eitaa logo
انجمن راویان هزارسنگر آمل🍃
270 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
2.4هزار ویدیو
96 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید🕊️ 🌷سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفاً در انتشار مطالب کانال ما را یاری رسانید.🛑 📥مدیر کانال حاج محسن تقی زاده @taghizadeh95
مشاهده در ایتا
دانلود
14.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
[بِـسمِ ربِّ الشُهداء و الصِدِّیـقین♥️] ✨「🔰راهیان_نور」✨ 📌 یادمان شهدای فکه ,معراج شهید آوینی و شهدای گمنام تفحص.. جمعه ۲۰ بهمن ماه ۱۴۰۲ @ravianaml
مداحی_آنلاین_یه_قافله_امید_یه_رشته_مروارید_محمود_کریمی.mp3
8.74M
🔳بمناسبت سالروز خروج امام حسین(ع) از مدینه به سوی مکه 🌴یه قافله امید یه رشته مروارید 🌴یه قافله مهتاب تو هاله خورشید 🎙 @ravianaml
اَللَّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِي مُطْمَئِنَّهً بِقَدَرِكَ خدایا نفسم را در برابر تقدیرت، آرام قرار بده :)♥️ @ravianaml
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دنبال‌شُھرتیم‌و‌پی‌اسم‌و‌رسم‌ونام غافل‌ازاینکه‌فاطمه‌گمنام‌میخَرد:)...🌱!' @ravianaml
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃آغاز عملیات والفجر ۸ ساعت ۲۲/۲۰ ۱۳۶۴/۱۱/۲۰ لشکر ویژه ۲۵ کربلا با رمز یا فاطمة الزّهرا ، یا فاطمة الزّهرا ، يا فاطمة الزّهرا سلام الله علیها 🌊🌊🌊🌊🌊🌊 @ravianaml
انجمن راویان هزارسنگر آمل🍃
#قسمت_چهلم_یادت_باشد شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی 🌸🌸🌸 نیم ساعتی خانه ما شب نشینی کرد.داخل حی
🍃فصل چهارم دوا بنما دوای بی دوا را شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی 🌸🌸🌸 برای من روزهای آخر سال که همه جا پر از تُنگ های ماهی قرمز و سفره های هفت سین می شود،بیش از حال و هوای سال تحویل یادآور خاطره های قشنگ سفرهای راهیان نور است.از دوم دبیرستان که برای اولین بار پایم به مناطق جنوب باز شد،دوست داشتم هرسال شهدا من را دعوت کنند تا مهمانشان باشم.شهدا از همان اولین سفر راهیان نور بدجور نمک گیرم کرده بودند. با اینکه در آن سفر من و دوستانم خیلی شلوغ کردیم،اکثر برنامه های کاروان را می پیچاندیم و بیشتر در حال و هوای شوخی ها و شیطنت های خودمان بودیم،ولی جاذبه ای که خاک شهید و این سفر داشت باعث می شد اواخر اسفند هرسال‌،بیشتر از سال تحویل ذوق سفر راهیان نور را داشته باشم. به خاطر کنکور دو سال اردوی جنوب نرفته بودم.خیلی دوست داشتم امسال هر طور شده بروم.همان لحظه ای که تاریخ اعزام کاروان دانشگاه به اردوی جنوب قطعی شد،به حمید پیام دادم .دوست داشتم با هم به عنوان خادم به این اردو بریم.جواب داد:اجازه بده کارامو بررسی کنم.آخر سال سخته مرخصی بگیرم.بعدازظهر با مامان میایم خونتون هم ننه رو ببینیم،هم خبر میدم اومدنم جوره یا نه‌. نماز مغرب را که خواندم متوجه شدم ننه مثل همیشه دست هایش را بلند کرده و سر سجاده برای همه دعا می کند‌ جلو رفتم و گفتم:(ننه ! دو ساله که جور نمیشه برم اردو.دعا کن امسال قسمتم بشه.)ننه اخمی کرد و گفت:می بینی حمید این قدر تو رو دوست داره،کجا می خوای بری؟گفتم :خودمم سخته بدون حمید بخوام برم.برای همین بهش گفتم مرخصی بگیره با هم بریم. تازه سفره ی شام را جمع کرده بودیم که حمید زنگ خانه را زد.همراه عمه آمده بود.از در که وارد شد،چهره اش خبر می داد که جور نشده مرخصی بگیرد.