eitaa logo
روابط عمومی پلیس مازندران
261 دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
2.2هزار ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
36.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آن روز شیرین به بهانه آغاز سال جدید میلادی دیدار رهبر معظم انقلاب با خانواده شهید آرمن آودیسیان مادر شهید : آیا این افتخار نیست که فرزندم را در راه وطن داده ام 🇮🇷ما را در کانل آتش به اختیار دنبال کنید🏃‍♂🏃‍♂ @atashbekhtyar
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
وصیت‌نامه مصطفی چمران 🌹 💠خوش دارم هیچ‏کس مرا نشناسد 🌹خوش دارم هیچ‏کس مرا نشناسد، هیچ‏کس از غم‏ها و دردهایم آگاهی نداشته باشد، هیچ‏کس از راز و نیازهای شبانه‏ ام نفهمد، هیچ‏کس اشک‏های سوزانم را در نیمه‏ های شب نبیند، هیچ‏کس به من محبت نکند، هیچ‏کس به من توجه نکند، جز خدا کسی را نداشته باشم، جز خدا با کسی راز و نیاز نکنم، جز خدا انیسی نداشته باشم، جز خدا به کسی پناه نبرم...
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
ماه رجب ماه خداست🥀 تومهمان خداشدی🥀 @atashbekhtyar
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲💭 مرد یعنی چی... تقدیم به روح بلند و ملکوتی شهید غیرت حمیدرضا الداغی مرد ایرانی حمیدرضا الداغی
💢   |  شهید آسمانی 🔹 شهید محمد قنبری، شهید مظلوم مدافع امنیت که توسط خودرو در ایذه زیرگرفته و آسمانی شد.
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
💢نقاشی چهره شهید مدافع امنیت، شهید محمد قنبری ... طراح: عباس گودرزی
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
🔍دانستنیها 🔻چگونه جای و عوض می شود؟!
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
🔴 بسیاری از این صحنه هایی که امروزه در خیابان ها شاهدش هستند دیگر ‎ نیست؛ ‎ به تمام معناست. ‎ و ‎ و ‎ به هیچ وجه برای این داده قابل تحمل نیست. 📛کانال رسمی @janjalnews_org
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
🔴 بسیاری از این صحنه هایی که امروزه در خیابان ها شاهدش هستند دیگر ‎ نیست؛ ‎ به تمام معناست. ‎ و ‎ و ‎ به هیچ وجه برای این داده قابل تحمل نیست. https://eitaa.com/PR_Police
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میگن نه روسری نه تو سری اما روسری سرنخه و توسری فقط یه بهونه... داستانی که اینا شروع کردن ، تازه سر نخه و ته نخ ، فاجعه ایه که اینجا داره ازش حرف میزنه... ملتی که قرار بود با لاله زار، فیلم فارسی، جشن هنر و کاخ جوانان شود، کرد و بیش از ۲۵۰ هزار داد... حالا یک عده فریب خورده ، یک جنبشی راه انداخته اند ، اسمش را گذاشته اند انقلاب... شهید نمی دهند ، چون اصلا اعتقادی به شهادت ندارند. یک عده به اصطلاح هم در ظاهر انقلابی اند اما در باطن به همان فکر میکنند که آنها نیز... توییت ها و موضع گیری هایشان ، باطنشان را لو می دهد. این را کسی باقی نمانده که نداند و آنها را نشناسد. اما خواستم بگویم ، دست همان بیش از ۲۵۰ هزار ، و دعایشان برای نگاه داشتن آن ، کافیست . آن انقلاب جنسش از خون و نور است . این انقلاب تازه از تخم در آمده ، اما جنسش از پلاستیک و هرزگی ست. و‌ اما ، آن کجا و این کجا !
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
💢تشییع باشکوه 🔹مراسم تشییع با شکوه شهید مدافع امنیت استوار دوم علی محمودی با حضور فرماندهان ارشد نظامی و انتظامی استان ، کارکنان نیروهای مسلح ،مسئولین استانی و شهرستانی ،اقشار مختلف مردم در محل خدمت شهیدفرماندهی یگان ویژه شرق استان تهران برگزار شد.
