6.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🌸🇮🇷🌸🍃
#دبستان_شهید_افسر_یک
#پایه_چهارم_ب
#شهید_بهنام_محمدی
🍃🌸🇮🇷🌸🍃
👈ایجاد انگیزه برای درس یازدهم فارسی خوانداری❤️ #فرمانده_دلها ❤️
✔️ #جهت_اطلاع
شهیدافسریک کلاس چهارم ب
﷽
کانال ویژه کلاس چهارمی های عزیزم
آیدی اینجانب جهت پاسخگویی
@M_NAJAFI6660
https://eitaa.com/students4_1399
💕🇮🇷✨🇮🇷💕
#دبستان_قرآنی_آل_یاسین
#پایه_چهارم_طه
#فارسی_خوانداری
توضیحاتی درباره #شهید_بهنام_محمدی مرتبط با موضوع درس١١
✨➖➖✨
✔️متولد:۱۲ بهمن ۱۳۴۵
زادگاه✔️:خرمشهر
✔️شهادت:۲۸ مهر ۱۳۵۹
💕محل دفن: تکه شهدای کلگه شهرستان مسجد سلیمان💕
➖➖
✔️بهنام محمدی درخرمشهردرمنزل پدر بزرگش دیده به جهان گشود.اندام وی ریزه و استخوانی بود ولی در عین حال فرز،زرنگ، سربه هوا و سرزبان دار بود.
⭕️شایعه حمله عراقی هابه خرمشهردر شهریور ماه ۱۳۵۹ قوت گرفته بود.خیلی ها در حال خارج شدن از شهر بودند.کسی حتی در تصورش نمی گنجید که خرمشهر به دست عراقی ها بیفتد ولی واقعاً جنگ شروع شده بود.
👈بهنام محمدی که در این زمان ،۱۳ساله بود، تصمیم گرفت بماند و با جنگیدن به مردم کمک کند.او در زمان بمباران، میدوید و به مجروحین کمک میکرد. وی با همان جسم کوچک و روح بزرگ و دل دریایی اش به قلب دشمن میزد و خود را با وجود مخالفت فرماندهان، به صف اول نبرد می رساند تا به دفاع از شهر و دیار خود بپردازد.💕
👏بهنام محمدی چندین مرتبه توسط دشمن به اسیری گرفته شد؛ ولی هر بار با روشی متفاوت از دست دشمن فرار میکرد. برای این که عراقی ها را فریب بدهد گریه میکرد و می گفت:" من به دنبال مادرم می گردم او را گمش کردم" در واقع او با استفاده از توان و جسارتش موفق شد از موقعیت دشمن، اطلاعات ارزشمندی را کسب کند و در اختیار فرماندهان جنگ قرار دهد.😊
✔️عراقی ها که باورشان نمیشد این نوجوان ۱۳ساله تصمیم دارد مواضع، تجهیزات و نفرات آن ها را بشناسد، او را رها می کردند.
👈اویک باربرای شناسایی رفته بودکه عراقی ها او را گرفتند و چند سیلی محکم به او زدند.روی صورت بهنام محمدی، جای دست سنگین مامور عراقی مانده بود. وقتی که برگشت دستش روی سرخی صورتش بود و حرف نمیزد فقط به بچه ها اشاره نمود که عراقی ها کجایند و بچه ها راه می افتادند. در واقع این نوجوان ۱۳- ۱۲ ساله از ۳۱ شهریور ماه تا ۲۸ مهر ۵۹ در تمام روزهای مقاومت در خرمشهر ماند.🇮🇷
✔️یکی از بچه ها درباره ی شجاعت بهنام محمدی درتعویض پرچم ها این طور گفت: ((بهنام محمدی در یک روز، بالای یکی از ساختمان های بلند خرمشهر، پرچم عراق را دید و خودش را بطور نامحسوسی به ساختمان رساند و پرچم ایران را به دور از چشم بعثی ها جایگزین پرچم عراق کرد؛ دیدن پرچم ایران بر فراز آن قسمت اشغال شده خرمشهر در بچه ها روحیه مضاعفی را بوجود آورده بود و جالب تر این بود که عراقی ها تا ۱۸ آبان، این مسأله را نفهمیده بودند.))
👈بهنام محمدی بعد از این که پرچم را عوض کردنزدما آمد؛دست او به خاطرضخامت طناب در زمان تعویض پرچم و سرعتش در پائین کشیدن پرچم عراق و بالا بردن پرچم ایران، مجروح شده بود. گروهبان مقدم، باندی را از کوله اش بیرون آورد تا دست بهنام را پانسمان کند، ولی بهنام قبول نمیکرد و به دور من میدوید، مقدم هم چنان به دنبال او میدوید؛ از بهنام پرسیدم« چرا اجازه نمی دهی تا پانسمانت را ببندد که زخمت عفونت نکند» ؛ بهنام در جواب من گفت((باند را برای سربازانی بگذارید که تیر می خورند و مادرشان را از دست داده اند.))
👈هر کار کردیم این نوجوان ۱۳ ساله نگذاشت دستش را پانسمان کنیم؛ بهنام یک مشت خاک روی دست مجروحش ریخت و رفت...
