❌داستان دنباله دار #عروس_مجنون
✅#قسمت_چهارم
قرار بود دی ماه مراسم عقد ما و عروس خانم که حالا می دانستم اسمش «زهرا» است انجام شود و دلهره و اضطراب همراه با شوقی عجیب سراسر وجودم را پر کرده بود .
زهرا دختر خوب وپاکدامنی بود که چشم هیچ نا محرمی به او نیفتاده بود و من که جزو جوان های محله بودم تا به حال چهره او را درست ندیده بودم اما وصفش را از مادرم اکنون زیاد شنیده ام و به گفته های مادرم هم کاملاً اعتماد دارم .
آخرین روزهای آذر سال 1363 بود که کم کم بوی ولیمه ازدواج می آمد هر لحظه اضطراب من بیشتر می شد . پنجم دیماه روز موعود بود . آنروز ها را هرگز فراموش نمی کنم . دو روز قبل از مراسم کارت های دعوت را توزیع کردیم . تعداد مهمان های هر دو طرف چیزی حدود 150 نفر بود . با این که تقریباً همه چیز تمام شده بود اما من هنوز نمی دانستم که شرط جواد آقا هنوز هم هست یا نه ؟ و این در حالی بود که اکنون رابطه محبت بین من و زهرا کاملاً در دلم آشکار بود و تقریباً حاضر نبودم او را از دست بدهم اما از طرفی شرط پدرش هم برایم مهم بود و دوست نداشتم ازدواج ما صورت گیرد و بعد معلوم شود که نظر جواد آقا بر این بوده که حتماً من این شرط را پذیرفته ام .
طبق روحیات خودم ، صداقت را شرط اساسی زندگی می دانستم و به همین خاطر با وجود اینکه تقریباً دیر شده بود ولی دلم می خواست به نحوی این مطلب آشکار شود و پدر عروس بداند که من نخواهم توانست شرط او را به جای آورم به خاطر همین روزی که قرار بود شب، مراسم عقد کنان برگزار شود مناسب دیدم مطلب را با خواهرم در میان گذاشته و او را برای رساندن پیغام به جواد آقا و خانواده اش راهی کنم چونکه از جانب مادرم که مطمئن بودم باز این کار را تا بعد از عقد پشت گوش خواهد انداخت و آنوقت هم که دیگر فوق العاده دیر خواهد بود . روی همین اصل خواهرم را صدا زده و یواشکی بدور از چشم مادر و پدر به او گفتم که به خانه جواد آقا برود و صریح و واضح بگوید که حمید گفته که من نمی توانم این شرط را بپذیرم . اگر موافق نیست از همین الان که هنوز راه برگشت هست این کار را بکند . اگر چه خواهرم قبول کرد و رفت ولی یک دنیا دلهره و اضطراب مضاعف به سراغ من آمد .
با خود فکر می کردم که اگر جوادآقا یکدندگی کند و بر حرف قبلی پافشاری کند چه ؟ آنوقت آبروریزی بزرگی به پا خواهد شد چون مردم چند ساعت دیگر به مراسم خواهند آمد و کارت ها هم همه توزیع شده بود . دلیل دوم ترس من این بود که حالا کاملاً به زهرا و زندگی آینده ام دل بسته بودم و حاضر نبودم به هیچ قیمتی از او دست بکشم و این در حالی بود که من توسط خواهرم در دو سه ماه قبل چند مرتبه از زهرا پرسیده بودم که آیا او هم به شرط پدرش معتقد است و او گفته بود که فعلاً نظر او نظر پدرش می باشد و این برای من خیلی سنگین بود . و بالاخره سومین دلیل ترس من تند خویی پدرم بود و اینکه مطمئن بودم اگر پدرم در این شرایط بفهمد که من خواهرم را برای چه کاری به خانه جواد آقا فرستاده بودم قطعاً بلوای بزرگی برپا می کرد که انتهایی نداشته باشد و از این هم نگران بودم که اگر چنین اتفاقی بیفتد قلب نازک مادرم هم دوام نخواهد آورد و آنوقت .... نمی دانستم چه بر سرم خواهد آمد و فقط این را می دانستم که اگر آقا جواد بر حرف قبلی خود و آن شرط پافشاری داشته باشد شرایط سختی در برابر من خواهد بود که حتی فکر آن هم برایم درد آور بود .
