گاهی یک نگاه حرام، شهادت را برای کسی که لیاقت شهادت دارد سالها عقب می اندازد؛
چه برسد به کسی که هنوز لایق شهادت بودن را نشان نداده...
شهید حسین_خرازی🕊🌹
روزتون-بی-گناه 🤲
#جان-فدا❤
#شهیدالقدس
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------
🥀🥀
سوریه بود و خیلی دلتنگش بودم..
بهش گفتم: کاش کاری کنی که فقط یکی دو روز برگردی..
با خنده گفت: دارم میام پیشت خانم
گفتم: ولی من دارم جدی میگم...
گفت: منم جدی گفتم! دارم میام پیشت خانم! حالا یا با پای خودم یا روی دست مردم!
حرفش درست بود، روی دست مردم اومد...💔😭
شهید حسین هریری🌷
#جان-فدا❤
#شهیدالقدس
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و خدا کند که کسی…
اینچنین بی کَس نشود…❤️🩹
#بنتالشهیدهمعصومهکرباسی
#شهیدهالطریقالقدس
#جان-فدا❤
#شهیدالقدس
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------
11.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مادر شهید والامقام مهدی تیکدری نژاد در جوار مزار پسر شهیدش
🌷🌷🌷🌷
🔸در این عالم، صوتی که روزانه من میشنیدم و مأنوس با آن بودم و همچون صوت قرآن به من آرامش میداد و بزرگترین پشتوانه معنوی خود میدانستم، صدای پدر و مادر شهدا بود که وجود مادر و پدرم را در وجودشان احساس میکردم.
👤 شهید حاج قاسم سلیمانی
#جان-فدا❤
#شهیدالقدس
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------
سردار شهید علی شفیعی🌻
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
تاریخ ولادت: 1345/8/18
محل ولادت: کرمان
تاریخ شهادت: 1365/10/4
عملیات کربلای4
محل شهادت: جزیره ام الرصاص
مزار: گلزار شهدای کرمان
#جان-فدا❤
#شهیدالقدس
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------
💠چند خاطره کوتاه و شنیدنی از سردار شهید علی شفیعی
♨️🔆♨️🔆♨️🔆♨️
❇️اوایل ازدواجمان بود . یک شب از صدای دلنشین قرآن بیدار شدم . نور کم سویی به چشمم خورد .
از خودم پرسیدم : این نور از کجاست ؟
بعد از مدتی متوجه شدم از چراغ قوه ای است که علی روشن کرده
بود تا نماز شب بخواند ، چراغ بزرگتری را روشن نکرده بود که مبادا من از خواب بیدار شوم .
علی خیلی به من احترام می گذاشت .
💫 فاطمه کیانی همسر شهید
♨️🔆♨️🔆♨️🔆♨️
💢هیچ گاه جنگ و جبهه را رها نکرد و سختیهای آن را با جان و دل پذیرفت . در عملیات والفجر 8 در کارخانه
نمک فاو آنقدر مانده بود که یک لایه نمک بر پوستش نشسته بود و با شوخی به بچه ها می گفت "اگر نمک
می خواهید من دارم "دستی بر موها و صورتش می کشید و نمک می ریخت ، از بس با آب شور کارخانه
وضو گرفته بود ، تمام دست و صورتش شوره بسته بود .
او با این وضع مشکل هم حاضر نبود وظیفه خود را زیر پا بگذارد و برای آسایش خودش کار جبهه و جنگ
را رها کند .
💫راوی: علی اکبر خوشی همرزم شهید
♨️🔆♨️🔆♨️🔆♨️
♻️باید از کار او سر در می آوردم .
آن شب تا نماز تمام شد ،سریع بلند شدم ولی ازاو خبری نبود زودتر ازآنچه تصور می کردم رفته بود. ، قضیه را باید می فهمیدم کنجکاو شده بودم هنوز صفوف نماز از هم نگسسته بود
که غیبش زد . شب دیگر از راه رسید نماز و عبادت . مصمم بودم بدانم علی کجا می رود . طوری در
صف نماز قرار گرفتم که جلوی من باشد با سلام نماز بلند شد ، من هم بلند شدم به بیرون از مسجد می رود .