💕به روح پاک امام راحل و شهدا صلوات💕
💕🇮🇷✨🇮🇷💕
❤️چهارم طه❤️
🌺دبستان قرآنی آل یاسین🌺
🌹مدیریت محترم دبستان آقای ربانی
🌹 آموزگار مهدی نجفی
آیدی اینجانب جهت پاسخگویی
@M_NAJAFI6660
https://eitaa.com/TAHA4_ALEYASIN
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🇮🇷__________🇮🇷
#دبستان_قرآنی_آل_یاسین
#پایه_چهارم_طه
#شنبه۱۴۰١/١٢/٢٠
#فارسی_خوانداری
💐تمثال مبارک
#شهید_بهنام_محمدی
رحمت الله علیه💐
به روان مطهر شهدا و این شهیدبزرگوار صلوات و فاتحه ای نثار می کنیم.
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
🇮🇷__________🇮🇷
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
💕🇮🇷✨🇮🇷💕
#دبستان_قرآنی_آل_یاسین
#پایه_چهارم_طه
#فارسی_خوانداری
توضیحاتی درباره #شهید_بهنام_محمدی مرتبط با موضوع درس١١
✨➖➖✨
✔️متولد:۱۲ بهمن ۱۳۴۵
زادگاه✔️:خرمشهر
✔️شهادت:۲۸ مهر ۱۳۵۹
💕محل دفن: تکه شهدای کلگه شهرستان مسجد سلیمان💕
➖➖
✔️بهنام محمدی درخرمشهردرمنزل پدر بزرگش دیده به جهان گشود.اندام وی ریزه و استخوانی بود ولی در عین حال فرز،زرنگ، سربه هوا و سرزبان دار بود.
⭕️شایعه حمله عراقی هابه خرمشهردر شهریور ماه ۱۳۵۹ قوت گرفته بود.خیلی ها در حال خارج شدن از شهر بودند.کسی حتی در تصورش نمی گنجید که خرمشهر به دست عراقی ها بیفتد ولی واقعاً جنگ شروع شده بود.
👈بهنام محمدی که در این زمان ،۱۳ساله بود، تصمیم گرفت بماند و با جنگیدن به مردم کمک کند.او در زمان بمباران، میدوید و به مجروحین کمک میکرد. وی با همان جسم کوچک و روح بزرگ و دل دریایی اش به قلب دشمن میزد و خود را با وجود مخالفت فرماندهان، به صف اول نبرد می رساند تا به دفاع از شهر و دیار خود بپردازد.💕
👏بهنام محمدی چندین مرتبه توسط دشمن به اسیری گرفته شد؛ ولی هر بار با روشی متفاوت از دست دشمن فرار میکرد. برای این که عراقی ها را فریب بدهد گریه میکرد و می گفت:" من به دنبال مادرم می گردم او را گمش کردم" در واقع او با استفاده از توان و جسارتش موفق شد از موقعیت دشمن، اطلاعات ارزشمندی را کسب کند و در اختیار فرماندهان جنگ قرار دهد.😊
✔️عراقی ها که باورشان نمیشد این نوجوان ۱۳ساله تصمیم دارد مواضع، تجهیزات و نفرات آن ها را بشناسد، او را رها می کردند.
👈اویک باربرای شناسایی رفته بودکه عراقی ها او را گرفتند و چند سیلی محکم به او زدند.روی صورت بهنام محمدی، جای دست سنگین مامور عراقی مانده بود. وقتی که برگشت دستش روی سرخی صورتش بود و حرف نمیزد فقط به بچه ها اشاره نمود که عراقی ها کجایند و بچه ها راه می افتادند. در واقع این نوجوان ۱۳- ۱۲ ساله از ۳۱ شهریور ماه تا ۲۸ مهر ۵۹ در تمام روزهای مقاومت در خرمشهر ماند.🇮🇷
✔️یکی از بچه ها درباره ی شجاعت بهنام محمدی درتعویض پرچم ها این طور گفت: ((بهنام محمدی در یک روز، بالای یکی از ساختمان های بلند خرمشهر، پرچم عراق را دید و خودش را بطور نامحسوسی به ساختمان رساند و پرچم ایران را به دور از چشم بعثی ها جایگزین پرچم عراق کرد؛ دیدن پرچم ایران بر فراز آن قسمت اشغال شده خرمشهر در بچه ها روحیه مضاعفی را بوجود آورده بود و جالب تر این بود که عراقی ها تا ۱۸ آبان، این مسأله را نفهمیده بودند.))
👈بهنام محمدی بعد از این که پرچم را عوض کردنزدما آمد؛دست او به خاطرضخامت طناب در زمان تعویض پرچم و سرعتش در پائین کشیدن پرچم عراق و بالا بردن پرچم ایران، مجروح شده بود. گروهبان مقدم، باندی را از کوله اش بیرون آورد تا دست بهنام را پانسمان کند، ولی بهنام قبول نمیکرد و به دور من میدوید، مقدم هم چنان به دنبال او میدوید؛ از بهنام پرسیدم« چرا اجازه نمی دهی تا پانسمانت را ببندد که زخمت عفونت نکند» ؛ بهنام در جواب من گفت((باند را برای سربازانی بگذارید که تیر می خورند و مادرشان را از دست داده اند.))
👈هر کار کردیم این نوجوان ۱۳ ساله نگذاشت دستش را پانسمان کنیم؛ بهنام یک مشت خاک روی دست مجروحش ریخت و رفت...
💕به روح پاک امام راحل و شهدا صلوات
💕🇮🇷✨🇮🇷💕