eitaa logo
روابط عمومی ف. انتظامی خوزستان
491 دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
2.8هزار ویدیو
37 فایل
نیروی انتظامی مظهر اقتدار و امنیت کشور است. امام خامنه ای ( مد ظله العالی )
مشاهده در ایتا
دانلود
نشست تخصصی، معرفتی، توجیهی مداحان و ذاکران اهل بیت ( علیهم السلام) انتظامی ج،ا،ایران با حضور حضرت حجت الاسلام والمسلمین سید علیرضا ادیانی ریاست سازمان عقیدتی سیاسی انتظامی
📍برگزاری کارگاه فرهیختگان فرهنگی فرماندهی انتظامی خوزستان 🏴 در آستانه ماه محرم الحرام کارگاه فرهیختگان فرهنگی انتظامی خوزستان در طیف "مداحان" با حضور اساتید برجسته اهل بیت(ع) استان در سالن جلسات عقیدتی سیاسی فرماندهی انتظامی خوزستان برگزار شد.
🔻دانش آموزانی که قبل از سن مشمولیت فارغ التحصیل شوند و تا یک سال پس از ورود به سن مشمولیت خود را معرفی نکنند .
مدیون این مجالس روضه ایم ▪️اگر نبود همين مجالس روضه‌ ای که وقتی بچه بوديم پدر و مادرها دست ما را می گرفتند و به آن ها می بردند، اول محرم که می شد، می رفتيم پای منبر آقايان، مثلا مي‌گفتند ورود سيدالشهدا (علیه‎السلام) به کربلا در روز دوم بود؛ [اگر این مراسمات نبود،] ما اصلا با داستان کربلا آشنا نمي‌شديم. ▪️اگر در تاسوعا و عاشورا، اين دسته‌ها، هيأت‌ها، عزاداری ها و تعزيه‌خوانی ها نبود، ما اصلا با دين آشنا نمی شديم. بدون شک هزار برکت و نعمت‌های خدا که استفاده مي‌کنيم، نهصد و نود و نه تايش از راه تجربه ديگران است. ۱۳۹۰/۰۹/۰۷
روابط عمومی ف. انتظامی خوزستان
🔴ضرورت های فوری و قطعی دانشگاه امام حسن مجتبی علیه السلام!؟ 🔺️ریاست ساع س انتظامی گفت: مستحکم کردن آرایه ها و آرایش های معنوی در اعماق دل جوانان و آینده سازان مجموعه بزرگ انتظامی کشور، باور پذیر کردن ارزش های بالای انسانی و الهی می باشد. 🔺️به گزارش روابط عمومي عقیدتی سیاسی دانشگاه افسری و تربیت پلیس امام حسن مجتبی(ع)، حجت الاسلام و المسلمين"سید علیرضا ادیانی" در مراسم تکريم و معارفه رئيس عقيدتي سياسي دانشگاه که با حضور فرماندهان، مديران و کارکنان در سالن همایش های مجتمع فرهنگی، ورزشی غدیر دانشگاه برگزار شد، گفت: اساسی ترین کار، مبنایی ترین کار و بنیادی ترین کار در انتظامی جمهوری اسلامی ایران تربیت نسل آینده ای است که می خواهد بار امنیت و آسایش مردم را به عنوان ستون های استوار امنیت بر دوش بکشند. نماینده ولی فقبه در انتظامی جمهوری اسلامی ایران عنوان داشت: یکی از ضرورت های فوری و قطعی دانشگاه امام حسن مجتبی(ع)، مستحکم کردن آرایه ها و آرایش های معنوی در اعماق دل جوانان و آینده سازان این مجموعه بزرگ، باور پذیر کردن ارزش های بالای انسانی و الهی می باشد که نیاز به مباحثه، نیاز به اعتقاد به روش های نو و ابزار های نوین در تربیت دانشجویان و فراگیران می باشد. ریاست ساع س فراجا اظهار داشت: مهم است که بنیاد تعاون کارهای دیگر را بسازد، اگر سخن از ساختن است باید ابتدا دانشکده ها را ساخت، بنیاد ابتدا باید دانشگاه را بسازد. سید علیرضا ادیانی تاکید کرد: اگر می خواهید تصویر عمیق، ماندگار و دراز مدت ایجاد کنید که هیچ کس نتواند نقش آن را محو کند، همان کاری که پیغمبر انجام داد سه مجموعه را که هر سه شین دارد در اولیت کار خود قرار دهید: آموزش، گزینش، مراکز آموزش. وی در خطاب به دستندرکاران دانشگاه، خاطر نشان کرد: آینده انتظامی بسته به عمل شما است، دانشجو از تمام حرکات و رفتار اولیای خودش، مربی و اداره کننده خودش درس می گیرد، شما چنین نقشی دارید، آینده انتظامی بسته به عمل و مجاهدت شما دارد، خود یک عنصر آموزشی هستم و سختی کار را می شناسم و همیشه قدردان زحماتتان هستم. در خاتمه اين مراسم از زحمات دوران مسئوليت حجت الاسلام و المسلمين محمد شعبانپور تقدیر و حجت الاسلام و المسلمین علیرضادیلم به عنوان رییس جدید عقیدتی سیاسی دانشگاه افسری و تربیت پلیس امام حسن مجتبی(ع) معرفی شد.