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
💢"شهدای مرزی ما مظلومند..." پدر مرزبان شهید محمد لطفی: به پسر شهیدم افتخار می کنم و اگر نیاز باشه پسری ندارم ولی خودم برای کشورم لباس رزم می پوشم جهت شادی روح شان صلوات
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
💢 تصویری از استوار یکم شهید «حسن قورزایی» که شب گذشته در درگیری با اشرار مسلحِ سراوان به شهادت رسید. ✍️ 💔 رفیق نیمه راه من خداحافظ😭
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
✍️ 💠 تا بیمارستان به جای او هزار بار مُردم و زنده شدم تا بدن نیمه‌جانش را به اتاق عمل بردند و تازه دیدم بیمارستان مجسم شده است.جنازه مردم روی زمین مانده و گریه کودکان زخمی و مادران‌شان دل سنگ را آب می‌کرد. چشمم به اشک مردم بود ودر گوشم صدای سعد می‌آمد که به بهانه رهایی مردم مستانه نعره می‌زد:«بالرّوح، بالدّم، لبیک سوریه!»و حالا مردم سوریه تنها قربانیان این بدمستی سعد و هم‌پیاله‌هایش بودند. 💠 کنار راهروی بیمارستان روی زمین کِز کرده بودم ومی‌ترسیدم مصطفی مظلومانه شود که فقط بی‌صدا گریه می‌کردم. ابوالفضل بالای سرم تکیه به دیوار زده وچشمان زیبایش از حال و روز مردم رنگ شده بود که به سمتش چرخیدم و باگریه پرسیدم:«زنده می‌مونه؟» 💠 از تب بی‌تابی‌ام حس می‌کرد دلم برای مصطفی با چه ضربانی می‌تپد که کنارم روی زمین نشست و به جای پاسخ، پرسید:«چی‌کاره‌اس؟» تمام استخوان‌هایم از ترس وغم می‌لرزید که بیشتر در خودم فرو رفتم و زیرلب گفتم:«تو پارچه فروشه، با جوونای شیعه از حرم (علیها‌السلام) دفاع می‌کردن!» 💠 از درخشش چشمانش فهمیدم حس دفاع از به کام دلش شیرین آمده و پرسیدم:«تو برا چی اومدی اینجا؟» طوری نگاهم می‌کرد که انگار هنوز عطش دو سال ندیدن خواهرش فروکش نکرده و همچنان تشنه چشمانم بود که تنها پلکی زد و پاسخ داد:«برا همون کاری که سعد ادعاش رو می‌کرد!» 💠 لبخندی عصبی لب‌هایش را گشود، طوری که دندان‌هایش درخشید و در برابر حیرت نگاهم با همان لحن نمکین طعنه زد:«عین آمریکا و اسرائیل و عربستان و ترکیه، این بنده خداها همه‌شون می‌خوان کنار مردم سوریه مبارزه کنن! این که می‌بینی با خمپاره و انتحاری افتادن به جون زن و بچه‌های سوریه، معارضین صلح‌جو هستن!!!» و دیگر این حجم غم در سینه‌اش جا نمی‌شد که رنگ لبخند از لبش رفت و غریبانه شهادت داد:«سعد ادعا می‌کرد می‌خواد کنار مردم سوریه مبارزه کنه، ولی ما اومدیم تا واقعاً کنار مردم سوریه جلو این حرومزاده‌ها کنیم!» 💠 و نمی‌دانست دلِ تنها رها کردن مصطفی را ندارم که بلیطم را از جیبش درآورد، نگاهی به ساعت پروازم کرد و آواری روی سرش خراب شد که دوباره نبودنم را به رخم کشید:«چقدر دنبالت گشتم زینب!» از صدایش دلم لرزید، حس می‌کردم در این مدتِ بی‌خبری از خانواده، خبر خوبی برایم ندارد و خواستم پی حرفش را بگیرم که نگاه برّاق و تیزش به چشمم سیلی زد. 💠 خودش بود،با همان آتشی که از چشمان سیاهش شعله می‌کشید و حالا با لباس سفید پرستاری در این راهرو می‌چرخید که شیشه وحشتم درگلوشکست. نگاهش به صورتم خیره ماند ومن وحشتزده به پهلوی ابوالفضل کوبیدم:«این باتکفیری‌هاس!»از جیغم همه چرخیدند و بسمه مثل اسفند روی آتش می‌جنبید بلکه راه فراری پیدا کند ونفهمیدم ابوالفضل با چه سرعتی از کنارم پرید. 💠 دست بسمه از زیر روپوش به سمت کمرش رفت ونمی‌دانستم می‌خواهد چه کند که ابوالفضل هردو دستش را از پشت غلاف کرد. مچ دستانش بین انگشتان برادرم قفل شده بود و مثل حیوانی زوزه می‌کشید،ابوالفضل فریاد می‌زد تا کسی برای کمک بیاید و من از ترس به زمین چسبیده بودم. 