May 11
بنيانگذاران نگرش سيستمی – قسمت اول
ريشه های انديشه سيستمی در بلندي تاريخ بشری جای دارد. ارسطو، افلاطون، ابن خلدون، مولانا، هگل، ازجمله دانشمندانی هستند كه به مفهوم سيستم توجه داشته اند.
در اواخر قرن نوزدهم درپی تحولاتی كه در علوم فيزيك، شيمی، زيست شناسی به وجود آمد بشر توانست به كمك اين دانشها به قلمرو ناشناخته ای از اسرار جهان پای گذارد كه كليت، نظام و پويايی در جهان مادی و پديدههای آن از دستاوردهای اين اكتشافات بود. در اين زمان به جای تشريح يك كل براساس اجزای تشكيل دهنده آن، نحوه قرارگرفتن اجزا در كل مطالعه می شد. بدين ترتيب زمينه ای برای كل نگری فراهم شد. ولی اندكی پيش از آغاز جنگ جهانی دوم، علوم، حركت موضوعی خود را به سوی كليتی جديد در بستر جنبش ظهور علوم ميان رشته ای پيش گرفتند.
در قرن 19 و اوايل قرن 20 نياز بسياری به امتزاج دو يا چند شاخه از علوم بشری، برای بررسی و حل مسائل پيچيده پديد آمد كه منجر به پيدايش علوم بين رشته ای شد و از علوم مختلف در قالبهای به اصطلاح سيستماتيك برای حل مسائل پيچيده بهره گرفته شد. نگرش سيستمی به مسائل و پديدهها و همين طور نظريه عمومی سيستمها را مي توان به اين تحولات و گرايشهای نسبت داد.
ادامه دارد ...
—------------------
@raveshetamadoni
بنيانگذاران نگرش سيستمی – قسمت دوم
تفكر سيستمي، برخلاف برخي از جنبشهای فكری كه دريك رشته علمی و در محدوده معينی نشو و نما كرده اند، در خارج از محدوده يك علم معين متولد شد و در محيطی ميان رشته ای رشد كرد. از آنجا كه اين شيوه تفكر، به طوركلي با مجموعههايی متشكل از اجزا سروكار دارد، نه با خود اجزا، ضرورتا از مرزهاي سنتي علوم خاص فراتر رفته و عموميت يافته است. البته تفكر سيستمی در تضاد با تفكر تحليلی تجزيه مدار نيست. درواقع اين دو روش مكمل يكديگرند، نه جايگزين هم. از اين رهگذر گروهي از صاحبنظران عنوان مي كنند كه پيدايش نظريه عمومی سيستم ها محصول عمر انسان متمدن است كه مراحل تكامل خود را از دورانهای قبل از ميلاد شروع كرده است. ما در اينجا گريزی مي زنيم به اين مراحل و تكامل آنها:
الف – دوران منطق ارسطويی: منطق ارسطويي درواقع تركيب كاملي از منطق سقراط و افلاطون است كه كتاب جمهوری افلاطون و همينطور استدلال قياسی ارسطو، نمونه خوبی برای تفكر سيستم ارائه می كنند.
ب – دوران منطق تجربي: اين نحله فكري با كار فرانسيس بيكن در اوايل قرن 16 و با تكيه بر روش علمي مبتنی بر مشاهده، تجربه و استقرار بنا شد و با افرادی چون دكارت، هگل، كانت، كنت، ميل و اسپنسر مسير خود را ادامه داد و منجر به پيدايش تفكر سيستمی شد.
ج – دوران منطق سيستمي: جنبش واقعی مطالعات ميان رشته ای، هنگامی آغاز شد كه دانشمندان دريافتند «بيشتر پديده های موردنظر آنان از ويژگيهايی مشترك و نظاممند برخوردار است» و پيچيدگی روزافزون مسائل جهان و طرح مسائل جديد از يك طرف و عدم كفايت مدلهای مكانيستی و تفرقه در پيكر معرفت ازجمله عواملی بود كه باعث به وجود آمدن سيستمها شد و متفكرانی چون «وايتهدر» به اين نتيجه رسانيد كه سرمايه فكری بشری كه از قرن هفدهم به بعد فراهم شده بود، روبه اتمام است و بايد منابع عقايد و افكار و بينشهای جديدی كشف شوند.