به تنها رفتن من هم زیاد راضی نبود. از بس به من وابسته شده بود.تحمل این چند روز سفر را نداشت.من و مادرم و عمه رفتیم داخل اتاق که کنار ننه باشیم.وسایل اتاق را مرتب می کردم .لباس ها را از چمدان ها پایین ریخته بودم.یک روسری سبز چشمم را گرفت.به عمه گفتم:عمه جان!این روسری رو سرکن.فکر کنم خیلی به شما بیاد.روسری را سر کرد.حدسم درست بود.گفتم:عالی شد .ساخته شده برای شما.عمه قبول نمی کرد.گفت:وقتی رفتید زیارت،به عنوان سوغات بدین به بقیه.من روسری زیاد دارم.حمید را صدا کردم تا عمه را با این روسری ببیند.مادرم آن قدر اصرار کرد تا عمه پذیرفت. بعد از چند دقیقه با چشم به حمید اشاره کردم که به آشپزخانه برویم.دوست داشتم بدانم مرخصی را جور کرده یا نه.روی صندلی که نشستیم بابت روسری تشکر کرد و گفت:اگه مادرم این هدیه رو قبول نمی کرد ،شده کل قزوین رو می گشتم تا یه روسری هم رنگ این پیدا کنم و برایش بخرم .خیلی بهش می اومد.این احترام به مادر برای من خوشایند بود ،هیچ وقت من از همه توجهی که حمید به مادرش داشت ناراحت نمی شدم.اتفاقا تشویق می کردم و خوشحال هم می شدم .اعتقاد داشتم که احترام مادرش را دارد،به مراتب بیشتر از آن احترام همسرش را خواهد داشت. ادامه دارد... @ravianaml
🍁بســــــــــم الله الرحــمن الرحیـــــــم🍁
❣️❣️ 🍃السَّلامُ عَلَيْكَ يا عَديلَ الْخَيْرِ...✋ 🌼سلام بر تو ای مولایی که هرکس تو را یافت به تمام خیر و خوبی ها رسیده. سلام بر تو و بر روزی که با آمدنت، زمین از خیر و خوبی لبریز خواهد شد. 📗صحیفه مهدیه، زیارت حضرت بقیة الله ارواحنا فداه در سختیها، ص578. @ravianaml
1_2370365243.mp3
2.85M
شروع؛روز ششم ماه رجب_ پایان؛یک روز بعد از نیمه شعبان یکی از دعاهای مجرب برای ظهور امام زمان (ع) دعای فرج است که با عبارت «إلهی عَظُمَ البَلاء» آغاز می شود. 🕊 💚 @ravianaml
🇮🇷🌷🇮🇷 🌸 یوم الله ۲۲ بهمن گرامی باد 🌸 جشن ملی _ مشارکت پرشور _ آینده قوی ◀️ راهپیمایی ۲۲ بهمن شهرستان آمل ▶️ 🔶 مسیر راهپیمایی: از میدان قائم تا امام زاده ابراهیم(ع) 🔶 زمان: از ساعت ۹:۳۰ صبح 🔶 سخنران: دکتر محمد وحدتی @ravianaml
🌹روایت شهید غواصی که سرش را زیر آب کرد تا عملیات لو نرود ♦️در خاطرات «محمدباقر برزگر» یکی از نیرو‌های غواص باقی مانده از گروهان یک گردان ولیعصر (عج) عاشورا آمده است:یکی از غواصان که جلوتر از من حرکت می‌کرد، شهید «حسن پام» بود. حدوداً ساعت ۱۱ شب، تیر دشمن به سمت چپ او اصابت کرده بود. خون زیادی از زخم‌هایش می‌رفت. من صدای (ع) و یا زهرا (س) او را می‌شنیدم. ♦️او از طرفی بخاطر دردی که می‌کشید، حضرت زهرا (س) را صدا می‌زد؛ از طرفی هم نگران لو رفتن بود. البته آن زمان که ما در بودیم، نمی‌دانستیم عملیات لو رفته است. آتش ریختن دشمن روی اروندرود هم برایمان دور از انتظار نبود. شدت جراحت و خونریزی پام، طوری بود که نمی‌توانست از اروند زنده بیرون بیاید. او در آن موقعیت برای اینکه عملیات لو نرود، سرش را زیر آب کرد. بعد از چند لحظه دیدم که روی آب آمد. در آن شرایط تنها کاری که می‌توانستم انجام بدهم این بود که پیکر را به جایی منتقل کنم تا بعد از عملیات او را به عقب بازگردانم. به همین او را به نزدیکی سیم‌خاردار‌های خورشیدی بردم و لباسش را به سیم‌خاردار‌ها بستم. شب سوم دی ماه غواصان زیادی از گروهان یک شهید شدند و در آب ماند که یکی از این شهدا «وحید کاوه» بود. 🕊شادی روحش صلوات.... @ravianaml