♦️پایان قسمت #چهارم
ادامه دارد.....
🆔ایتا: @ravayatf
🆔سروش : @ravayatf
🆔روبیکا(صفحه): https://rubika.ir/ravyfer
✅آغاز گسترده سلسله جلسات #فانوس (مشاوره خانوادگی مبتنی بر #سیره_شهدا )
📌#خراسان_جنوبی – آذر 1401
✳️با اجرای چند رسانه ای #حاج_حسین_ناظری
♨️این طرح در سایر استان ها نیز ادامه خواهد داشت
هماهنگی اجرا : ☎️ 09151342012
🆔ایتا: @ravayatf
🆔سروش : @ravayatf
🆔روبیکا(صفحه): https://rubika.ir/ravyfer
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😍همخوانی جالب شعر "#عمو_بسیجی " توسط کودکان روستای اسماعیل آباد قاین در مراسم هفته بسیج
#حاج_حسین_ناظری
🆔ایتا: @ravayatf
🆔سروش : @ravayatf
🆔روبیکا(صفحه): https://rubika.ir/ravyfer
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️✅اگر آرامش می خواهید صبح و شب این کلیپ را ببینید! عالی است .....معجزه می کند!
🆔ایتا: @ravayatf
🆔سروش : @ravayatf
🆔روبیکا(صفحه): https://rubika.ir/ravyfer
📌سئوال : با تحقیرهایش چه کنم ؟!❗️
سلام. خانمی هستم که بعداز 4سال زندگی با شوهرم حالا نسبت به برخی حرکاتش خیلی حساس شدم مثلا جدیداً عادت کرده سر هرچیزی تحقیرم کند یک روز برای خوشمزه درست نکردن ناهار یک روز برای اینکه مثلا بلد نبودم چطور بچه را ساکت کنم! روز بعدش سر اینکه چرا مامانم هر روز به من زنگ میزنه و ازاین جور بهانه گیری ها! خیلی سعی میکنم جوابش رو ندهم ولی چند بار جوابش رو دادم و برای تحقیرهاش سرش داد کشیدم که البته توفیری نکرد و بدتر هم شد بفرمایید چه کنم؟
🔷پاسخ در پست بعدی ....
🆔ایتا: @ravayatf
🆔سروش : @ravayatf
🆔روبیکا(صفحه): https://rubika.ir/ravyfer
👌شهید محمدعلی رجایی پاسخ میدهد:👇
✅اول خاطره ای از شهیدرجایی را بشنوید که از قول همسر این بزرگوار نقل شده است :
«یكبار كه برای خرید لباس با محمد علی به خیابون رفته بودیم خریدمون خیلی طول كشید واز صبح تا ظهراز این مغازه به اون مغازه میرفتیم، دوست داشتم لباس دلخواهم را پیدا كنم. با اینكه مشغله ی كاریش خیلی زیاد بود ولی چیزی نگفت، فقط سكوت كرد، بدون اینكه كوچكترین اخمی بكنه یا حرفی بزنه بهم فهموند كه داره رفتارم رو تحمل میكنه، همین سكوتش بود كه من رو به فكر انداخت، چرا باید طوری رفتار كنم كه بخواد تحملم كنه، در صورتی كه اگر كار به بحث كردن میكشید، من هیچ وقت به این مسئله فكر نمی كردم. »
♨️#نکته :
به شما و همه ی همسران تاکید می کنیم سکوت در برابر اینگونه رفتار شریک زندگی بهترین واکنش است. زندگی خانوادگی پر است از این چالش ها ! و شایسته نیست زن و شوهر به خاطر هر رفتار شریک زندگی اشون ، عکس العمل تند نشان دهند . صبرپیشه کنید ان شاءالله با صبرشما و «سکوت» شما مشکل حل خواهد شد.