✅جشنواره گوهر فاطمی نیروهای مسلح، به منظور ترویج فرهنگ حجاب و عفاف به میزبانی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و حضور مسئولان محترم ساع.س فراجا برگزار و از منتخبان جشنواره تقدیر به عمل آمد. در این جشنواره از سرکار خانم سعیدی (همسر مکرمه جناب سرهنگ مهدی شوکتی، عضو وابسته سازمان عقیدتی سیاسی فراجا) به عنوان برگزیده چهره فعال ملی تقدیر شد
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: دوشنبه - ۲۶ تیر ۱۴۰۲ میلادی: Monday - 17 July 2023 قمری: الإثنين، 28 ذو الحجة 1444 🌹 امروز متعلق است به: 🔸سبط النبي حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام 🔸سیدالشهدا و سفينة النجاة حضرت امام حسین علیهما السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️2 روز تا آغاز ماه محرم الحرام ▪️11 روز تا عاشورای حسینی ▪️26 روز تا شهادت امام سجاد علیه السلام ▪️36 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها ▪️51 روز تا اربعین حسینی
تا نامِ تو بردم به دلم گشت برات نازل شده بر اهلِ ولا این برکات گفتا که اگر طالبِ فیضی بفرست بر چهره ی پر نورِ محمّد(ص) صلوات « اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم »
🔴 شورای نگهبان همیشه مورد تایید اینجانب است 🗓 26 تیر ماه سالروز تاسیس شورای نگهبان گرامیباد
💠 برابر قانون و مقررات راهنمایی و رانندگی خانم ها مجاز به رانندگی با موتورسیکلت نیستند . 🔻 به استناد ماده ۷۲۳ قانون مجازات اسلامی هر فردی بدون داشتن قانونی که همان گواهینامه متناسب با نوع وسیله می باشد اقدام به رانندگی نماید ، اقدام وی محسوب و نامبرده به عنوان مجرم به مراجع قضایی معرفی میشود . و ظابطان قضایی میتوانند با فرد مجرم در این زمینه برخورد و جهت سیر مراحل قضایی به مرجع قضایی معرفی شود . 🔻کلیه گشت ها پلیس اعم از انتظامی ، راهور و پلیس راه در صورت رویت چنین مواردی با این جرائم برابر قانون برخورد خواهند کرد و پس از تشکیل پرونده به مرجع قضایی منعکس می نمایند .
✍️ 💠 مصطفی چندقدم دورتر ایستاده و زیرچشمی تمام حواسش به تماس من و ابوالفضل بود و همان اضطرابی که از لرزش صدای ابوالفضل می‌شنیدم در چشمان او می‌دیدم. هنوز نمی‌دانستم چه عکسی در موبایل آن بوده و آن‌ها به‌خوبی می‌دانستند که ابوالفضل التماسم می‌کرد :«زینب! توروخدا دیگه نذار کسی تو رو ببینه تا بیاید زینبیه پیش خودم! من نذاشتم بری ، مجبور شدم ۶ ماه تو داریا قایمت کنم، ولی دیگه الان کاری از دستم برنمیاد! امشب رو تحمل کن، ارتش داره میاد سمت .» 💠 و همین یک شب داشت جان ابوالفضل و مصطفی را می‌گرفت که ابوالفضل مرتب تماس می‌گرفت و مصطفی تا صبح نخوابید و فقط دورم می‌چرخید. مادرش همین گوشه ، روی زمین دراز کشیده و از درد و ترس خوابش نمی‌برد. رگبار گلوله همچنان شنیده می‌شد و فقط دعا می‌کردیم این صدا از این نزدیک‌تر نشود که اگر می‌شد صحن این قتلگاه خانواده‌هایی می‌شد که وحشتزده خود را از خانه تا حرم کشانده و پناهنده (علیهاالسلام) شده بودند. 