بیماران نیازمند، به حیات خود ادامه دادند. 🌹روحش شاد و راهش پر رهرو باد🌹
🌹زندگینامه شهدای فراجا(استان کردستان)شماره_۴ 🇮🇷زندگینامه 🔰دوم خرداد ،۱۳۳۸ در روستاي گرگرسفال از توابع شهرستان کامياران به دنيا آمد. پدرش موسي، کشاورز بود و مادرش کالهزر نام داشت. در حد خواندن و نوشتن سواد آموخت. او نيز کشاورز بود. سال ۱۳۶۲ ازدواج کرد و صاحب دو دختر شــد. به عنوان سرباز ژاندارمري در جبهه حضور يافــت. نوزدهم دي ،۱۳۶۷ در روستاي بيات دهلران بر اثر انفجار مين و اصابت ترکش آن به سر و صورت، شهيد شد. مدفن او در زادگاهش واقع است.
🌹زندگینامه شهدای فراجا(استان کردستان)شماره_۷ 🇮🇷زندگینامه 🔰شهید ابراهیم مروتی در تاریخ دهم آذر ماه سال 1353 در تبریز متولد شد. کودکی اش را در یک خانوادة متدین و مذهبی گذراند. او همیشه نمازش را اول وقت می خواند و معتقد بود نماز اول وقت باعث خشنودی خدا و برج دهندة امور زندگی است. روزه هایش را به طور کامل گرفته و چند ساعتی از روز را صرف قرآن خواندن و راز و نیاز با خدا می کرد. همیشه آرزوی شهادت می کرد و می گفت خدایا مرا شهید بمیران. همیشه به ما توصیه می کرد نماز و روزه هایمان را به درستی به جا آوریم و نگذاریم که غفلت باعث قضا شدن نمازمان شود و ما را از دروغ گویی و هر گونه کار ناپسندی خصوصاً بدی به والدینمان منع می کرد. در خانه همگی از بزرگ گرفته تا کوچکترها او را خیلی دوست داشتیم و این دلیل بر مهربانی و خوش خُلقی او بود. همیشه با کودکان به زبان کودکانه سخن می گفت و احترام بزرگترها را نگه می داشت. او عاشق امام حسین (ع) بود و در ماههای محرم به دسته سینه زنان محله مان می رفت و برای امام حسین (ع) عزاداری می کرد. و در روز عاشورا برایش احسان می داد. این کار را چند سالی انجام داد تا وقت سربازیش فرا رسید. مراحل آموزش خود را در شهری بنام عجب شیر گذراند و خدمت سربازی را در تهران سپری کرد. در این دو سالی که از خدمتش می گذشت چندین بار به مرخصی آمد و چندین نامه از او دریافت کردیم که همیشه در نامه هایش ما را به نیکی با پدر و مادرمان می خواند و از دلتنگی برای ما سخن می گفت و در آخر نیز اضافه می کرد، رکاب زدن در راه سیدالشهداء و دفاع از وطن و ناموسمان لذتی دارد که قابل توصیف نمی باشد و سرانجام در سیزدهم اردیبهشت ماه سال 1375 در حالی که 10 روز مانده بود تا خدمت سربازیش به پایان برسد به آرزوی دیرینة خود رسید و به فیض عظیم شهادت نائل گشت. 
🌹زندگینامه شهدای فراجا(استان کردستان)شماره_9 🇮🇷زندگینامه 🔰نام شهید: حاجی  نام خانوادگی: پالیزی   نام پدر: عیسی محل تولد: سنندج   تاریخ تولد:15/4/1335 تاریخ شهادت:21/8/1361   محل شهادت:سوسنگرد         🔷پانزدهم تیرماه سال یکهزاروسیصد وسی وپنج در خانواده ای متدین و معتقد در شهر سنندج کودکی دیده به جهان گشود، که پدر ومادرش می را حاجی نام نهادند و بعد از سپری نمودن دوران کودکی وارد مدرسه نصرالهی و مقطع راهنمائی را در مدرسه امام محمد غزالی با موفقیت به اتمام رسانید و بعد از آن دیگر به تحصیل ادامه نداد و در استانداری سنندج مشغول خدمت شد و بنا به علاقه ای که به نظم و انضباط و امنیت داشت از سال 1355 به استخدام ژاندارمری درآمد وجهت ادامه خدمت به ژاندارمری رشت اعزام شد سپس به ارومیه منتقل شد و بعد از پیروزی انقلاب به شیراز و سپس به سوسنگرد منتقل گردیدو در همین شهر مشغول خدمت بود تا اینکه در مورخه 21/8/61 در گردان 907 جبهه موسیان به علت درگیری با ارتش بعثی عراق به درجه رفیع شهادت نائل گردید. 🔷خصوصیات اخلاقی شهید:   🔷  خوش اخلاق و خوش برخورد، اهل نماز وروزه ، با گذشت و بایمان و وفادار بود و با دوستان اهل معاشرت و با دشمنان مدارا می نمود و احترام به پدر ومادرش را به جای می آورد. دلش می خواست در میدان نبرد جان و خون خود را نثار هم میهنان و وطنش کند تا مایه آزادی تمامی مردم جهان و رهائی از بند استعمار و نابودی امپریالیسم جهانخوار باشد .
