eitaa logo
روابط عمومی ف.انتظامی شهرستان اردبیل
222 دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
10.8هزار ویدیو
165 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
❇️رئیس محترم جمهور: اینجانب ضمن ابراز همدردی عمیق با خانواده‌هایی که عزیزان خود را در این اقدام ناجوانمردانه از دست دادند، این حادثه را به ملت بزرگ ایران تسلیت می‌گویم. ❇️رئیس محترم مجلس: ضمن عرض تبریک و تسلیت شهادت این سربازان رشید و جان‌برکف به مقام معظم رهبری،‌ فرماندهی انتظامی کشور، مردم شریف سیستان‌ و‌ بلوچستان و خانوادهٔ معزز آنان، درجات رفیع و رضوان الهی برای شهیدان سرافراز و شفای عاجل مجروحان را از درگاه خداوند متعال مسألت می‌نمایم. ❇️رئیس محترم قوه قضاییه: مسئولان دستگاه  قضایی استان موظفند ضمن صدور دستورات لازم به نیروهای امنیتی و انتظامی، تمامی اقدامات مقتضی را در دستگیری و به کیفر رساندن این تروریست‌های وابسته به استکبار جهانی به عمل آورند.
با تقدیم یازده شهید انتظامی دیگر امسال۷۲ نفر از کارکنان مظلوم فراجا که در خط مقدم حفظ امنیت هستند به فیض شهادت نائل شده اند.
🔻بیانیه مخالفت اساتید دانشگاه پیام نور نسبت به صدور حکم اعدام سرهنگ جوانمردی. https://digiform.ir/w9ee3d135 ‌‌‌‌ ‌ ‌‌‌‌ ‌ ‍
سخنگوی فراجا در مصاحبه با خبرگزاری پلیس: 🔻پایان غائله گروگان‌گیری در چابهار 🔻هلاکتِ تروریست‌هایِ جیش الظلم توسط واحدهای مبارزه با تروریسم فراجا 🟢 آزادی گروگان‌ها با عملیات واحدِ رهایی گروگان پلیس ☘️ پنج خانواده گروگان گرفته شده در صحت و سلامت هستند 🌹 شهادت چهار نفر از کارکنان انتظامی و مرزبانی فراجا در حوادث تروریستی چابهار و راسک شرح خبر 👇 https://news.police.ir/page/single-news?id=100029886
9.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻منتشر شده برای اولین بار؛ 💢صحبت های سرهنگ جوانمردی در میان خانواده متهمان دستگیر شده در اغتشاشات 1401: "هیچوقت یک کشوری مثل انگلیس،آمریکا، عربستان و اسرائیل به فکر من و شما نیست...!"
🔅 ✍️ همیشه وقت برای جبران نیست 🔹کلاس را همهمه گرفته بود تا اینکه استاد وارد کلاس شد. کلاس را سکوت فراگرفت. از اینکه روز اول دانشگاه بود هیجان خاصی داشتم؛ رشته حقوق. 🔸برای واردشدن به این رشته خیلی تلاش کرده بودم و این باعث می‌شد احساس غرور کنم. 🔹در همین افکار به‌سر می‌بردم که ناگهان گویی استاد ذهن تمام دانشجوها را خوانده بود، با صدایی رسا قبولی در کنکور و قبولی در این رشته را به همه تبریک گفت. 🔸ایشان یکی از استادهای باتجربه بودند که از آوازه زیاد بی‌نصیب نبودند. آن روز برایمان خاطره‌ای را تعریف کردند که باعث شد تمامی سال‌هایی که مشغول به تحصیل بودم، خط‌ومشی من قرار بگیرد. 🔹استاد یک مرد میانسال با موهای جوگندمی بود که در منصب قضاوت قرار داشت. از آن روز سال‌ها می‌گذرد اما به‌خوبی خاطره‌ای که برایمان تعریف کرد ملکه ذهنم است. 🔸استاد سرفه‌ای کرد، سینه‌اش را صاف کرد و با لحن آرامی گفت: دانشجوهای عزیزم، می‌دانم که همه شما رویای قضاوت و وکالت را در سر دارید و به این امید وارد این رشته مقدس شده‌اید. ولی آگاه باشید وظیفه شما بسیار سنگین است. وجدان بیدار می‌خواهد که هر لحظه شما را نهیب بزند. 🔹آهی کشید. دستی بر موهای لختش کشید و این بار با افسوس گفت: سال‌ها پیش قاضی یکی از شعبه‌ها بودم. تازه‌کار نبودم اما مثل الان خبره هم نبودم. روزی برای پرونده‌ای مجبور به صدور حکم اعدام شدم. 🔸آن روز را هنوز به یاد دارم. بسیار ناراحت و غمگین بودم. یک ماهی گذشت و بعدا مشخص شد شخص به ناحق این حکم برایش صادر شده. 🔹سعی در شکستن حکم کردیم اما متاسفانه دیر شده بود. بعضی اشتباه‌ها قابل جبران نیست. 🔸روزها گذشت تا اینکه روزی وقتی خواستم از شعبه خارج شوم، خودکارم روی زمین افتاد. مردی سیاه‌پوش فریاد زد: آهاااااای اسلحه‌ات افتاد. 🔹با خشم نگاهش کردم و او در جواب نگاهم گفت: تو با همین قلمت پدر مرا کشتی و به چوبه دار آویختی. 🔸اشک در چشمان استاد حلقه بست. آهی کشید و گفت: مراقب باشید، شاید اشتباه شما هیچ‌وقت قابل جبران نباشد.