🌺🌼🍃🌺🌼🍃🌺
شدت جراحتش آنقدر زیاد بود؛
که توی بیمارستان بستری اش کردند
کنارش ماندم تا حالش بهتر شود
دو شب گذشته بود و هنوز حاجی به هوش نبود!
نیمه های شب هوس دعای توسل زد به سرم.
آرام طوری که صدایم اذیتش نکند دعا را زمزمه می کردم...
به نام حضرت حجت که رسیدم
با دست زد بهم
شمرده شمرده گفت :
"دستت رو بنداز دور گردنم،
بلندم کن تا نیم خیز بشم..."
#حاج_حسن_بهمنی
#جمعه_های_انتظار
http://eitaa.com/raviannoorshohada
برای انجام مراسم تدفین و خواندن تلقین شهید احمد خادم الحسینی آمدند سراغ من...
آن موقع امام جماعت مسجد شیراز بودم.
وارد قبر شدم احساس کردم شهید تبسم به لب دارد
برایم عجیب بود ولی به کارم ادامه دادم!...
تلقین را می خواندم به نام حضرت حجّت که رسیدم ؛
میان بُهت و ناباوری شهید سرش را به نشانه ی تعظیم خم کرد
سر تا روی سینه آمد و دوباره به حالت
قبل برگشت...!💔
#شهید_احمد_خادم_الحسینی
#جمعه_های_انتظار
http://eitaa.com/raviannoorshohada
🔆...امام زمان سرباز میخواد...🔆
دو سال مانده بود بازنشسته شود که فیلش یاد هندوستان کرد...
آمد گفت:" می خوام برم جنگ ، می خوام برم سوریه ..."
ناله کنان گفتم : "کی بازنشسته میشی راحت شم؟"
گفت:"خانوم وقتی دنیا پر از جنگه بازنشستگی چه معنایی می ده ؟!
تازه من فردای قیامت جواب حضرت زهرا(س) رو چی بدم اگه گفت چرا فرزندم رو تنهاگذاشتی؟ امام زمان امروز سرباز میخواد...
ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بمونه"
زبانم را بست با این حرفش برای رفتن به سوریه...
💫راوی همسر شهید مدافع حرم
#شهیدحاج_اسماعیل_حیدری
#جمعه_های_انتظار
http://eitaa.com/raviannoorshohada
🔹🌟🔹
مولای جمعههای انتظار!
معنےچشمانتظارے را نفهمیدم ولے
جاڹ مادرهای مفقودالاثر العجل 😭💔
🔹🌟🔹
#السلام_علیک_یا_بقیة_الله
#جمعه_های_انتظار
http://eitaa.com/raviannoorshohada