#امام_رضا علیهالسلام
#مسمط
🔹زمزمۀ قدسیان🔹
ای که دل غریب من، با تو شد آشنا، رضا
اشک من است پنجه در پنجرۀ تو یا رضا
من که کبوتر دلم انس گرفته با رضا
میشنوم ز قدسیان زمزمۀ رضا رضا
ای به فدای جان تو، جانِ به لب رسیدهام
من که گل بهشت را از حرم تو چیدهام
من به بهای هستیام، مهر تو را خریدهام
عشق تو میبرد مرا، تا حرمِ خدا، رضا
ای که به باغ مکرمت، گل تویی و گلاب، تو
ذکر تویی، دعا تویی، اجر تویی، ثواب، تو
علم تویی، حلم تویی، فاتحة الکتاب، تو
میدمد از ضریح تو جلوۀ ربنا، رضا
آنکه وجود را به خود، از عدم آوَرَد تویی
بارقۀ امید ما روز نشاط و غم تویی
مروه تویی، صفا تویی، قبله تویی، حرم تویی
تویی شمیم سورۀ کوثر و هلاَتی، رضا
فدای خاک پای تو، خدای را ولی تویی
تداوم ولایت مطلقۀ علی تویی
مراد اهل بینش از ذکر «سینجلی» تویی
بیتو کسی نمیبرد ره به سوی خدا، رضا
شبی که سر زد از افق جمال ماهت آمدم
پناه ماسوا تویی، که در پناهت آمدم
کبوترانه پر زدم، بر سر راهت آمدم
اگر ز در برانیام، کجا روم، کجا رضا؟
به پیشگاه قدس تو اگر چه دستخالیام
اگر کسی نمیخورد، غم شکستهبالیام
هست اگرچه اشک من، گواه خستهحالیام
خوشم که دارم از جهان ولایت تو را رضا
ای که به این شکستهدل فرصت آه دادهای
ای که مرا به این حرم خوانده و راه دادهای
اگرچه در جوار خود مرا پناه دادهای
بخوان مرا به دیدن روضۀ کربلا، رضا
کارگروه فرهنگی دبستان پسرانه ی شهید قریشی
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
نسیم رحمتی از کوی یار می آید
قرار سینۀ هر بی قرار می آید
چکیده قطرۀ اشکی به روی سینه و باز
زمان فتنه سر آمد، نگار می آید
کمی خموش، گمانم ز سرزمین حجاز
صدای آمدن تک سوار می آید
در این سکوت گلوگیر و پر غم پاییز
به گوش زمزمه های بهار می آید
اگر شکست دلم ساقیا فدای سرت
سبوی شکسته هم شبی به کار می آید
فتاده ولوله ای بین سائلان حرم
که کوچه باز کنید سفره دار می آید
همین که پای بلا وا شود به جامعه ای
میانشان سخن از انتظار می آید
اگر مرا به غلامی خویش نشناسد
عجب خجالتی آقا به بار می آید
خبر دهید به زهرا ستارۀ سحرت
به انتقام تو با ذوالفقار می آید
#آوای_انتظار
منبع: سایت آیه های انتظار
هدایت شده از (هوالحق)
🔘 داستان کوتاه
"کرامت امام رضا در حق دزد"
تو "تبریز" و قبل انقلاب یه گروه تصمیم گرفتن برن "پا بوس امام رضا" علیه السلام.
رئیس کاروان چند روز قبل حرکت تو خواب دید که امام رضا فرمودند داری میای "ابراهیم جیب بر" رو هم باخودت بیار.
"ابراهیم جیب بر کی بود؟!"
از اسمش معلومه "دزد مشهوری" بود تو تبریز که حتی کسی جرأت نمی کرد لحظه ای باهاش همسفر بشه چون سریع جیبشو خالی می کرد!
حالا امام رضا در خواب بهش گفته بودند اینو با "خودت بیارش مشهد!"
رئیس کاروان با خودش گفت:
خواب که "معتبر" نیست تازه اگه من اونو بیارم کسی تو "کاروان" نمیمونه همه "استعفا" میدن میرن یه کاروان دیگه پس بیخیال!
اما این خواب دو شب دیگه هم تکرار شد و رئیس چاره ای ندید جز اینکه بره "دنبال ابراهیم."
رفت "سراغشو" بگیره که کجاس، بهش گفتند؛ تو فلان محله داره میچرخه برو اونجا از هر کی سوال کنی "نشونت" میده.
بالاخره پیداش کرد!
