#النکت_المهدویّة_البلاغیّة
النّکتة الأولی(۱)
عن رسول الله صلّی الله علیه وآله وسلّم:
"الْمَهْدِیُّ طَاوُوسُ أَهْلِ الْجَنَّةِ"
📚 (بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۹۰)
توضیح:
در این عبارت چهار - پنج کلمه ای یکی از زیباترین تشبیه های بلیغ صورت گرفته است.
مقدمه:
✍️ تشبیه بلیغ در اصطلاح علمای علم بیان تشبیهی را گویند که ادات تشبیه و وجه شبه در آن حذف شده است.
این نوع تشبیه از بالاترین مراتب تشبیه و بلیغ ترین آنهاست، از این رو تشبیه بلیغ نامگذاری شده است.
علت والا بودن منزلت و بالا بودن مرتبت آن عمدتا حذف ادات تشبیه است که مشعر به اتحاد طرفین (مشبه و مشبه به) است و دوگانگی و تغایری که از ادات تشبیه استفاده می شود، در این نوع تشبیه نیست، پس گویا مشبه عین مشبه به است نه چیزی غیر آن لکن شبیه به آن.
البته برخی حذف وجه شبه را نیز علت دوم این علو منزلت و بلندی مرتبت می دانند که خالی از نقد نیست.
برخی نیز این نوع اسلوب را اساسا استعاره می دانند نه تشبیه و برخی دیگر آن را مرتبه ای فیما بین تشبیه و استعاره می دانند که نقد و بررسی این دیدگاهها در جای خود خواهد آمد ان شاءالله.
به هر حال آنچه این حدیث شریف بر آن دلالت دارد این است که امام زمان ولی عصر حضرت مهدی فرزند امام یازدهم حسن عسکری علیهما السلام طاووس بهشتیان است.
❓پرسش:
حال، وجه شبه چه چیزی است و علت تشبیه حضرت به طاووس چیست و غرض از حذف ادات تشبیه چه می باشد و چه نکته ای در پس اضافه طاووس به اهل الجنه است، پرسش هایی است که پاسخشان در ادامه خواهد آمد ان شاءالله.
@raveshsonnati
روش سنتیِ تحصیل علوم حوزوی
#النکت_المهدویّة_البلاغیّة النّکتة الأولی(۱) عن رسول الله صلّی الله علیه وآله وسلّم: "الْمَهْدِی
#النکت_المهدویّة_البلاغیّة
در پُست پیشین، گفته شد که پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف طاووس بهشتیان خواندند و گفته شد که این نوع بیان یا بیانی تشبیهی است و یا در دل خود تشبیهی نهفته دارد. در هر صورت، حضرت مهدی به طاووس تشبیه شده است، آن هم نه هر طاووسی بلکه طاووس بهشتیان.
حال پرسش این است که وجه شبه چیست؟
برای فهم خوب وجه شبه لازم است که دو طرف تشبیه یعنی مشبّه و مشبّه به را خوب شناخت.
وصف مشبّه به (طاووس)
امّا طاووس پس حیوانی است از دستۀ پرندگان که به زیبایی و الوان رنگارنگش معروف و مشهور است.
حضرت علی علیه السّلام در خطبهای (خطبۀ 165 نهج البلاغة) در عظمت خلقت پرندگان به ویژه عجایب خلقت طاووس مطالبی را فرموده است که ترجمۀ آن عبارت است:
«و از شگفتترين مرغان، طاووس است كه آن را در استوارترين شكل ايجاد كرد، و رنگهايش را در نيكوترين مرحله نظام داد، با بالى كه قلمهاى آن را به هم پيوست، و دمى كه آن را دراز و كشيده گردانيد. چون به جانب طاووس ماده رود آن را باز كند، به طورى كه بر سرش سايه اندازد، گويى بادبان كشتیاى است از منطقه دارين كه كشتيبان آن را از جاى خود میگرداند. به رنگش مینازد، و به نازش میخرامد ... .