🌹زندگینامه شهدای فراجا(استان کردستان)شماره_11 🇮🇷زندگینامه 🔰 شهید معظم جمال فاتحی کرجو  فرزند اقبال و ثریا در تاریخ یکم مرداد ماه سال 1362 در میان خانواده ای مستضعف و زحمتکش و در روستای حسن آباد سنندج چشم به جهان هستی گشود. پدر و مادرش کشاورز بودند. 🔷جمال در میان محیط ساده و صمیمی روستا رشد نمود و با رسیدن به سن تحصیل، در دبستان روستا نام نویسی شد تا به تحصیل علم و دانش بپردازد. دوران تحصیلات ابتدایی را به پایان برد اما از آن پس بدلیل وضعیت اقتصادی نامناسب خانواده و نیاز به حضورش در کنار پدر، ترک تحصیل نمود و به کارکردن پرداخت. مدتی بعد به همراه خانواده به شهر سنندج مهاجرت نموده و به عنوان شاگرد نازک کاری به کار مشغول گردید. وی این حرفه را به خوبی فرا گرفت و دارای مهارت گردید. 🔷در این مقطع برای انجام خدمت مقدس سربازی، با علاقه ای وافر خود را معرفی و پس از اتمام دوره آموزشی، در زندان مرکزی ایلام بخدمت مشغول شد. پس از چندین ماه خدمت صادقانه، در تاریخ 19 آبان ماه 1381 در حین انجام نگهبانی، توسط افرادی شرور و ناشناس و به منظور سرقت سلاح ومهمات با چاقو مورد ضرب و شتم قرار گرفته و به شهادت رسید. پیکر مطهر سرباز رشید اسلام جمال فاتحی کرجو در آرامستان بهشت محمدی سنندج بخاک سپرده شد.
🌹زندگینامه شهدای فراجا(استان کردستان)شماره_۱۲ 🇮🇷زندگینامه نام پدر:احمد تاریخ تولد:1/1/1347 محل تولد:روستای قادرمرز دهگلان تاریخ شهادت:25/09/1369 محل شهادت:سیستان و بلوچستان عبدالله قادرمرزی اول فروردین سال یکهزار و سیصدوچهل و هفت در روستای قادرمرز از توابع شهرستان دهگلان در خانواده مذهبی چشم به جهان گشود.خانواده اش در سال 1349 از روستای قادرمرز به سنندج نقل مکان کردند. سال 1353 وارد مدرسه ابتدایی شد و پس از اتمام چهارم ابتایی ترک تحصیل نمود. چون خانواده اش در فشار مالی بود و مشکلات زیادی بر دوش آنان بود در نانوایی مشغول کار شد تا کمک خرجی برای خانواده باشد پس از چند سال کار در ناوایی در سال 1368 برای انجام خدمت مقدس سربازی به ژادارمری سیستان و بلوچستان اعزام شد در لباس سربازی نیز شخصی مردم دار بود و به پدر ومادرش احترام می گذاشت،همیشه نماز اول وقت می خواند و همه از او راضی بودند. فردی مومن و باخدا بودو در راه خدا به فقرا و مستمندان کمک می کرد و فرائض دینی را به موقع انجام می داد. وقتی سرباز بود دختری نامزدش بود ناگهان شب چله خبر به خانواده رسید که در تاریخ 25/9/69 در منطقه سیتان و بلوچستان عبدالله به شهادت رسیده است. برادر شهید می گوید:برادرم عبدالله همیشه مارا به درس خواندن تشویق میکرد و می گفت به خاطر مشکلات من نتوانستم درس بخوانم شما درس بخوانید تا در آینده برای جامعه کسی باشید و بتوانید به مملکت و میهن اسلامی بهتر خدمت کنید.
