eitaa logo
روابط عمومی مرزبانی خراسان شمالی 🇮🇷مرزمقدس🇮🇷
527 دنبال‌کننده
14.9هزار عکس
9هزار ویدیو
226 فایل
🆔 @marze_26 📌مهم حتما پیام سنجاق شده مطالعه شود 💫تبادل لینک صورت می گیرد💫 🔻کانال روابط عمومی مرزبانی خراسان شمالی در روبیکا:👇 https://rubika.ir/marze_moghadas26
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 👌قصه‌های زندگانی امام زمان(عج) پرسیدم: چه می‌خوانی دوست من؟ گفت: این از نامه‌هایی است که بسیار جالب است و‌ از سوی حضرت مهدی موعود(عج) برای دانشمند بزرگ شیعه، شیخ مفید فرستاده شده است. با اشتیاق پرسیدم: می‌شود آن را بلند بخوانی تا من هم بشنوم و‌ از آن بهره‌مند شوم؟ با گفتن «آری» موافقتش را اعلام‌ کرد و چنین خواند: ...هر یک از برادران دینی تو که از خدا پروا کند و حقوق مالی را که بر عهده دارد، به نیازمندان بپردازد، از فتنه سر برآورده و از نگرانی‌های تیره و گمراه کننده‌ی آن در امان خواهد بود و هر آن که بخل ورزد و نعمت‌هایی را که به امانت پیش اوست، به دست آنان که باید نرساند، در دنیا و‌ آخرت در شمار زیانکاران خواهد بود. هرگاه پیروان ما که خداوند آنان را بر اطاعت خویشتن موفق بدارد، برای وفای به عهد همسو و‌ هماهنگ می‌بودند و به پیمانی که با ما بسته‌اند وفا می‌کردند، برکت و‌ مبارکیِ دیدار به تاخیر نمی‌افتاد و زودتر توفیق و خوشبختی زیارت ما را با راستی و‌ دانایی، درک و‌ احساس می‌کردند! آنچه‌ ما را از دیدار آنان باز داشته، رفتارهای ناپسندی است که از آنان می‌بینیم، در حالی که هرگز چنین انتظاری از آنان نداریم. 📕برگرفته از کتاب قصه‌های زندگانی امام زمان(عج)، صفحه ۱۱۳ و ۱۱۴
📚 کاش ما فقط نگران هم "نبودیم"! پدرم دلواپس آینده برادرم است! اما حتی یک بار هم اتفاق نیفتاده که باهم به کافی شاپ بروند، در خیابان قدم بزنند و گاهی بلند بخندند. برادرم نگران فشار کاری پدرم است! اما حتی یکبار هم نشده خواسته هایش را به تعویق بیندازد تا پدر برای مدتی احساس راحتی کند. مادرم با فکر خوشبختی من خوابش نمیبرد اما حتی یکبار هم نشده که با من در مورد خوشبختی ام صحبت کند و بپرسد: فرزندم چه چیزی تو را خوشحال میکند؟ من با فکر رنج و سختی مادرم از خواب بیدار میشوم، اما حتی یکبار نشده که دستش را بگیرم با او به سینما بروم، باهم تخمه بشکنیم، فیلم ببینیم و کمی به او آرامش بدهم. روانشناسان به این حالت " آلکسی تایمی" یعنی فقر کلمات در بیان احساسات می گویند. در فرهنگ ما این مریضی یک رسم مرسوم است! احساساتت را پنهان کن و نشان نده ... از یک طرف در خلوت خود، دلمان برای این و آن تنگ می شود،از طرف دیگر وقتی به هم میرسیم،انگارکه لال مانی میگیریم! انگار نیرویی نامرئی، فراتر از ما وجود دارد که دهانمان را بسته تا مبادا چیزی در مورد دلتنگی مان بگوییم! تکلیفمان را با خودمان روشن نمیکنیم . یکدیگررا دوست میداریم اما آنقدر شهامت نداریم که دوست داشتن مان را ابراز کنیم! ما آدم های فقیری هستیم ! البته فقیری که درکلماتش احساسات را پنهان میکند. آنقدر دربیان احساساتمان آلکسیتایمیک(فقر کلمات) هستیم که صبر میکنیم تا وقتی عزیزی از دست رفت، آنوقت تا آخر عمر برایش شعر بگوییم. از یک جا به بعد باید این سکوت خطرناک راشکست و راه افتاد. از یک جا به بعد باید پدر به پسرش بگوید که چقدر دوستش دارد. از یک جا به بعد باید پسر دست پدر را بگیرد وبا هم قدم بزنند. از یک جا به بعد باید مادر پسرش را به یک شام دونفره دعوت کند. از یک جا به بعد باید پسر درگوش مادرش بگوید: چقدر خوب است که تورا دارم. و چه خوب است، از یک جا به بعد، همینجا باشد! از همین جا که این نوشته تمام شد ...
🔴 انگیزشی( ياد خدا) مردي براي اصلاح به آرايشگاه رفت در بين كار گفتگوي جالبي بين آنها در مورد خدا صورت گرفت. آرايشگر گفت:من باور نميكنم خدا وجود داشته با شد مشتري پرسيد چرا؟ آرايشگر گفت: كافيست به خيابان بروی و ببيني مگر ميشود با وجود خداي مهربان اينهمه مريضيو درد و رنج وجود داشته باشد؟ مشتري چيزي نگفت و از مغازه بيرون رفت به محض اينكه از آرايشگاه بيرون آمد مردي را در خيابان ديد با موهاي ژوليده و كثيف با سرعت به آرايشگاه برگشت و به آرايشگر گفت مي داني به نظر من آرايشگر ها وجود ندارند مرد با تعجب گفت :چرا اين حرف را ميزني؟ من اينجاهستم و همين الان موهاي تو را مرتب كردم مشتري با اعتراض گفت: پس چرا كساني مثل آن مرد بيرون از آريشگاه وجود دارند آرایشگر گفت: آرايشگر ها وجود دارند فقط مردم به ما مراجعه نميكنند. مشتري گفت: دقيقا همين است خدا وجود دارد فقط مردم به او مراجعه نميكنند. براي همين است كه اينهمه درد و رنج در دنيا وجود دارد. 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' •┈┈••✾🍃@marze_26🍃✾••┈┈•