انگار میکنى قلمهاى بال طاووس ميلههاى چنگكى است ساخته شده از نقره، و آنچه از دايرههاى عجيب (زرد و سبز) بر بالها روييده گردنبندهاى طلاى ناب و پارههاى زبرجد است. اگر بالش را به آنچه از زمين میرويد تشبيه كنى میگويى: دسته گلى است كه از شكوفههاى بهاران چيده شده. و اگر آن را به جامهها مثل بزنى همچون حلّههايى است پر از نقش و نگار، و يا جامههاى خوش منظر يمنى.
و اگر آن را به زينت و زيور تشبيه كنى مانند نگينهاى رنگارنگى است كه ميان نقره مرصّع به جواهر قرار داده شده.
به مانند متكبّر دلشاد راه میرود، و هر زمان دم و بال خود را مینگرد از زيبايى پيراهن پر از نقش و نگارش و حمايل مرصّعش به قهقهه میخندد.
و هرگاه به پاهاى خود چشم میاندازد آنچنان فرياد میکشد كه معلوم میشود دادخواهى میکند، و به دردى واقعى گواهى میدهد، زيرا پايش مانند پاى خروس دو رگه باريك و تيره است، و از ساق استخوان پايش خارى پنهان برآمده. در جاى تاج خود كاكلى سبز و مزيّن به نقش دارد.
محل برآمدن گردنش مانند لوله ابريق كشيده و بلند است. جاى فرورفتگى گردن تا شكمش چون رنگ نيلى يمنى سبز سير است، يا چون قطعه ديبايى است كه آينه صاف و درخشندهاى بر روى آن نشانده باشند، گويا چادرى سياه به خود پيچيده، و از برّاقى گمان میرود كه رنگ سبز خوش نمايى با آن در آميخته است.
در شكاف گوشش خطّى است مانند سر قلم، و سپيد چون گل بابونه، كه اين سپيدى در ميان رنگ سياه اطرافش میدرخشد، كمتر رنگى است كه نمونه آن در اين حيوان به كار گرفته نشده، و به خاطر صيقلى و برّاقى زياد و درخشش و حسنش آن رنگ را بهتر جلوه داده.
و به مانند شكوفههاى پراكنده است كه بارانهاى بهارى و آفتاب با حرارت هنوز آن را نپروريده.
گاهى از پر خود بيرون میآيد، و از پيراهنش برهنه میگردد، پرها پشت سر هم میريزند، دوباره پى در پى میرويند، مانند برگ درختان كه در پاييز فرو میريزند، سپس رشد كرده به هم میپيوندند تا بار ديگر به صورت اوّل باز گردند. پر جديد در رنگ آميزى مانند دفعه اول است، و هر رنگى در جاى سابقش قرار میگيرد.
چون به دقّت در مويى از موهاى پر طاووس نظر كنى يك بار سرخ رنگ، و بار ديگر سبز زبرجدى، و مرتبه ديگر زرد طلايى نشان میدهد.
پس چگونه فكرهاى ژرفبين، و عقول با ذوق خلقت عجيب اين حيوان را درك كند، و چسان توصيف وصف كنندگان وصفش را به نظم آورد، با آنكه كوچكترين اجزايش انديشههاى ژرفبين را از درك عاجز نموده و زبان وصف كنندگان را ناتوان كرده است؟!»
پاک است خداوندى كه عقلها را از توصيف مخلوقى چون طاووس مبهوت و مقهور نموده با اينكه آن را چنان در برابر چشمها جلا داده كه آن را محدود به حد معيّن و پديد آمده و با اندام تركيب يافته و رنگ آميزى شده درک كردهاند، و زبانها را از بيان كيفيت آن در ناتوانى نشانده، و آنها را از شرح وصف اين حيوان به عرصه عجز كشيده است. (نهج البلاغه به ترجمۀ استاد انصاریان ص 150 – 152).
👇👇👇