🌹زندگینامه شهدای فراجا(استان کردستان)شماره_۱۳ 🇮🇷زندگینامه 🔰محل شهادت سراوان سیستان و بلوچستان 🔷نحوۀ شهادت درگیری با اشرار و اصابت گلوله 🔷محل دفن روستای شویشه سنندج 🔷اقبال غفاری شویشه فرزند احمد و لقا در روستای شویشه سنندج به دنیا آمد. تا کلاس پنجم ابتدایی درس خواند و بعد ترک تحصیل کرد و بالاجبار در کنار خانواده اش به کار در روستا پرداخت. با رسیدن به سن خدمت سربازی داوطلبانه خود را معرفی و به عنوان سرباز نیروی انتظامی به منطقۀ مرزی سیستان و بلوچستان اعزام گردید. پس از انجام ماه ها خدمت صادقانه، مهرماه ۱۳۷۲ در درگیری با اشرار و اصابت گلوله به شهادت رسید. 🔷پسرم خیلی انسان خوبی بار آمده بود. در کودکی پدرش را از دست داد. همیشه مشغول کار و زحمت بود. می گفتم : پسرم چرا اینقدر به خودت زحمت می دهی؟ جواب می داد : مادر جان برای آسایش شما و خواهرانم هرکاری از دستم برآید کوتاهی نمی کنم. خیلی از دستش راضی بودم. وقتی به خدمت سربازی رفت، محل خدمت اش نیروی انتظامی شد. پس از آموزش او را به سیستان و بلوچستان بردند. اقبال وقتی اعتیاد به مواد مخدر جوان ها را می دید خیلی ناراحت می شد و از قاچاقچیان مواد مخدر و اشرار که باعث بدبختی بسیاری از جوان ها و خانواده هایشان بودند کینه به دل می گرفت و برای مبارزه با آن ها عزم جزم کرده بود. درست شب قبل از شهادت خوابش را دیدم. در خواب شهادت پسرم را دیدم و صبح روز بعد خبر شهادتش را برایم آوردند.
🌹زندگینامه شهدای فراجا(استان کردستان)شماره_۱۴ 🇮🇷زندگینامه 🔰یکم مهر ماه سال یکهزارو سیصد وپنچاه و دو، در شهر سنندج و درمیان خانواده ای متوسط چشم به جهان گشود. پدر و مادرش نعمت الله و فراست نام داشتند و با شور و شوق، کمرهت به تعلیم و تربیت کودک خود بستند. با رسیدن به سن مدرسه، در دبستان ثبت نام شد تا سواد بیاموزد. تحصیلات ابتدایی وراهنمایی رابا موفقیت سپری نمود. از آن پس به دلیل بروز پاره ای مشکلات درزندگی ترک تحصیل نمود. 🔷ساسان پس از انجام ماه ها خدمت صادقانه و مبارزه با سودا گران مرگ، سرانجام در درگیری با اشرار مسلح در زاهدان و اصابت گلوله به شهادت رسید. 🔷پسرم ساسان خیلی مردم دار و دلسوز همه بود. از مظلومان و فقرا دستگیری می کرد. ساسان شهید شده و ما برای مراسم به مسجد محل رفتیم. جمعیت زیادی می آمدند و می رفتند و خیلی شلوغ بود. در این میان پیرمردی با لباس هایی تقریبا ژولیده حضور داشت و از ته دل گریه می کرد. روز دوم و سوم، صبح و بعد ازظهر هم همین پیرمرد آمد و همانطور گریه می کرد. در پایان مراسم رفتم و به او گفتم پدر جان، من شما را نمی شناسم. آیا پسرم به شما بدهی یا دین دیگری نداشت؟ پیرمرد گفت : نه آقا. پسر شما یک شب مرا از دست چند شخص ولگرد و معتادی نجات داد که می خواستند هم پولم را ببرند و هم وسایلم را. پسر شما با شهامت نجاتم داد. تازه پس از آن هروقت می توانست به من کمک می کرد و می دانست عیالوار و بی درآمد هستم. امیدوارم بهشت جایش باشد.