💠 آب و غذای زیادی در کار نبود و از نیمه‌های شب، زمزمه کم آبی در بلند شد. نزدیک سحر صدای تیراندازی کمتر شده بود، تکیه به دیوار حرم، تمام بدنم درد می‌کرد و دلم می‌خواست خوابم ببرد بلکه وحشت این شب طولانی تمام شود. چشمم به پرچم سبز حرم در روشنای لامپ مهتابی روی گنبد مانده و انگار حضرت برایم لالایی می‌خواند که خواب سبکی چشمان خسته‌ام را در آغوش کشید تا لحظه‌ای که از آوای حرم پلکم گشوده شد. 💠 هنوز می‌ترسیدم که با نگاهم دورم گشتم و دیدم مصطفی کنارم می‌خواند. نماز خواندنش را زیاد دیده و ندیده بودم بعد از نماز گریه کند که انگار تنگنای این محاصره و سنگینی این امانت طاقتش را تمام کرده بود. خواست به سمتم بچرخد و نمی‌خواستم خلوتش را خراب کنم که دوباره چشمانم را بستم تا خیال کند خوابم و او بی‌خبر از بیداری‌ام با پلک‌هایم نجوا کرد :«هیچوقت نشد بگم چه حسی بهت دارم، اما دیگه نمی‌تونم تحمل کنم...» 💠 پشت همین پلک‌های بسته، زیر سرانگشت تمام تارهای دلم به لرزه افتاده و می‌ترسیدم نغمه احساسم را بشنود که صدایش را بلندتر کرد :«خواهرم!» نمی‌توانستم چشمانم را به رویش بگشایم که گرمای عشقش ندیده دلم را آتش می‌زد و او دوباره با صدایم زد :«خواهرم، نمازه!» 💠 مژگانم را از روی هم بلند کردم و در قاب گنبد و گلدسته، صورتش را دیدم و چشمانی که دل نداشتند نگاهم را ببینند و خجالتی به زیر افتادند. از همان چشمان به زیر افتاده، بارش عشقش را می‌دیدم و این خلوت حالش را به‌هم ریخته بود که از کنارم بلند شد و مادرش را برای نماز صدا زد. 💠 تا وضوخانه دنبال‌مان آمد، با چشمانش دورم می‌گشت مبدا غریبه‌ای تعقیبم کند و تحمل این چشم‌ها دیگر برایم سخت شده بود که نگاهم را از هر طرف می‌کشیدم مبادا عطر عشقش مستم کند. آفتاب بالا آمد و خبری از رسیدن نیروهای ارتش نبود مگر رگبار گلوله‌ای که تن و بدن مردم را می‌لرزاند. 💠 مصطفی لحظه‌ای نمی‌نشست، هر لحظه تا درِ می‌رفت و دوباره برمی‌گشت تا همه جا زیر نظرش باشد و ابوالفضل دلی برایش نمانده بود که در تماس آخر، ردّ پای اشک را روی صدایش دیدم :«زینب جان! نمی‌ترسی که؟» و مگر می‌شد نترسم که در همهمه مردم می‌شنیدم هر کسی را به اتهام یا حمایت از دولت سر می‌برند و سر بریده سیدحسن را به چشمم دیده بودم تا سه روز بعد که ذخیره آب و غذای حرم و خانواده‌ها تمام شد. 💠 دست خالی و مراقبت از همین امانت جان مصطفی را گرفته بود که خبر ورود ارتش به در حرم پیچید. ابوالفضل بلافاصله تماس گرفت تا بی‌معطلی از داریا خارج شویم که می‌دانست این آتش اگر دوباره شعله بگیرد خاکستر داریا را به باد خواهد داد. حرم (علیهاالسلام) و پیکر سیدحسن در داریا بود که با هر قدم، مصطفی جان می‌داد و من اشک‌هایم را از چشمانش مخفی می‌کردم تا کمتر زجرش دهم. 💠 با ماشین از محدوده حرم خارج شدیم و تازه می‌دیدیم کوچه‌های داریا مردم شده است. آن‌هایی که فرصت نکرده بودند جایی پنهان شوند یا به حرم بیایند، در همان میان خیابان سلاخی شده و پیکر‌های پاره پاره و غرق به خون هر جا رها شده بود. مصطفی خیابان‌ها را به سرعت طی می‌کرد تا من و مادرش کمتر جنازه مردم داریا را ببینیم و دلش از هم پاشیده بود که فقط زیر لب خدا را صدا می‌زد. دسته‌های ارتش در گوشه و کنار شهر مستقر شده و خبرنگاران از صدها جسدی که سه روز در خیابان مانده بود، فیلم‌برداری می‌کردند...