🆔ایتا: @ravayatf
🆔سروش : @ravayatf
🆔روبیکا(صفحه): https://rubika.ir/ravyfer
هدایت شده از محمدحسین ناظری
✅#بی_نشان
✅ #روضه_چند_رسانه_ای
👌وقتی مستمع با رضایت کامل محفل روضه را ترک می کند❗️
♦️مناسب اجرا در محافل ایام #فاطمیه (هیئات مذهبی ، مساجد ، روضه های خانگی ، مدارس دخترانه و...)
♦️با گرافیک بسیار بالا و محتوای روشمند
♦️بانگاهی کاربردی به زندگی با برکت بانوی دوعالم #حضرت_فاطمه_زهرا(س) / ازدواج و همسر داری ،حجاب و عفاف و....
👌همراه با خاطراتی ناب از زندگی #شهدا و روضه صوتی بسیار جذاب
❇️هماهنگی اجرا ☎️ 09151342012
🆔ایتا: @ravayatf
🆔سروش : @ravayatf
🆔روبیکا(صفحه): https://rubika.ir/ravyfer
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎯❌شور و هیجان فوق العاده کودکان دبستانی در همخوانی نماهنگ "#چادرت_را_بتکان ....."
✅اجرای بخشی از پروژه روایتگری چند رسانه ای "#شماره_خدا " با موضوع سیره شهدا ویژه کودکان دبستانی
📌استان خراسان جنوبی / شهرستان سرایان / شهر #سه_قلعه
#کانون_فرهنگی_روایت ♦️#راوی : خانم ناظری
🆔ایتا: @ravayatf
🆔سروش : @ravayatf
🆔روبیکا(صفحه): https://rubika.ir/ravyfer
#سبیکه
❌بزودی در کانال رونمایی می شود!
🆔ایتا: @ravayatf
🆔سروش : @ravayatf
🆔روبیکا(صفحه): https://rubika.ir/ravyfer
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#آغوش_رایگان فقط این و بس! 😢
🆔ایتا: @ravayatf
🆔سروش : @ravayatf
🆔روبیکا(صفحه): https://rubika.ir/ravyfer
✅#نذر_فرهنگی
#پله_های_رهایی
♦️دانلود #رایگان زیبا ترین پروژه روایتگری چند رسانه ای #کانون_فرهنگی_روایت که تاکنون هزاران بار در سراسر کشور توسط راویان ما اجرا شده است .
❇️با ذکر سه صلوات از اینجا دانلود بفرمایید:👇
https://s13.picofile.com/file/8399777834/pelleh.pptx.html
✍️برای اجرای فایل ، پاورپوینت 2010 به بالا نیاز است . اجرای فایل فقط در ویندوز 7 به بالا ممکن است .(قابل ارائه در گوشی و اندروید نیست .)تمامی افکت های صوتی ، انیمشن ها و ویدئو ها درون خود پاور ذخیره شده است .لطفا اسلاید ها را حذف نکنید چون به ترتیب ونحوه اجرای صدای زمینه آسیب خواهد زد.متن مورد نیاز راوی در قسمت notes پاور درج شده است . علامت ==== در متن notes نشان اینست که باید در این قسمت کلید Space(فاصله ) را بزنید
♦️آموزش اجرای این روایتگری را در اینجا ببینید👇
https://www.aparat.com/v/1qe94?playlist=638564
♦️اجرای کامل ضبط شده این روایتگری را با اجرای #حاج_حسین_ناظری در اینجا ملاحظه بفرمایید 👇
https://www.aparat.com/v/uvqhB
✅برای نحوه کمک به نذر فرهنگی می توانید با این کاربر @ravyfer تماس بگیرید.