گفت: ابراهیم میای بریم مشهد؟
(ولی جریان خوابو بهش نگفت)
ابراهیم گفت: من که پول ندارم تازه همین ۵۰ تومن هم که دستم میبینی همین الان از یه "پیرزن دزدیدم! "
رئیس گفت: عیب نداره تو بیا من "پولتم میدم."
فقط به این شرط که حین سفر "متعرض" کسی نشی بعد که رسیدیم مشهد، "آزادی!"
ابراهیم با خودش گفت؛ باشه اینجا که همه منو میشناسن نمیشه دزدی کرد بریم مشهد یه خورده پول "کاسب" شیم.
کاروان در روز معینی حرکت کرد وسطای راه که رسیدن "دزدای سر گردنه" به اتوبوس "حمله کردن" و "جیب" همه و حتی ابراهیم که جلوی اتوبوس نشسته بود رو "خالی کردن" و بعدم از اتوبوس پیاده شدن و رفتن!
اتوبوس که قدری حرکت کرد و در حالی که همه گریه میکردن که دیگه پولی برای برگشت ندارن، ابراهیم یکی یکی همه رو اسم میبرد و بهشون میگفت؛ از شما چقدر "پول دزدیدن" و بهشون میداد!
رئیس گفت:
"ابراهیم تو اینهمه پول از کجا آوردی؟!"
ابراهیم خندید و گفت:
وقتی "سر دسته دزدا" داشت از ماشین پیاده میشد همون لحظه جیبش رو "خالی کردم" و اونم نفهمید و از اتوبوس پیاده شد!
همه "خوشحال" بودن جز رئیس کاروان که زد زیر گریه و گفت:
"ابراهیم میدونی واسه چی آوردمت؟"
چون "حضرت به من فرمودن،"
حالا فهمیدم "حکمت" اومدن تو چی بوده؟
ابراهیم یه لحظه دلش تکون خورد گفت:
یعنی "حضرت" هنوز به من "توجه" داره؟
از همونجا "گریه کنان" تا "مشهد" اومد و یه "توبه نصوح" کنار قبر حضرت کرد و بعدم با "تلاش و کار حلال،" پولایی رو که قبلا "دزدیده بود"" میفرستاد تبریز و حلالیت می طلبید."
و در آخر هم در مشهد الرضا (ظاهرا مکانش نامعلومه) به رحمت خدا رفت...
مشهد...
روبروی ایوان طلا...
خیره به گنبد طلا...
اللهم صلي عليٰ عليِ بْنِ موسَي الرِضَا المرتضي....
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
دبستان حضرت نرجس۲
پایه ششم۲
8.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام خدمت دخترهای خوبم هر جاهستید شادو سلامت باشید
بچه ها من چند تا از کرم ابریشم ها که قبلا در موردش صحبت کرده بودم از شهرستان اوردم تا از مراحل پیله شدن براتون فیلم بگیرم و ارسال کنم .
یکی از کرم ابریشم ها که به زبان گیلکی بهش بی بی هم می گویند پیله شد و یکی دیگه در حال پیله بستن هست کامل که شد عکسش را هم می فرستم .بچه ها کرم ابریشمها با این کار تبدیل به شفیره می شوند.
🔔نکته .
بچه ها پیله ها که کامل شد باید از برگ های جدا بشوند و به کارخانه ریسندگی برده بشوند و از ان نخهای مرغوب تهیه شود
🔔نکته اگر دیر پیله ها از برگها جدا بشوند بعد از چند روز شفیره ها پیله ها را سوراخ می کنند و بیرون می ایند که ان موقع تبدیل به پروانه ای زیبا و رنگا رنگ شدند .من حتما از این دو تا پیلهکه پروانه شدند عکس می فرستم
منتظر باشید 👌
مواظب خودتون و سلامتیتون باشید
دوستدار شما خانم یوسفی
خدانگهدار
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#اللهم_اشف_کل_مریض
💐_____✨_____💐
#دبستان_قرآنی_آل_یاسین
#پایه_چهارم_طه
#کلام_نور
✔️دور اندیشی✍
#امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
🕊 فکرکن،تادوراندیش شوی وچون همه جوانب کار برایت روشن شد،آن گاه تصمیم قطعی بگیر.👌
📚 #میزان_الحکمه_ج۳_ص_۵۴
💐_____✨_____💐
❤️چهارم طه❤️
🌺دبستان قرآنی آل یاسین🌺
🌹مدیریت محترم دبستان آقای ربانی
🌹 آموزگار مهدی نجفی
آیدی اینجانب جهت پاسخگویی
@M_NAJAFI6660
https://eitaa.com/TAHA4_ALEYASIN