💠 مردم به هر سمتی فرار می‌کردند و دو مرد نظامی طول راهرو را به طرف ما می‌دویدند. دستانش همچنان از پشت در دستان ابوالفضل مانده بود، یکی روپوشش را از تنش بیرون کشید و دیدم روی پیراهن قرمزش کمربند انفجاری به خودش بسته که تنم لرزید. ابوالفضل نهیب زد کسی به کمربند دست نزند، دستانش را به دست مرد دیگری سپرد و خودش مقابل بسمه روی زمین زانو زد. 💠 فریاد می‌زد تا همه از بسمه فاصله بگیرند و من می‌ترسیدم این کمربند در صورت برادرم منفجر شود که با گریه التماسش می‌کردم عقب بیاید و او به قصد باز کردن کمربند،دستش را به سمت کمر بسمه برد. با دستانم چشمانم را گرفته واز اضطراب پَرپَر شدن برادرم ضجه می‌زدم تا لحظه‌ای که گرمای دستش را روی صورتم حس کردم. 💠 با کف دستانش دوطرف صورتم را گرفت، با انگشتانش اشک‌هایم را پاک کرد و با نرمی لحنش نازم را کشید:«برا من گریه می‌کنی یا برا این پسره که اسکورتت میکرد؟» چشمانش با شیطنت به رویم می‌خندید، می‌دیدصورتم از ترس می‌لرزد و می‌خواست ترسم تمام شود که دوباره سر به سر حال خرابم گذاشت:«ببینم گِل دل تو رو با پسر برداشتن؟ پسر قحطه؟» 💠 با نگاه خیسم دنبال بسمه گشتم ودیدم همان دو مرد نظامی او را درانتهای راهرو می‌برند. همچنان صورتم را نوازش می‌کرد تا آرامم کند و من دیگر از چشمانش شرم می‌کردم که حرف را به جایی دیگر کشیدم:«چرا دنبالم می‌گشتی؟»
درود خدا بر مردم شهید پرور کرمان
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
32.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فراجا میلاد آزاد آور آراسته تراز انقلاب تولیدی عس کرمانشاه
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همچون قلبی است که به اندام های خشک و مرده و بی رمق جامعه حیات؛به نسل جدید ایمان می بخشد و موجب حرکت جامعه رو به جلو می شود همانگونه که (ع) حیات و تحرک به جامعه داد...
51.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
؛ اطلاعیه برگزاری ۱۲۹ فرماندهی انتظامی شهرستان ؛ پنج شنبه ۲۶ مردادماه بعد از نماز مغرب و عشا ؛ساری -میدان امام _خیابان جام جم_ حسینیه عاشقان سپاه کربلای
🌻🩵 🔖 🌼حضرت صادق 🌼علیه السلام در حضور جمعی از دوستان و شیعیان خویش فرمود: 🟣هنگامی که صبح روز غدیر شد، ▫️مؤمن باید و لباس هایش را پوشیده، ▫️ و خود را در حدّ توانائیش سازد.😍✅ 📚بحارالأنوار،ج98، ص301 به نقل از اقبال الأعمال ♥️🌹♥️🌹♥️🌹♥️🌹♥️🌹 🌸حضرت رضا🌸علیه السلام فرمود: 🟡روز غدیر، روز است، 🤗👌🏻 ▫️پس هرکس به خاطر روز غدیر، خود را بیاراید، 👈🏻خداوند همه خطاهای وی، اعمّ از کوچک و بزرگ، را می آمرزد،🤩🥹 ▫️ و را به سوی او می فرستد که تا غدیر سال آینده، 👈🏻اعمال نیک برای او نوشته، و درجه او را بالا برند.😍🤗 ▫️ پس اگر در این فاصله بمیرد، 👈🏻 مرده، 🤩🤩 ▫️و اگر زنده بماند، با سعادت زندگی خواهد کرد.👌🏻🤩 📚اقبال الأعمال، ص778 به نقل از کتاب النّشر و الطّی 🔸غدیر دیگری در راه است...💐 🥀🌿🕊🕊🌿🥀 روابط عمومی پلیس نور  👇👇👇 https://eitaa.com/ravabetomomipolicenoor 🥀🌿🕊🕊🌿🥀
هدایت شده از پلیس فریدونکنار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نماهنگ | «مثل رئیسی خستگی ناپذیر باش» _ جمهور ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ┄┅┅┅┅❁🖤❁┅┅┅┅┄ "پلیس فریدونکنار"💫 ╭┅─────────┅╮ https://eitaa.com/freydonknar ╰┅─────────┅╯