🆔ایتا: @ravayatf
#اطلاعیه
❌تغییر برنامه هفته جاری #حاج_حسین_ناظری
✅احتراما به استحضار می رساند #حاج_حسین_ناظری در بازه زمانی یکشنبه 13 تا پنجشنبه 17آذرماه برای اجرای برنامه در شهرستان #عسلویه (استان #بوشهر) حضور خواهند داشت. بدیهی است برنامه های جاری ایشان در این بازه زمانی در مشهد با هماهنگی به فرصت های مقتضی انتقال خواهد یافت .
🆔ایتا: @ravayatf
🆔سروش : @ravayatf
🆔روبیکا(صفحه): https://rubika.ir/ravyfer
✅داستان دنباله دار #عروس_مجنون
#قسمت_پنجم
غروب آفتاب نزدیک بود و از آمدن خواهرم خبری نبود دلهره من صد چندان شده بود. سر و کله مهمان ها کم کم پیدا شد ظرف یکی دو ساعت تقریباً همه آمده بودند بجز مهمان های طرف جواد آقا . نمی دانم خواهرم کجا رفته بود بعد ها فهمیدم که او هم پس از این که پیغام مرا به آقا جواد گفته بود از ترس دیگر منتظر پاسخ نمانده بود و فوراً به خانه دائی ام رفته بود و تا اواخر شب هم جرأت آفتابی شدن را نداشته بود .
میهمان ها دور سفره عقد نشسته بودند و منتظر بودند ایل و تبار آقا جواد از راه برسند و خطبه عقد را بشنوند ... لحظات به کندی می گذشت نگاه ها به نشانه استفهام به یکدیگر دوخته شده بود و من بیچاره هم گوشه ای کز کرده و رنگ به رو نداشتم . لحظات سختی بود و اگر این مجلس به هم می خورد آنوقت ... دیگر ... نمی دانم دیگر قدرت فکر کردن از من گرفته شده بود .
چند نفر که از حال ناخوش من کمی جا خورده بودند علت را می پرسیدند و من هم با بی حوصلگی می گفتم که سرم درد می کند و البته مطمئن بودم که حرفم را باور نکردند . چند بار کسی را به دنبال آقا جواد فرستادند ولی نه از آقا جواد خبری بود و نه از پیک ها! و این بر اضطراب من به شدت می افزود .
یک لحظه به شهدا متوسل شدم و مثل همیشه از آنها خواستم که کمکم کنند در حالی که خیس عرق بودم و قلبم به شدت می تپید . جمعیت صلوات می فرستادند و کم کم غرولند عاقد هم بلند شد و این پدرم بود که با تدبیر خاص خودش او را آرام می کرد که« الان تشریف می آوردند دنبالشان رفته اند» و از این جور حرفها ... البته من می دانستم که قضیه بحرانی تر از این حرف ها است . یک لحظه تصمیم گرفتم که حقایق را برای پدرم بگویم شاید راه چاره بیندیشد اما قبل از عملی کردن تصمیمم ، حسین دوست هم کلاسی دوران دبیرستان دوان دوان از راه رسید و در حالیکه نفس نفس می زد گفت : -حمید ! آقا جواد سر کوچه منتظر توست گفت حمید بیاد که کارش دارم !
📌پایان قسمت #پنجم
ادامه دارد.....