در تاریکی کوچه ای رها می شود و من هم ..... تا به خود می آیم ، بر دوش او یک گونی می بینم از کجا
آورده بود نفهمیدم کوچه ها را در تاریکی یکی پس از دیگری طی می کند . هنوز متوجه من نشده بود .
درب اولین منزل ایستاد گره گونی را باز کرد پلاستیکی را کنار در گذاشت چند مرتبه به شدت در را
کوبید و سریع رفت در باز شد زنی پلاستیک کنار در را برداشت به بیرون سرک کشید و برگشت .
من به دنبالش راه افتادم ، دومین منزل ، سومین منزل و ..... وقتی گونی خالی شد من به سرعت به طرف
مسجد حرکت کردم زودتر از او رسیدم منتظرش ماندم ، علی وارد مسجد شد . جلو رفتم ، سلام کردم جواب داد .
گفتم جایی رفته بودی : نه ...
مثل اینکه جایی رفته بودی ؟ با نگاهش مرا به سکوت وا داشت .
من جایی نبودم ، همین اطراف بودم
فایده ای نداشت . به ناچار از او جدا شدم و او را با خدایش تنها گذاشتم . کاری که بعضی شبها تکرار میکرد
می خواست همچنان مخفی بماند . .
💫راوی: مادر شهید علی شفیع
♨️🔆♨️🔆♨️🔆♨️
⭕️پدر یکی از بچه بسیجی هایی که تازه به جبهه آمده بود و دیپلم هم داشت و اتفاقا دانشگاه هم قبول شده بود به
اهواز آمده بود که پسرش را به خانه برگرداند .
عصبانی بود اتفاقا علی متوجه شد ، به سراغ پدرش رفت ، او را متقاعد کرد که یک شب آنجا بماند تا پسرش
را برای برگشتن راضی کند . آ ن شب علی با پدر آن بسیجی ساعت ها حرف زد به طوری که روز بعد
نه تنها او مایل به برگرداندن پسرش نبود ، بلکه خودش هم تقاضا کرد در جبهه بماند .
💫راوی احمد نخعی همرزم شهید علی شفیعی
#جان-فدا❤
#شهیدالقدس
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------
🔹به مناسبت سالگرد شهادت🔹
🌷🌿شهید مدافع حرم نوید صفری
در تاریخ 16 تیر ماه سال 1365 دراستان تهران دیده به جهان گشود.
🌻شهید نوید از نسل سوم از فرزندان حضرت روح الله (ره) بود که برای دفاع از حرم حضرت زینب راهی سفر عشق سوریه شدند و به مقام شهادت نائل شدند.
💕آقا نوید متاهل و تازه داماد بودند و خطبه عقد شهید نوید صفری توسط رهبر معظم انقلاب (به صورت تلفنی) خوانده شد.
🌺✨از صفات بارز اخلاقی شهید احترام بسیار زیاد به پدر و مادر ، مودب و با حیا ، بسیار دلسوز ، اهل فکر و صبور ، شوخ طبع، بسیار کار راه انداز و توانمند بودند.
💐شهید نوید صفری که برای انجام ماموریت سه ماهه به سوریه اعزام شده بودند پس از پایان ماموریت به درخواست خود شهید و با اجازه فرماندهان به دیرالزور البوکمال اعزام شدند.
🕊💥شهید نوید صفری طی نبرد با تروریست های داعش در شهر البوکمال زخمی و به اسارت تروریست ها در آمد.