ادامه دارد ...
—------------------
@raveshetamadoni
بنيانگذاران نگرش سيستمي – قسمت آخر
«لودويگ فون برتالانفي» زيستشناس و متفكر اتريشي از بنيانگذاران نظريه عمومي سيستمها در اوايل قرن بيستم محسوب مي شود كه براي اولين بار مفهوم تفكري را ارائه داد كه تئوري عمومي سيستمها شناخته شد و در طي سالهاي 1932 – 1930 ميلادي نظريه ارگانيستي را ارائه كرد و درگسترش و بسترسازی آن در ساير عرصه ها گامهاي بلندي برداشت. به عقيده ويکی يك ارگانيسم صرفا مجموع عناصر جداگانه نيست، بلكه سيستمی است دارای نظام و كليت. بدين ترتيب برتا لانفي و همفكران وي ازجمله بولدينگ، راپوپورت و آكوف در طی حدود نيم قرن مكتب ارگانيستی را در زيست شناسي و علوم ديگر پايه ريزی كردند. البته شايان ذكر است خود برتالانفی ريشههاي رويكرد سيستمي را در بستر تاريخی به زمان ابن خلدون و نيكولاس كوسايی و در قرون جديد به تفكرات لايب نيتز در قرن 17 نسبت می دهد و همينطور نامهای افرادي چون هگل، لوتكا و وايتهد فيلسوف انگليسی در اين ميان ديده می شود. با نگاه به متون علمي ديده مي شود كه بعد از وايتهد و به پيروی از او، «جی فورستر» نياز به كاربرد تفكر سيستمی را در جامعه و علوم اجتماعی موردمطالعه قرار داد. وي بر اين عقيده بود كه نگرش سيستمي را مي توان مثل علوم مهندسي در علوم اجتماعي نيز بكار برد. البته عدهاي ديگر جستجو براي يافتن سرچشمه نگرش سيستمی را به جان ديويی استاد دانشگاه كلمبيا نسبت مي دهند. اين نگرش به عالم پيدا، زيربنای جهانبيني سيستمی را به عنوان يك نگرش وحدتبخش و جامعنگر فراهم آورده است.
همانگونه كه از مطالعه متون علمی درمی يابيم نگرش سيستمی در يك شاخه خاصي از علوم ايجاد و متكامل نشده است، بلكه همه يا اكثر رشته هاي علمي تاحدودی از اين جامعنگری بهره برده اند براي نمونه از كمك كنندگان عمده به توسعه تئوری سيستمها براي تمام علوم فون برتالانفی در سال 1951 باتوجه خاص به مديريت و بولدينگ در سال 1959 بود. افراد زياد ديگري كمكهای مهمي به جنبه هاي مختلف تئوريکی سيستم كرده اند كه در مديريت قابل استفاده است. درميان آنها می توان آثار كاتز و كان را در سيستم های اجتماعی، و فورستر را در سيستم های صنعتی و كمكهاي تحقيق در عمليات را به وسيله استافورد بير، چرچمن و همكارانش، هرتز، مك كلاسكي و مورس را ذكر كرد. همچنين هرگز نبايد تاثير نوربرت وينر را در توسعه و تاكيد بر تئوريکی بازخورد كه تاثير زيادی بر تئوری سيستمها داشت، كم بها داد. همين طور كمكهاي جانسون وروز نزويگ كه از طريق كتاب درسی خود تئوری سيستم را با مديريت قويا مرتبط ساختند را نبايد فراموش كرد.
—------------------
@raveshetamadoni