🆔ایتا: @ravayatf
🆔سروش : @ravayatf
🆔روبیکا(صفحه): https://rubika.ir/ravyfer
♦️سئوال : در جلسه ی خواستگاری چه سئوالاتی مطرح کنم ❓
جوانی هستم که قصد دارم با یکی از دخترهای همسایه مان ازدواج کنم و کار به خواستگاری رسیده است . قراراست در جلسه ای حضوری با نامزد آینده ام و خانواده اش بیشتر باهم آشنا بشیم . میشه بفرمایید چه سئوالاتی باید مطرح کنم و چه جوری ؟
🆔ایتا: @ravayatf
🆔سروش : @ravayatf
🆔روبیکا(صفحه): https://rubika.ir/ravyfer
✅طبق معمول، اول یک خاطره از خواستگاری شهدا بشنوید:
♦️«همسر شهید حاج یونس زنگی آبادی می گوید : ..... وقتی که (حاج یونس) آمد ، مادرم هم گوشه اتاق نشسته بود و نگاه میکرد. گفت :"خاله میشود شما از اتاق بیرون بروید". مادرم بلند شد و از اتاق خارج شد. سپس یونس در مقابل من نشست و موضوع خواستگاری و اینکه میخواهد با من ازدواج کند را مطرح کرد و بعد از آن یکی یکی موارد روی کاغذ را خواند و نظر من را پرسید. اولین موضوع در مورد سازگاری من با مادرش بود. گفت:
" من بیشتر مواقع در جبهه هستم و مادرم برایم مهم است. میتوانید در نبودم از مادرم محافظت کنید و مثل دو دوست در کنار هم باشید؟" گفتم: "مادر شما خاله من است و همین الان هم هر روز به وی سر میزنم و هیچ کمکی را از ایشان دریغ نمی کنم. از این به بعد هم در خدمتشان خواهم بود. سپس یکی یکی موارد مورد نظرش را از جمله جبهه رفتن و تقید به مسائل دینی و مذهبی و امکان شهادت و مجروحیت و قطع عضو و حتی قطع نخاع شدن را برایم خواند و ادامه داد: شاید روزی هر کدام از این اتفاقاتی که بیان کردم برایم بیفتد. شما چقدر توان تحمل یا نگهداری از من یا بچه هایم را دارید؟
گفتم تا سر حد جان. حتی اگر همسرت هم نباشم به عنوان یک هوادار و دوستدار جبهه و اسلام هر وقت نیاز باشد کمکتان خواهم کرد. خلاصه آن روز یکی یکی موارد را میخواند و وقتی نظــر مثبت من را میشنید تیک میزد و میرفت مورد بعدی. از یک طرف خنده ام گرفته بود از تیک زدنهایش و از سوی دیگر چنان اقتداری داشت که به خودم اجازه نمی دادم از این کارش بخندم. آخرین شرطش هم گرفتن مراسم عروسی در مسجد بود و اینکه به جای ساز و آواز باید مراسم دعای کمیل برگزار شود. من همه مواردی را که بیان کرده بود باجان و دل قبول کردم و بدین ترتیب تیک زدنهای برگه یونس به پایان رسیدند.»
🆔ایتا: @ravayatf
🆔سروش : @ravayatf
🆔روبیکا(صفحه): https://rubika.ir/ravyfer
❌#نکته :
با این حساب فکر میکنم تکلیف شما روشن است سئوالاتی مطرح کنید که معیارهای اصلی زندگی در آن نهفته باشد . قطعا مسائل مادی و ماشین و حقوق و خانه و .... ، مسائل اصلی زندگی و عوامل سازگاری زوجین نیستند هر چند بی تاثیر هم نیستند. #صداقت در ارائه ی سئوالات و گرفتن پاسخ هم مهم است. اگرقراراست شرطی را مطرح کنید در قالب همین سئوالات امکان پذیراست.
بی شک سئوالات این جلسه و پاسخ هایش، باید تناسب فکری و اعتقادی طرفین را در زمینه های مختلف پاسخ داده و تبیین کند.
🆔ایتا: @ravayatf
🆔سروش : @ravayatf
🆔روبیکا(صفحه): https://rubika.ir/ravyfer
AUD-20210512-WA0009.mp3
3.37M
صبح روز سه شنبه
🎤مهدی رسولی
#فاطمیه
🆔ایتا: @ravayatf
🆔سروش : @ravayatf
🆔روبیکا(صفحه): https://rubika.ir/ravyfer