🌤🌿طی مدتی خبری از وی نبود تا اینکه با آزادی کامل شهر البوکمال از لوث تروریست های تکفیری در تاریخ 5 آذر ماه 1396 پیکر مطهر او شناسایی و مشخص شد که
همچون سالار و سرور شهیدان ، مظلومانه به شهادت رسیده و سر از پیکرش جدا شده است.🥀💔😭
🔸18 آبان ماه
#هفتمین_سالگرد_شهادت
#شهید_نوید_صفری🕊🥀
#جان-فدا❤
#شهیدالقدس
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------
یکیو پیدا کنید که اینجوری به پای هم پیر بشید👆
#شهید_حسین_همدانی
#یادشهداباصلوات
#جان-فدا❤
#شهیدالقدس
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------
مداح اهلبیت شهید حاج عادل رضایی🌻
تاریخ ولادت:۱۳۶۲/۱۱/۲۲
محل ولادت: کرمان_رفسنجان
تاریخ شهادت:۱۴۰۲/۱۰/۱۳
نحوه شهات: حادثه تروریستی انفجار در گلزار شهدای کرمان
مزار: گلزار شهدای کرمان
#جان-فدا❤
#شهیدالقدس
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------
🪴🌾🪴🌾🪴🌾🪴🌾🪴
#شهید_حاج_عادل_رضایی🌻🌿
🌺همسر شهید:
《به معنای واقعی کلمه عاشق اهلبیت (ع) بود. او ارادت زیادی به حضرت زهرا (س) و حضرت رقیه (س) داشت. بعد از شهادتش به او لقب «شهید محبوب» دادند و بحق او لایق این عنوان بود. عادل بسیار دوستداشتنی و مهربان بود. نه اینکه حالا بخواهم از او برایتان تعریف کنم، نه! شما از هر کسی که با او نشست و برخاست داشته است، سؤال کنید از محبت و مهربانیاش برایتان خاطرات زیادی روایت خواهد کرد، حتی بچهها هم وقتی یکیدو بار با او برخورد میکردند، جذبش میشدند. عادل هوای خانوادهاش را داشت و بسیار بامعرفت بود. او خوشخلق و خوشبرخورد بود. همه این خوبیهاست که دل من و همه اطرافیانش را در فراقش میسوزاند.》
🥀🕊🌿🥀🕊🌿🥀
❣🦋شهید عادل رضایی آخرین مداحی خود را تنها چند ساعت قبل از شهادت در وصف حضرت زهرا(س) در گلزار شهدا خواند مداحیهایش در کرمان و رفسنجان همیشه مورد توجه عاشقان اهلبیت (ع) بود و مجلسی گرم و پرشور داشت. او از کودکی وارد مداحی شد و در مناسبتها ازجمله ایام محرم و صفر و ماه رمضان نوحهخوانی و مرثیهسرایی میکرد.این شهیدتا صبح روز شهادت،در حال انجام مراسم مذهبی و مداحی در گلزار شهدا بود.او خادمالرضا و از خادمیاران حرمرضوی نیز بود.روضه شهید رضایی در روز۱۳دی ماه۱۴۰۲ بسیارجانسوز بود و چه زیبا خدا سوز دلش را شنید و شهدا آمینگوی دعایش شدند.
او در آخرین روضهاش در میان زائران حاجقاسم اینگونه میخواند:
همیشه به آقایم گفتهام،من که خودم را خوب میشناسم، من که به درد شهادت نمیخورم.....
🌱🌹 همسر شهید:
♨️طلب شهادت ذکر همیشگی روضههای شهید بود: عادل از مقطع راهنمایی مداحی را شروع کرد. او از همان سنین روضه امام حسین (ع) میخواند و متوسل به اهلبیت (ع) بود. قطعاً کسی که سالها در این وادی باشد، باید در خط الهی و معنوی قدم بردارد. چطور میتوان در این درگاه بود و مرگی عزتمند را طلب نکرد؟!
💢 آرزوی همسرم مرگ باعزت بود. او در روز شهادتش مداحی کرد و در آخرین مداحیاش گفت: همیشه به آقایم گفتهام، من که خودم را خوب میشناسم، من که به درد شهادت نمیخورم، آقا جان یک مرگی رقم بزن، بفهمن نوکر تو بودیم! نگن فلانی تصادف کرد، زشته بگن نوکر امام حسین (ع) تصادف کرد، نوکر باید رنگ و بویی از اربابش داشته باشد...
🔆عادل ارادت زیادی به شهدا داشت. او به عشق شهدا در مراسم و یادواره شهدا در اکثر مناطق و شهرستانهای استان شرکت و مراسمهای شهدا را با شکوه هرچه تمامتر برگزار میکرد.
گاهی من به خاطر طولانیبودن مسیری که برای شرکت در مراسم شهدا طی میکرد، گلایه میکردم و از او ایراد میگرفتم، اما او میگفت: خانم تجلیل از یاد و نام شهید است، برای شهداست.
🔖من دیگر حرفی نمیزدم و سکوت میکردم، چون بر این باور بودیم که زنده نگه داشتن یاد و نام شهدا کمتر از شهادت نیست؛ عاقبت هم شهید شد!
#جان-فدا❤
#شهیدالقدس
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------