علی ابراهیمی پدر شهید والامقام امیرحسین ابراهیمی: ❇️"امیرحسین بیشتر اوقات فراغتش را در مسجد و هیئت‌ها می‌گذراند. هر سال قبل از محرم، با دوستانش خیمه برپا می‌کرد. یک بار که دیر به خانه آمد، دیدیم پایش زخمی‌ست و شلوارش پاره. گفت از بالای خیمه افتاده، ولی با همان زخم به کارش ادامه داد."❇️ امیرحسین، چهارمین و آخرین فرزند خانواده بود و در هفتم خردادماه سال ۱۳۸۰ در روستای روشناوند دیده به جهان گشود. استوار یکم "امیرحسین ابراهیمی" هشتم شهریورماه سال ۱۴۰۱ در اجرای طرح مبارزه با قاچاق کالا و سوخت غیرمجاز (خودروهای شوتی) در پلیس راه سربیشه بر اثر برخورد خودروی شوتی مصدوم و پس از تحمل یک دوره بیماری در حالت کما، روز چهارشنبه اول آذرماه ۱۴۰۲ به یاران شهید عرصه امنیت پیوست.
| قسمت اول "نایبی"؛ شهیدی برخاسته از دل مسجد در میدان های پرهیاهو 🥀امنیت امروزمان را مدیون فداکاری عزیزانشان هستیم؛ شهیدی که در لباس سبز فراجا، شب و روز نداشت تا ما در آرامش زندگی کنیم. 🥀شهید محمد نایبی، یکی از مردان آرامِ میدان‌های پرهیاهو بود؛ مأموری وظیفه‌شناس و دلسوز که در دل خراسان جنوبی و در خط مقدم مقابله با اشرار، جان خود را نثار امنیت مردم کرد. 🔰مرضیه بیدختی همسر شهید محمد نایبی از شهدای والامقام انتظامی در شهرستان بیرجند خراسان‌جنوبی روایت می کند: محمد متولد اول مهرماه ۱۳۶۲ بود. اولین بار در سال ۱۳۸۶ با او آشنا شدم؛ از طریق شوهرخواهرشان که همکار پدرم در مدرسه بود. آن دیدار سرنوشت‌ساز شد. مرداد سال بعد عقد کردیم و یک سال بعد هم زندگی مشترک‌مان را آغاز کردیم. روزهای عاشقانه‌ای که هیچ‌گاه فکر نمی‌کردم روزی با داغ شهادت پایان بگیرند. همیشه کنار پدرش در مغازه‌شان کار می‌کرد. با وجود مشغله کاری زیاد، هر وقت فرصتی پیدا می‌کرد، به پدرش کمک می‌داد. پدرم همیشه می‌گفت: جوانی که این‌طور با عشق به پدر و مادرش خدمت می‌کند، قطعاً برای خانواده خودش هم کوتاهی نخواهد کرد و همین‌طور هم بود. محمد هیچ‌گاه برای من و پسرمان کم نگذاشت. 🥀شهيد محمد كلاته نايبي هفتم آبان ماه سال ۱۳۹۶ در منطقه كوير خوسف و در درگيري ماموران انتظامي با اشرار مسلح به درجه رفيع شهادت نائل شد. ادامه دارد...
🥀همزمان با دومین سالروز ولادت شهید عزیز؛ 🥀مراسم گرامیداشت شهید مدافع وطن استواریکم امیرحسین ابراهیمی در بیرجند برگزار شد. 🔸همزمان با دومین سالروز ولادت شهید استواریکم امیرحسین ابراهیمی مراسم گرامیداشت این شهید والامقام انتظامی؛ با حضور فرماندهان نظامی و انتظامی، مسؤلان استانی و خانواده معزز شهید و اقشار مختلف مردم در محل گلزار شهدای بیرجند برگزار شد. 🔸شهید امیرحسین ابراهیمی، چهارمین و آخرین فرزند خانواده خود بود که در هفتم خردادماه سال ۱۳۸۰ در روستای روشناوند شهرستان بیرجند دیده به جهان گشود. 🔸شهید استوار یکم "امیرحسین ابراهیمی" هشتم شهریورماه سال ۱۴۰۱ در اجرای طرح مبارزه با قاچاق کالا و سوخت غیرمجاز (خودروهای شوتی) در پلیس راه سربیشه بر اثر برخورد خودروی شوتی مصدوم و پس از تحمل یک دوره بیماری در حالت کما، روز چهارشنبه اول آذرماه ۱۴۰۲ به یاران شهید عرصه امنیت پیوست.